دورنمای صلح  افغانستان و پارامترهای درون مرزی و فرامرزی

Spread the love

محتوا و متن سخنرانی مهدی «شیرزاد» در بیستمین کنفرانس سالانه­­‌ی “فارو”

۷ نوامبر ۲۰۲۰م

موضوع جنگ و صلح در افغانستان به‌عنوان یک پدیده اجتماعی معلول عوامل‌های بنیادین است. این فکتورها می‌توانند در دو سطح داخلی و خارجی بررسی گردد. تا این عوامل دقیق و درست شناسایی نگردند و در قدم دوم تا تأثیرات این پارامترها مورد توجه قرار نگرفته و در قسمت حل آن پالیسی‌های اساسی و همه جانبه در نظر گرفته نشود؛ هر پروسه­‌ی که آغاز گردد نتایج موثر نمی‌تواند داشته باشد. جنگ و بحران امنیت در افغانستان پدیده‌­ی پچیده­‌ی تاریخی است که در نیم قرن اخیر این کشور موجود است و از مردم افغانستان قربانی بی شمار گرفته است.

در عرصه­‌ی داخلی، افغانستان با چالش‌های زیاد مواجه است این مشکلات بیشتر از نهاد سیاسی کشور ناشی می‌شود. در این کنفرانس عوامل که در بخش داخلی، کشور با آن‌ها رو بروست. به‌صورت خلاصه مورد تحلیل قرار می‌گیرد.

  • عدم و غیبت محور‌های بزرگ ملی: ما در افغانستان باید اعتراف کنیم که در یک چتر کلان محورهای را نداریم و تعریف نتوانستیم که آن‌ها همه شمول و در شعاع ملی همگان را در بر بگیرد. تعریف قطرهای مستحکم در سطح بزرگ ملی زمینه­‌ی این را فراهم می‌سازد تا با مشترکات بیشتر به آینده تاریخ این مملکت نگاه داشته باشیم. بحث هویت ملی ناشی می‌شود از چنین کاستی بزرگ که موجود است. این موضوع مصداق عینی‌اش در قوانین و مقررات توزیع تذکره برقی به مشاهده می‌رسد. وقتی بسترهای بزرگ در چتر کلان‌تر ملی هویت دهنده­ و ارزش دهنده­­‌ی تمامی اتباع و یا شهروندان این کشور باشد، دیگر خیلی جای برای بحث قومیت نمی‌ماند و این مسأله بروز و ظهور پیدا نمی‌کند. این‌جا چرا بحث قومیت و بحث هویت خود را بیشتر از همه تبارز می‌دهند؛ بدلیل این‌که هویت کلان ملی دچار تخلخُل‌های جدیست. ما باید جسورانه به این نکات کلیدی در افغانستان به‌عنوان خانه مشترک و سرنوشت مشترک از راه‌های معقول و منطقی آن وارد شویم و این نکات را به‌عنوان ضمانت‌های اساسی در راستای افغانستان مترقی و آرام توأم با صلح و ثبات در نظر گیریم. اما این کار تا هنوز نشده است، پس گفته می‌توانیم که عوامل ناشناخته و یا مورد اجماع قرار نگرفته است. پس چطور از صلح و ثبات دایمی صحبت نمود؟.
  • دیدگاه متباین ایدئولوک‌ها و تجددگرایان: مناسبات اجتماعی و سیاسی در کشور سبب شده است این کشور در دو قطب متضاد و غیر قابل جمع ظهور یابد. در مورد اثبات این موضوع ما الگوهای تاریخی داریم که آنان بوضوح نشان می‌دهد قسمت از بحران در این مُلک بر می‌گردد به این دو دیدگاه متباین در جامعه. در کنار سایر علل‌ها که در شکست رفورم امانی نقش کلیدی داشت، یکی آن همین دو دیدگاه خصمانه­‌ی بود که قضایا را در افغانستان دگرگون نمود و زمینه‌ی بروز مشکلات جدید را فراهم آورد.
  • اختلاف و دشمنی تبار محور: این اختلافات به درازای تاریخ افغانستان مشاهده می‌شود و از روزگار که این سرزمین بنام افغانستان نام‌گذاری گردید این اختلافات و دشمنی‌ها گاهی خیلی بحران زا و گهگاهی نقش اخلال کننده‌ی نظم عمومی را بازی نموده است. موضوع دُرانی و غلجایی و نگاه تبار محورانه به ساختارهای قدرت و سیاست در کشور سبب گردیده است که منجلاب افغانستان را بیشتر از پیش مسموم‌تر و غیر قابل کنترول بسازد؛ تلاش گردیده است برای پیش‌برد لجاجت‌های تبار محوری همسو با استعمار حرکت نماید، این مسأله نیز مصداق‌های عینی در تاریخ معاصر افغانستان دارد.
  • انحصار طلبی و توتالیتر گروهی: این مشکل نیز در افغانستان سبب گردیده است که صنف بندی‌های غیر قابل نفوذ را بوجود بیاورد و گروه خاص با دیدگاه خاص در تلاش انحصار قدرت شود و مرزی میان خود و دیگری تعریف نماید. طالبان دقیقن یکی از شاهد مثال‌های این نوع توتالیتر گروهی و قشریست. این گروه در یک همسویی و همه پذیری در حرکت نبوده بلکه با تمامیت‌خواهی بدنبال تخریب اوضاع و تسلط و حاکمیت آن‌چنانی که خود و گروه شان می‌خواهند است.
  • غیبت روحیه پلورالیستی در میان نخبگان جامعه و به تأسی آن در بستر جامعه: همدیگر پذیری و همسویی با دیگری در محوریت‌های کلان ملی و منافع عمومی در افغانستان وجود ندارد و این غیبت به شکل بی رحمانه­‌ی دیده می‌شود. به همین خاطر است که برتریت‌ها مطرح می‌شود و نابرابری‌ها رخ باز می‌کند.
  • ستم‌های ساختاری ناشی از قوانین با گرایش نابرابر: ما در افغانستان ساختارها را بر بنیاد روحیه‌ی برادر بزرگ و برادر کوچک و نابرابر تعریف شده می‌بینیم. این نابرابری زایده شده از دامن ساختارهای دوگانگی، بلکه چندگانگی و چند رنگی بزرگ را به‌نمایش می‌گذارد. به‌طور مثال ولایت‌های درجه اول و درجه دوم و درجه چندم، براساس تمایل‌های جهت‌دار تعریف شده است. این‌جا هم محورهای بزرگ ملی غیبت‌­اش را نشان می‌دهد.
  • موجودیت فساد اداری بربنیاد کج اندیشی ‌های مروج: بخصوص در این بیست سالِ پسین ترویج فساد اداری با یک نگاه کاملن نا میمون ترویج گردیده است. بدین معنا که آنانی‌که به سکوهای قدرت مستقیم و غیر مستقیم رابطه دارند هرنوع خویش‌خوری‌ها و فساد را می‌توانند انجام دهند و طوری وا نمود شده است که از آن‌ها فساد شمرده نمی‌شود. اما کسانی دیگر که از فرصت نام‌برده برخوردار نیستند، خویش‌خوری‌ها و فساد شان؛ فساد دانسته می‌شود.
  • روزمره‌گی کارگزاران ارشد و مصرف نیروی بیشتر در بقأ قدرت: نیروی زیاد و امکانات زیاد در این کشور همواره برای بهبود اوضاع و کار برای جامعه صورت نگرفته است. بلکه بیشتر سعی شده است تا چگونه قدرت را برای خود باقی نگهدارند. در فصل‌های دیگر تاریخ این کشور چنین بوده است. سلطان، معاهده امضأ نموده است تا قدرت شان بقأ یابد. در درون کشور بیشتر نیروها مصرف گردد تا قدرت شان خلل نبیند.

در حوزه فرامرزی: پارامترهای تأثیر گزار بر جنگ و صلح در افغانستان در دو سطح بررسی می‌شود.

اول : در بخش منطقه‌­یی

  • دخالت قدرت‌های منطقه: با توجه به شرایط نا همگون در داخل افغانستان و عدم فکتور‌های هشت‌گانه که در بالا بررسی گردید، زمینه برای رقابت و دخالت قدرت‌های منطقه فراهم می‌شود. البته این زمینه از طریق افغانستان مهیا می‌گردد. دخالت به بهانه­‌ی دین – مذهب و بسترهای اقتصادی و فرهنگی.
  • عدم یک ابرقدرت منطقه‌­­یی: افغانستان در منطقه­­‌ی که قرار دارد، از لحاظ موجودیت یک قدرت هژمونیک بی‌بهره است. اگر چنین می‌بود احتمال داشت که در یک همسویی با آن ابر قدرت منطقه­‌یی زمینه دخالت دیگران در کشور کمتر به مشاهده می‌رسید. مانند کشورهای آسیای میانه که در یک همسویی نسبی با روسیه از این مشکلات و دخالت‌ها در امان‌اند.

دوم: در سطح جهانی

  • رقابت برای حضور کم هزینه‌تر از جانب امریکا و روسیه در افغانستان: جنگ افغانستان هزینه­‌ی سنگین را برای ایالات متحده امریکا در پی داشته است. امریکا در تلاش این است که بتواند از طریق دیگر با هزینه­‌ی کمتر مالی و خسارات جانی در افغانستان حضور داشته باشد؛ در صورتی‌که دقیقن روسیه نیز بدنبال چنین فرصت بوده است. حتی کمک‌ها و ارتباطات روسیه با طالبان در این چند سال اخیر نوع این رقابت است که می‌توان از آن یاد نمود.
  • تشدید و تقویت روحیه افراطیت دینی- مذهبی در سطح جهان: رشد افراطیت و ترویج این روحیه در سطح جهانی- منطقه­‌یی زمینه‌ساز این موضوع است که بسترهای تقویت افراطیت را در افغانستان بیشتر از قبل قوی‌تر می‌سازد. بی‌سوادی و بیکاری و نبود امنیت و مشکلات دیگر زندگی در افغانستان بستر مناسب می‌شود برای جذب نیروهای افراطی و تیره نمودن صف افراطیون در جامعه.

با این تحلیل کوتاه می‌توان به این نتیجه رسید، که بسترهای صلح دوام‌دار، نظر به شرایط داخلی کشور و پارامترهای تقویت کننده در بیرون از مرزهای افغانستان با تأسف برابر نیست و نمی‌توان امیداوارانه و خوشبینانه به این مسأله­‌ی خیلی مهم نگاه نمود. با بررسی این پارامترها، شوربختانه، دورنمای صلح در افغانستان شفاف نبوده و در حیطه‌­ی خاکستری رنگ می‌توان آن را مشاهده نمود.

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *