نبود همبستگی و وفاق سیاسی در کشور

Spread the love

مهدی شیرزاد

جوامع پس از بحران و یا در حال گذار، شکست و ریخت‌های اساسی را تجربه می‌کنند. گاهی این کاستی‌ها خیلی عمیق و در ذات خود بحران‌ساز هستند؛ اما می‌شود با نیروی قوی و اراده‌ی ملی‌گرا، ترقی‌محور و به‌دور از تعصب‌های تنگ قبیلوی به تمامی این معضلات اجتماعی و سیاسی فایق آمد. یکی از متغییرهای بنیادین در روابط اجتماعی و سیاسی برای بیرون رفت از بحران‌های این چنینی آگاهی عامه مردم است. آگاهی و معرفت عمومی از سرنوشت مشترک در جغرافیای مشترک و در حوزه فرهنگی مشترک زمینه را برای نزدیک شدن، زیر چتر بنام ملت فراهم می‌کند. هرگاه موضوع آگاهی از منافع علیا و عمومی در سطح جامعه ریشه بگستراند خوشبختی سیاسی آن جامعه در حال تحقق است. تجربه‌ی تاریخی در خیلی از جوامع نشان می‌دهد کار روی این مساله زمان­بر است؛ اما نتیجه‌ی ژرف و اساسی در قبال دارد.

با توجه به این مقدمه به عنوان یک اصل تاریخی، جامعه‌ی کنونی افغانستان در حالت مشابه قرار گرفته است. سپری کردن بحران‌های زیاد، تجربه‌های تلخ و شیرین نظام‌ها و سازمان‌های سیاسی مختلف، شکاف‌های اجتماعی و ساختارهای رنگارنگ مدیریتی و هم‌چنان بد بینی‌های ناشی از عدم آگاهی و عدم پذیرش همدیگر و… تجربه‌های هستند که این مردم تا به‌حال دیده‌اند. در شروع قرن بیست‌و‌یکم میلادی فصل جدید از زندگی اجتماعی و سیاسی افغانستان رقم می‌خورد. این فصل مملو است از تغییرات و دگرگونی‌های بنیادین و ساختاری. خیلی از این دگرگونی‌ها و جا به‌جایی‌ها نزد عده‌ی نامیمون محسوب می‌شود؛ اما برعکس نزد خیلی از مردمان این سرزمین به‌عنوان ارزش‌های والای انسانی و فرصت‌های عالی برای بهبود زندگی انسان‌ها در کشور مورد احترام و اکرام خاص هستند. این‌ها که اکثریت قابل ملاحظه‌اند و به این دستآوردها به‌عنوان مولفه‌های که مردمان ما را به زندگی انسانی و تحمل همدیگر در یک وفاق ملی جمع می‌کنند، می‌نگرند.

فرصت بدست آمده در آغاز این قرن برای جامعه افغانستان چانسی است کم نظیر در تاریخ این ملک. اما این هم بدین معنا نیست که ما مشکلات خود را یک روزه بتوانیم حل کنیم و در یک فضای همبستگی ملی سخن بگویم؛ زیرا افغانستان جامعه‌ی پس از بحران است و مشکلات خود را داشته و دارد. کاستی‌های خیلی زیاد و حتی بحران آفرین که امروز نظام سیاسی ما را در چنگ دارد ناشی از همین نکته است. نگرش‌های متفاوت و متضاد نسبت به آینده کشور، ساختار نظام، حتی مردم و چگونگی بهره برداری از امکانات و فرصت‌های ملی سبب شده است جامعه‌ی نوپای کشور پس از بحران ما را، دوباره به بنبست‌های بزرگ رو به‌رو سازد. پروسه‌ی دولت-ملت با تأسف در این جامعه هنوز شکل نگرفته است. در نبود همین پروسه ملی است که فرق‌های نظام‌مند و سازمان یافته در سطح کشور و مردم دیده می‌شود.

برای تحقق پروسه دولت- ملت، فرصت زمانی زیاد و کار فرهنگی و جدی ضرورت است. با سیاست‌های روز مرگی و چال‌های مبتنی بر حذف و تفرق نه تنها بر این امر مهم نمی‌رسیم، بلکه از آن فاصله پیدا می‌کنیم. بدبختانه امروز در کشور کنش‌ها و نگرش‌های این چنینی حاکم است. وفاق و همبستگی ملی پیرامون منافع کلی مردم معنی پیدا می‌کند. وقتی صحبت از منافع ملی در سطح کشور است، بایست این مساله برای همه افراد جامعه که تذکره افغانستان را دارد عینی و ملموس باشد. همبستگی موضوع نیست که در قالب زور،  زر و یا تذویر فراهم شود، بلکه با آگاهی تام و تمام و برخورداری از کلیه امکانات و امتیازات ملی، تحقق این مساله مهم امکان پذیر است. اشتباه نشود هیچ‌گاهی وفاق ملی چی در عرصه سیاست و چی در عرصه‌های دیگر به معنای تفاهم و کنار آمدن سازمان‌های سیاسی و یا احزاب‌های مختلف سیاسی در یک جامعه نیست. هرگونه ائتلاف‌های سیاسی را نمی‌توانیم مصداق همبستگی و وفاق ملی- سیاسی نام بگذاریم. زیرا در مفهوم وفاق ملی در هر زمینه‌ی که باشد باید تمامی افراد و مردمان کشور خود شان را بتوانند پیدا کنند.

وفاق ملی و تفاهم ملی در بعد سیاسی و دیگر ابعادش، به‌هیچ‌وجه به مساله وحدت و ائتلاف سیاسی، آن‌هم برای رسیدن به قدرت یکی نیست. گرچه ما در افغانستان کنونی دولت بنام وحدت ملی داریم که متشکل از دو جناح اکثریت است؛ این یک ائتلاف سیاسی است برای کسب و اشتراک در قدرت، نه وفاق ملی- سیاسی. امروزه کشور ما از نبود چنین مهم به سختی آسیب می‌بیند و قربانی این امر، مردم و بخصوص توده‌های مردمی هستند. چند گانگی‌های سیاسی و کنش‌ها مبتنی بر ترس از همدیگر نیز ناشی از همین خلاء است، که کشور با آن به‌صورت جدی رو به روست. عده که در دامن قدرت چسپیده‌اند هراس از آگاهی عامه دارند، هراس از آدرس‌های گوناگون دارند، ترس از آینده سیاست و قدرت در کشور دارند.

این‌ها همه در نبود فضای همبستگی و وفاق ملی بوجود می‌آید. اینان با همین برداشت شان از آینده، سیاست‌های روزمره‌گی را در پیش می‌گیرند. بیشتر بدنبال حفظ اقتدار‌اند و حتی اگر به قیمت نفاق و شکاف‌های کلان در سطح کشور هم باشد از اقتدار شان دست بردار نیستند. نبود همین امر سبب می‌شود عده خواب‌های توسعه‌ی قلمرو کشور را تا سواحل ببینند و حاضر‌اند برای ابراز چنین رویا‌های اسکندرانی غیر واقع بینانه شان، همواره دشمن برای ملت بخرند. در سیاست‌های داخلی نیز خودی و بیگانه‌های مطرح است که زمینه را برا ایجاد شکاف‌ها در جامعه بیشتر می‌سازد. سیاست مافیایی می‌شود، تیمی و غیر تیمی بودن موضوع اصلی برای سیاست‌مداران ما شده است. ملاک و معیارهای جذب به ادارات دولتی ارتباط با سیاسیون و یا یکی از شرکای دولت است. سرمایه ملی به چیزهای گفته می‌شود که نفعش برای عده برسد؛ نه آن چیزی‌که برای همه مردم نفع داشته باشد. فرصت‌ها و امکانات نه براساس منافع همه، بلکه بر اساس خواست آدم‌های خاص تعریف شده و تطبیق می‌گردد. در جنگ با تروریستان و مخالفان مسلح دولت و دشمنان مردم افغانستان وفاق سیاسی وجود ندارد.

سلیقه‌های آدم‌های خاص دستور می‌دهند نیروهای امنیتی چه بکنند و چه نکنند. کسانی صادقانه پیدا می‌شوند تا لانه‌های دشمنان مردم و ملت افغانستان را از بین ببرند، اما با عناوین مختلف فعالیت‌های چنین اشخاص را سد می‌کنند. نیروهای مسلح و مدافع کشور را در سردرگمی‌های فراوان قرار دادن و در حالت دفاعی نگهداشتن در برابر دشمنان مردم، همه بیانگر این است که در ساختار نظام سیاسی کشور، وفاق و همبستگی سیاسی وجود ندارد. همین نکته است که امروز مردم به دولت بی‌باور شده‌اند و امید چندان به کارآیی این دولت ندارند. لذا زنگ خطر است برای مدیران سطح بالای نظام که در صورت ادامه‌ی چنین وضع شکاف‌ها بیشتر شده و فرصت طلبان که خود شان نیز کارنامه‌‎ی سیاه دارند بیشتر از این، ماهی مقصود می‌گیرند.

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *