محمدنسیم نظری
فدرالیسم در واقع پاسخی است در برابر تمرکزگرایی سیاسی و اقتدار مطلقه دولت مرکزی، طرح و ایده اصلی این نظام برای اولینبار توسط دانشمند معروف آلتوزیوس، مطرح گردید. او معتقد بود که قانون اساسی بایستی بر مبنای خودمختاری گروهها و اقلیتها شکل گیرد. از منظر او قانون اساسی که تمثیل کنندهی اکثریت جامعه است، باید بر مبنای ارادهی گروهها و طیفهای مختلف جامعه تعریف گردد.
از این منظر فدرالیسم بیشتر جنبه تئوریک داشته و باید این مفهوم (فدرالیسم) را در لای کتابها و جزوههای اکادمیک جستجو کرد. برداشت این دانشمند از تصویب قانون اساسی، بیشتر نگاه خود مختاری گروهها در مناسبات قدرت و سیاست است نه فدرالیسم به معنای واقعی، اما پس از آن و در اوایل شکلگیری نظام جدید ایالات متحده آمریکا، دانشمندان آمریکایی با طرح نظام فدرالیسم برای پاسخگویی به تعدد و کثرتگرایی اجتماعی، مقالات و منابع زیادی را مطالعه نمودند. پس از مطالعات گسترده به این نتیجه دست یافتند که فدرالیسم میتواند کثرت گرایی سیاسی را در ایالات متحده آمریکا تمثیل نموده و حقوق تمامی گروهها را تأمین کند.
برای اولینبار پس از تصویب قانون اساسی آمریکا در سپتامبر سال ۱۷۸۷ فدرالیسم بهعنوان نظام تکثرگرا در جامعهی بینالملل ظهور و بروز یافت. از این منظر، میتواند ادعا کرد که فدرالیسم برای اولینبار در جامعه آمریکا شکل گرفته و گسترش یافته است. امروزه نزدیک به ۲۰ کشور دنیا دارای نظام فدرال بوده و از آن در مناسبات سیاسی و دولتی استفاده مینمایند.
فدرالیسم در معنای اصطلاحی خویش در بردارنده بخشها و ابعاد متکثر است که بر مبنای آن میتوان اصول فدرالیسم را بهگونه ذیل فهرست نمود:
۱-اصل تفکیک صلاحیتها
بر اساس این اصل، صلاحیتها به دو سطح ملی (مرکزی) و محلی (ایالتها) تقسیم میشود. بدین شیوه که شماری از اختیاراتی که معمولن در قانون اساسی فدرال مشخص میشود به دولت مرکزی واگذار میگردد، در این فرایند منافع ملی و محلی مد نظر قرار گرفته و هر دو واحد سیاسی موظفاند تا بر اساس رهنمودهای قانون اساسی صلاحیتهای شانرا اعمال و انجام وظیفه نمایند.
۲- خودمختاری
بر اساس این اصل دولتهای محلی باید از همه اختیارات، قانونگذاری، قضایی و اجرایی برای مدیریت محلی خود بهرهمند باشند. هر یک از این دولتهای قانون اساسی محلی، رییس قوه مجریه مقامات قوه قضائیه و نمایندگان مجلس اعضای قوه مقننه مختص بهخود را داشته و توسط مردم همان محل انتخاب میشوند. در کنار اینها قانون اساسی فدرال، خود مختاری نسبی ایالتها را بهرسمیت میشناسد.
۳- اصل مشارکت هر یک از واحدهای فدرال در دولت مرکزی
اصل مشارکت به این معناست که دولتهای محلی تنها مسوول انجام وظیفه محلی شان نیستند؛ بلکه با همکاری همدیگر توسط نمایندگان خود در اداره امور ملی و فدرال نیز سهم میگیرند. نحوه و شیوه مشارکت در مدلهای مختلف فدرالیسم متفاوت است، مثلن در آمریکا این مشارکت توسط مجلس سنا و در آلمان توسط شورای ایالتها انجام میشود.
اصول سه گانه فوق از مهمترین اصلهای فدرالیسم است که باید بر مبنای آن تقسیم صلاحیتها و وظایف دولتهای فدرال و ایالات آنها شکل یافته و ترسیم شود. بر این اساس به صراحت میتوان اذعان کرد که مهمترین اصول فدرالیسم خود مختاری ایالاتها در توظیف صلاحیتها و وظایف شان میباشد. وقتی که ایالتها بهصورت اساسی بر مبنای قانون اساسی دولت فدرال از صلاحیت کافی در تصمیمگیریها و نحوه اعمال قدرت برخوردار باشد میتواند که اولویتهای کاری شانرا بهصورت اساسی تعریف نموده و آنرا در اعمال کاری شان تطبیق نماید.
با توجه به این توضیحات باید گفت که فدرالیسم در جامعهی افغانستان نیز یکی از اولویتهای اساسی میباشد. جامعه بینالمللی پس از ۲۰ سال تجربهی کمک به افغانستان اکنون تصمیم گرفتهاند که این کشور را ترک نمایند. این خروج در حالی است که افغانستان پس از سال ۲۰۰۱ میلادی امروز در شرایط سختتر و جدیتری قرار گرفته است. گروه طالبان ادعا دارند که ۶۰% از خاک افغانستان را در کنترول داشته و میتوانند حتی دولت مرکزی را نیز سقوط دهند. حکومت کنونی افغانستان هم به لحاظ داخلی و هم در عرصه بینالمللی با چالش عدم مشروعیت سیاسی و مردمی روبر است. در داخل افغانستان مردم از این نظام روی خوشی نداشته و در شرایط سخت، بعید است که از آن در برابر هراس افگنان و گروههای متجاوز حمایت نمایند.
در خارج از افغانستان کشورهای منطقه و جامعه بینالمللی نیز از کارکردهای این حکومت راضی نیستند. سیاستهای اشتباه و تکرار اشتباهات گذشته در مناسبات منطقهای و بینالمللی افغانستان این کشور را در پرتگاه سقوط منطقهای و بینالمللی قرار داده است. ایالات متحده آمریکا با همکاری نظامی ناتو اکنون قرار است که افغانستان را ترک نمایند، هرچند این خروج بهگفته بایدن رییسجمهور جدید آمریکا مسولانه خواهد بود، اما نگرانی از افزایش خشونتها و سقوط حکومت نیمبند کنونی بهشدت افزایش یافته است. مردم افغانستان نگراناند که پس از خروج نیروهای خارجی از این کشور چی اتفاقی خواهد افتاد؟
آیا طالبان با همان خشونت و دهشت گذشتهی شان حاکمیت را در دست گرفته و تمامی زیر ساختها و بنیادهای عمومی را تخریب مینمایند؟ یا این که طالبان با شیوه و روش جدیدی وارد حکومت و سیاست در افغانستان خواهند شد؟
با این حال اما نگرانی از نبود اجماع منطقهای و بینالمللی در مورد پروسه صلح نیز به شدت افزایش یافته است. کشورهای منطقه تا کنون در مورد پروسهی صلح افغانستان به دیدگاه واحد و فیصله مشخصی دست نیافتهاند، این کشورها هرکدام بهدنبال مهره چینیهای سیاسی و امنیتی در داخل و خارج از افغانستاناند، در نشست مهم مسکو کشور ایران، همسایه نزدیک و در به دیوار افغانستان حضور نداشت. آنها به صراحت اعلان کردند که از پروسهی آمریکایی در افغانستان حمایت نمیکنند.
اما در داخل افغانستان اوضاع نیز بهشدت رو به وخامت است. سیاستگران مطرح هر کدام بهدنبال کانالهای ارتباطی برای ماندن و نشستن در قدرت است. این سیاستگران به رغم چالشها، بیتوجه بهمنافع کلان افغانستان به دنبال رأی زنی در مورد منافع کوچک گروهی و تیمی شان بوده و از منافع علیای افغانستان در مناسبات سیاسی آنها خبری نیست. این همه در حالی است که شماری زیادی از سیاستگران افغانستان از حکومت کنونی ناراضی بوده و بهدنبال جبههگیریهای جدید در مناسبات صلح و دولت انتقالی صلحاند. درست همین موضعگیریهای مختلف و ناهماهنگ باعث شده است که تاکنون طرحی واحد در مورد صلح از جناح جمهوریت که حکومت بهشمول سیاستگران در آن حضور دارند، ترتیب و تنظیم نشده است.
اما در همین حال و با وجود بحرانهای مختلف، محمد محقق مشاور امنیتی رییسجمهور (پنجشنبه،۱۲ حمل) در نشستی پیرامون سالیاد شهید مزاری در ولایت هرات از طرح فدرالی در افغانستان انتقاد نموده و آنرا مخالف صلح و ثبات سیاسی در کشور عنوان نمود. در همین حال شماری زیادی از کاربران شبکههای اجتماعی و نهادهای حامی حقوق هزارهها از صحبتهای محقق انتقاد نموده و آنرا مواضع شخصی او خواند، این نهادها و شخصیتها تصریح کردند که دیدگاه محقق، دیدگاه کل جامعه هزاره نیست، هزارهها بر اساس بنیادهای فکری شهید مزاری خواستار فدرالیسم در افغانستان هستند. شهید عبدالعلی مزاری باری در صحبت هایش گفته بود که فدالیسم میتواند ثبات سیاسی را در افغانتسان تضمین نماید.
با توجه به تحولات منطقهای و بینالمللی و با در نظرداشت ظهور فازهای جدید تروریزم و گروههای هراس افگن در سطح جامعهی بینالملل و نیز با در نظرداشت وضعیت شکنندهی کنونی در افغانستان میتوان گفت که زمنیههای عملی فدرالیسم در افغانستان وجود دارد. افغانستان یک کشور کثیرالقومی بوده و نیز از لحاظ جغرافیایی این کشور ظرفیتهای مناسبی برای ایجاد نظام فدرال دارد.
فدرالیسم میتواند تشطتگرایی و بحرانهای کنونی را در قالب منظمتری کنترول نموده و تنوعگرایی را ایجاد و همگانی نماید.