محمدنسیم نظری
هفتهی گذشته گروه طالبان هیئات را بهرهبری شهاب الدین دلاور، به مسکو پایتخت روسیه بهمنظور فراهمسازی همکاریهای منطقهای و بینالمللی فرستادند. این هیئت در نشست خبری هدف از آمدن به مسکو را تقویت همکاریها و گفتوگو با مقامات بلند پایه روسیه اعلان نمودند. شهابالدین دلاور رییس این هیئت در نشست خبری ادعا کرد که این گروه تا کنون بر مبنای توافقنامه آمریکا- طالبان عمل نموده و اگر اراده کنند در ظرف دو هفته تمام افغانستان را تحت تصرف درخواهند آورد.
این در حالی است که گروه طالبان بارها ادعا کردهاند که ۸۵ فیصد خاک افغانستان در اختیار آنها بوده و تنها کابل و شماری از ولایات بزرگ در تصرف دولت مرکزی است. بهگفته این عضو ارشد طالبان، ایالات متحده آمریکا به این نتیجه رسیده است که دیگر حضور نظامی در افغانستان نتیجه بخش نخواهد بود و باید این کشور را هرچه زودتر ترک نماید.
این همه در حالی است که چندی قبل هیئات مشابه بهرهبری عباس استانکزی، معاون سیاسی این گروه در قطر بهمنظور بحث و تبادل نظر با شماری از مقامات بلند پایه افغانستان در تهران وارد این کشور شدند. این نشست که در مقر وزارت خارجهی ایران در تهران انجام یافت، جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران بر تقویت همکاریها و حمایت از روند صلح افغانستان از سوی کشورهای منطقه تأکید نمود. در این نشست شماری از اعضای برجسته سیاسی بهرهبری یونس قانونی معاون پیشین ریاست جمهوری به نمایندگی از افغانستان اشتراک نمودند.
با این وجود بهنظر میرسد که کشورهای مختلف منطقه، جامعه بینالمللی، همسایههای افغانستان و تمامی کشورهای دور و نزدیک بهدنبال سهیم شدن در میز گفتوگوهای صلح افغانستان و سهم داشتن در تشکیل قدرت سیاسی پسا صلح در کشور هستند. آمریکا هرچند با خروج زودهنگاماش فرصت و زمینه را برای شدت گرفتن نبردها در ولایات مختلف کشور فراهم ساخت و روحیهیب جنگی طالبان را افزایش داد، اما بهنظر میرسد که طالبان بدون حضور معنادار تمامی جریانهای سیاسی و اقوام مختلف کشور نمیتوانند بر سرنوشت سیاسی و اقتصادی افغانستان حکومت نمایند. این گروه پس از اعلان تاریخ خروج نیروهای خارجی از کشور توسط رییس جمهور بایدن، با تلاش بیشتر و جنگ افروزی وسیعتر کوشش کردند تا نقاط مختلف افغانستان را بهتصرف خویش درآورند. اینکه طالبان تصور دارند تا کنون آمریکا و متحداناش در افغانستان مانع حضور این گروه در بدنه و لایههای اصلی نظام و ساختارهای سیاسی بوده، بهنظر میرسد تصور اشتباه و خالی از واقعیتهای موجود در جامعه است. وضعیت امروز با افغانستان سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۱ تفاوتهای عمیق، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی داشته و جامعه امروزی بههیچ وجه حاضر نیستند تحت سیطره حکومت مطلق طالبان و عصر ظلمت این گروه زندگی کنند.
کما اینکه در این روزها موج عظیم از خیزشهای مردمی بهحمایت از قانون اساسی و ارزشهای مهم ملی در سراسر ولایات افغانستان در کنار نیروهای امنیتی و دفاعی کشور ظهور یافته است. این خیزشها در واقع پاسخ جامعه بهخشونت طالبان در دو دههی اخیر است. شماری از تحلیلگران مسایل سیاسی به این باوراند که افغانستان امروز در دو راهی تاریخ قرار گرفته است. مردم و جامعهی افغانستان دو انتخاب بیشتر ندارند یا باید در کنار نظام موجود در کابل قرار گرفته و بر افراطیت و خشونتگری طالبان برای همیشه نقطه پایان بگذارند یا اینکه بدون هیچگونه تلاش و مقاومتی بگذراند طالبان با وحشت و خشونت بر آنها حکومت نماید. بهنظر میرسد مردم افغانستان در سطح عموم و بدون در نظرداشت علایق قومی و نژادی بهصورت یک دست و یک پارچه در برابر زورگوییها و خشونتهای ویرانگر طالبان ایستادگی میکنند. خیزشهای مردمی اکنون فرصتی اساسی برای حل معضل دائمی افغانستان و پاکسازی کشور از وجود گروههای افراطی چون طالبان و داعش، القاعده و سایر گروههای دهشت افگن فراهم ساخته است. اگر رهبران سیاسی و حکومت مرکزی، بتوانند بهصورت منظم و پلان شده از مقاومتهای مردمی در نقاط مختلف افغانستان استفاده نمایند، بدون شک ریشهها و ظرفیتهای اجتماعی گروههای مانند طالبان برای همیشه از بسترهای اجتماعی و فرهنگی افغانستان برچیده خواهد شد.
اما در کنار این فرصت مهم و تاریخی، خطر افتادن افغانستان در کام جنگهای داخلی نیز نگرانکننده است. عطا محمد نور والی پیشین بلخ و از فرماندهان جهادی چندی قبل در یاد داشتی در صفحهی فیسبوک خود از احتمال وقوع جنگ داخلی دیگر در افغانستان ابرازنگرانی کرده و آنرا در شرایط کنونی دور از تصور نمیداند. به باور آقای نور اگر تمامی سیاستگران کشور در صف واحد و به دفاع از ارزشها و دستاوردهای گذدشته مقاومت نکند احتمال دارد گروه طالبان با حمایت کشورهای بیرونی تصور کنند که افغانستان حیاط خلوت آنها بوده و با کمال راحت میتوانند برنامهها و ایدههای افراطیت دینی را اعمال و بهنمایش بگذارند. در این زمان به باور آقای نور احتمال بسیار جدی این است که مردم افغانستان در کنار شماری از رهبران برجسته سیاسی و نظامی، برای دفاع از ارزشها و دستارودهای گذشته دست به اقدمات مشابه زده و در نهایت کشور بهسمت جنگهای داخلی سوق یابد.
با تمام این وجود اگر فرصت کنونی پیش آمده بهخوبی مدیریت شود و دولت مرکزی بتواند در تفاهم با رهبران و احزاب سیاسی برای دفاع از مردم و نظام سیاسی بر اساس پلان عمل منظم، در مقابل طالبان مقاومت نماید، بدون شک جنگ جاری کنونی تبدیل به مهمترین و تنها فرصت برای بازسازی و استقرار صلح دوامدار در کشور خواهد بود، اما اگر حکومت مرکزی نتواند تمامی رهبران و جریانهای ذینفوذ سیاسی را در مرکز و ولایات هماهنگ سازد، احتمال بروز تنشها و رفتن بهسوی بحران فراگیر دیگر در افغانستان دور از تصور نیست.