افغانستان و پروژه‌های جنگ

Spread the love

ذکی

مقدمه

تاریخ از دیرباز شاهد اعمال خشونت و پرخاشگری از طریق انسان‌ها نسبت به یک‌دیگر و انسان با طبیعت بوده است. دگرگونی و تسلط بر طبیعت، یکی از ویژگی‌های بارز آدمی است. دگرگونی و تسلط بر طبیعت به خاطر رفع نیازهای انسانی با استفاده از تعقل و تفکر که وجه تمایز انسان با دیگر موجودات است، به کار گرفته شده است.

تاریخ زندگی بشر شاهد این درگیری با طبیعت به خاطر رفع نیازهای خود بوده است. زندگی انسان مملو از کشمکش‌ها و جنگ‌های بی‌شماری بوده که ویژگی این درگیری‌های فیزیکی پرخاشگری و خشونت بوده است. عقل سلیم انسان را به اجتناب از جنگ دعوت می‌کند، اما بررسی رفتار خصومت‌آمیز انسانی تحت تاثیر عوامل غریزی است که این گونه رفتارهای پرخاشگرانه را در رفتار حیوانات هم می‌توان مشاهده نمود. چرا حیوانات با یک‌دیگر در جنگ و جدال اند؟ این موضوع را زیست‌شناس معروف «چارلز داروین» به مقوله «تنازع بقا» نسبت می‌دهد.

بی‌شک بررسی پدیده‌های اجتماعی در حیطه‌ی علوم اجتماعی قرار دارد، یکی از پدیده‌های اجتماعی که ابعاد اقتصادی، فرهنگی، جمعیتی، روانی و… دارد، پدیده‌ی «جنگ» است. به قول دورکیم جامعه‌شناس، به صورتی دیگر «بیان تاریخ» است. تاریخ در هر مرحله زمانی شاهد جنگ بوده است، تبیین واقعه‌ی اجتماعی با هر درجه از پیچیدگی زمانی ممکن می‌شود که تکامل آن‌را در جوامع مختلف مقایسه کنیم و این کار با کمک تاریخ شکل جامعه‌شناسی مقایسه‌ای می‌گیرد، جامعه‌شناسی مقایسه‌ای خود جامعه‌شناسی است. (دورکیم، ۱۳۶۲: ۱۶۶)

جنگ‌ها با ابتدایی‌ترین ابزار جنگی تا پیشرفته‌ترین تسلیحات شکل گرفته‌اند و این ابزارآلات جنگی در فرایند تولید و توام با تکامل و پیشرفت ابزار تولید بوده است، ویژگی زندگی اجتماعی انسان با فعالیت تولیدی همراه بوده است و تغییر و تسخیر نسبی طبیعت توسط انسان از ویژگی‌های بارز زندگی آدمی است. جنگ‌ها در زندگی اجتماعی انسان با ابزارآلاتی به وقوع پیوسته که ساخته‌ی دست انسان به خاطر از بین‌بردن هم‌نوع خود بوده است، چیزی که در زندگی بقیه موجودات مشاهده نمی‌شود. جوامع توسعه‌نیافته و در حال توسعه با تسلیحات ابتدایی و تکامل‌نیافته جنگ کرده‌اند، ولی جوامع توسعه‌یافته و ایجاد پیمان‌های بزرگ نظامی بین کشورها از نظر تسلحاتی پیش‌رفته و تکامل‌یافته‌تر اند. تاریخ به یاد دارد که به هر اندازه جامعه از نظر علمی و تکنالوژی صنعتی‌تر شده، به همان پیمانه تولید تسلیحات پیشرفته نیز تکامل یافته است.

جنگ

کوینسی رایت، جنگ را این چنین تعریف کرده است: «جنگ می‌تواند نزاع همزمان میان نیروهای مسلح، احساسات مردمی، تعصبات حقوقی و فرهنگ‌های ملی تلقی ‌شود.» کلازویتس، نظریه‌پرداز مشهور نظامی در مورد هدف جنگ بر این باور بود که: «هدف از جنگ به عنوان عملی خشونت‌بار و وادارکردن خصم و دشمن به انجام خواسته‌های طرف دیگر می‌باشد.» گاستون بوتول، نظریه‌پرداز مشهور جامعه‌شناسی جنگ که واژه جنگ‌شناسی را برای اولین‌بار پیشنهاد کرد، در تعریف جنگ می‌گوید: «جنگ مبارزه‌ای است مسلحانه و خونین که طرفین و گروه‌های درگیر از سازماندهی برخوردارند» (گاستون بوتول، ۱۳۶۸: ۳۲)

در ارتباط با جنگ صاحب‌نظران با سلایق متفاوت، این پدیده را مورد قضاوت و تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند. هگل اعتقاد دارد که «جنگیدن بیشتر عملی اخلاقی است، زیرا در تاریخ حقیقت آزادی توسط جنگ تحقق می‌یابد.» (جهانبگلو، رامین، ۱۳۶۸: ۹۲)

در اندیشه‌ی مارکس (به نقل از انگلس) علت اساسی نابرابری‌های اجتماعی و جنگ‌های طبقاتی در درون جامعه و حتا جنگ‌های تاریخی بین دولت‌ها به دلیل رقابت‌های اقتصادی و مالکیت فردی بر ابزار تولید بوده است.

یکی از دغدغه‌های انسان ترس و هراس از نبود امنیت و تجاوز بیگانگان بوده است که منجر به ایجاد دولت و برقراری نظم و امنیت تحت‌تاثیر مقررات و قوانین اجتماعی شده است. توماس هابز بر این نظر است که قدرت باعث حمایت از جان شهروندان و جلوگیری از تجاوز تبه‌کاران و حمله بیگانگان می‌شود و طبق تعریف این داور همان (قدرت) حاکم جامعه و دولت است. (تاک، ریچارد، ۱۳۷۶: ۱۰۱) توماس هابز می‌افزاید که قوانین طبیعی چون عدالت، انصاف، ترحم و اعتدال بدون وجود ترس از قدرتی که موجب رعایت آن‌ها گردد، با خواسته‌های طبیعی ما مغایر است، زیرا که امیال طبیعی به غرض‌ورزی، غرور و کینه‌جویی نسبت به دیگران رهنمون می‌گردد. (هابز، توماس، ۱۳۸۰: ۱۸۷)

جنگ‌ها از سازماندهی که توسط دولت‌ها ایجاد شده بودند، برخوردار و به وقوع پیوسته‌اند. نهاد دولت به عنوان نهادی ضروری در زندگی انسان مشهود و از ساده‌ترین قبایل تا جوامع پیچیده‌ی امروزی دارای نهاد دولت بوده‌اند و مهم‌ترین کارکرد دولت برقراری نظم و امنیت است که به عنوان یک نیاز ضروری و اساسی در زندگی پذیرفته شده است. دولت به عنوان نهادی که بالاترین قدرت را در جامعه داراست و حاکمیت آن نباید متزلزل و خدشه‌پذیر شود و این اصل مورد توجه صاحب‌نظراران قرار گرفته است. مطالعات در مورد منشا دولت، غالباً به این نتیجه رسیده‌اند که دولت در اثر جنگ و کشمکش به‌وجود آمده است. یکی از مهم‌ترین کارکردها و وظایف دولت، تامین نظم و امنیت در داخل و حمایت از منافع ملی و دفاع از کشور در مقابل تهدیدات خارجی است. همین امر باعث شده است که دولت‌ها به تقویت بنیه نظامی خود بپردازند.

ابن خلدون و ماکیاولی، سرچشمه‌ی دولت را در جنگ و ادامه حیات دولت را منوط به کشورگشایی و توسعه‌ی قلمرو دانسته‌اند. اما توماس هابز علت وجودی دولت را در قراردادهای اجتماعی می‌داند و مهم‌ترین کارکرد دولت را تامین امنیت ذکر کرده است (هابز، توماس، ۱۳۸۰: ۱۹۰). بدین اساس می‌توان گفت که دولت‌ها نقش مهمی در ایجاد، تداوم و خاتمه‌ی جنگ دارند.

بوم باورک معتقد است که جنگ «تابع پدیده عام طولانی شدت فرآیندهای تدارک و تولید است» (بوتول، گاستون، ۱۳۶۸: ۳۶) بدین معنا، کشورهایی که وقوع جنگ را در آینده حدس می‌زنند و احساس خطر می‌کنند، در پی تدارک و تولید تسلیحات بر می‌آیند که این تدارکات اعم از ساختن استحکامات، بنادر، زرادخانه‌ها، تامین نیروی انتظامی متخصص وغیره می‌باشد و این کار علاوه بر ضرورت سرمایه‌گذاری ایجاد بازار کار می‌کند. اقتصاددان مشهور «کینز» بر این باور است که «تدارک جنگ به تحقق کار تمام وقت و در بعضی موارد به حصول توازن اقتصادی کمک می‌کند. هزینه‌های نظامی چنان در حیات ملی و بودجه‌های ما ادغام شده‌اند که اگر آن‌ها را ناگهان حذف کنیم، مشکلات وخیمی از نظر بی‌کاری و بازارها پیش خواهد آمد.» (همان، ۳۸)

جامعه‌ی صنعتی که دارای تقسیم کار اجتماعی پیچیده براساس تخصص و اکتساب است، نقش اجتماعی را بر مبنای تخصص توزیع می‌نماید و به همین دلیل مشروعیت احراز نقش‌های اجتماعی و مشاغل بر مبنای عقلانیت است. اداره و هدایت جامعه‌ی صنعتی با گسترش دیوان‌سالاری مدرن و دقیق و منظم باعث پیشرفت و عقلانی‌شدن تولید و انباشت سرمایه شد. تولید انبوه در خارج از مرزها به دنبال بازار فروش، باعث جنگ‌های فراوانی بین قدرت‌های صنعتی به خاطر تصاحب بازار شد. حجم صادرات کالاهای گوناگون از نظر قیمت قابل مقایسه با صادرات تسلیحات نبوده است و به همین دلیل فروش و صدور تسلیحات باعث سودآوری، گسترش صنایع فلزی و ایجاد بازار کار در جامعه‌ی صنعتی می‌شود. به طوری که حذف صادرات اسلحه باعث از بین‌رفتن میلیون‌ها مکان کار در جامعه‌ی صنعتی می‌شود. گرچند وابستگی کشورهای پیرامون از کشورهای هیژمون کاهش یافته است اما واردات اسلحه در کشورهای پیرامونی بیشتر از پیش گسترش یافته است.

پروژه‌های جنگ در افغانستان

از آن‌جایی که اسلحه یکی از مهم‌ترین ابزار جنگ و قدرت در تاریخ بشری است و جنگ یکی از ضروری‌ترین ابزار دست‌یابی به قدرت است، جدایی انسان از پدیده‌ی اسلحه و جنگ بسیار دشوار به نظر می‌رسد. اگر گفته‌های اسپنسر، ابن‌خلدون و هابز را بپذیریم که انسان ذاتن پرخاشگر و جنگ‌جو اند، در این صورت رهایی از جنگ خیال بیش نخواهد بود. اما وجود جنگ در میان ملل‌ها، نژادها، اقوام و دولت‌های مختلف باعث تلفات انسانی و خسارات مالی و اقتصادی هنگفت و فاجعه‌های غیرقابل باور شده‌اند. اما از سوی دیگر، همین جنگ میلیاردها دالر سود و ثروت را نیز بار آورده است. این ثروت‌ها در جیب شرکت‌های بزرگ اسلحه‌سازی انباشت شده است. مسوولان این شرکت‌ها برای فروش اسلحه‌های‌شان در پی تیوری‌بافی‌های جنگ‌برانداز اند. این‌ها همواره فکر می‌کنند که چگونه بتوانند انبوه تولید اسلحه‌ی‌شان را به فروش برسانند. امروزه گرچند کشورهای پیرامون مثل افغانستان، از حالت وابستگی‌های شدید قرن بیستمی بیرون آمده‌اند، اما از نگاه دیگر، یکی از بزرگ‌ترین مرکز خریداری اسلحه به شمار می‌رود؛ ارتش این کشور برای استفاده از سلاح‌ها و تسلیحات جنگی، نیاز و وابستگی شدید به کشورهای قدرتمند غربی برای مبارزه با تروریزم در این کشور دارد. از سوی دیگر، پروژه‌های طالبان و داعش از جمله پروژه‌هایی است که برای مصرف اسلحه‌های پیشرفته و مقاصد دیگر اقتصادی، سیاسی و نظامی بنا شده است.

جنگ در افغانستان، جنگ تسخیر بازار فروش اسلحه است. دولت افغانستان خود، یکی از بزرگ‌ترین خریداران در این بازار است که برای تجهیز نیروهای امنیتی‌شان در پی خریداری اسلحه‌های بهتر و بیشتر اند. اما از سوی دیگر نیروهای تروریستی نیز با استفاده از منابع مالی‌یی که از سراسر دنیا برای‌شان سرازیر می‌شود، یکی از بزرگ‌ترین مصرف‌کنندگان اسلحه در منطقه است. از این رو به نظر می‌رسد که کشورهای هژمون برای از بین‌بردن گروهای تندرو اسلامی، هزینه‌بردار است.  پیمان‌های امنیتی‌یی که افغانستان با کشورهای مختلف جهان بسته است، چیزی نیست جز انحصاری‌کردن بازار اسلحه. اما به گفته‌ی هابز که مردم افغانستان با دولت جمهوری اسلامی، قرارداد اجتماعی مبنی بر تامین امنیت شهروندان از طریق مشروعیت‌بخشیدن حاکمیت و اقتدار دولت‌مردان از طریق پروسه‌ی انتخابات را بستند، تا روزی شاهد امنیت و صلح سراسری در کشورشان باشند. اما این دولت از کارکردهایی که به عهده‌ی شان است چشم‌پوشی کرده و هیچ‌گاه در پی انجام وظایف‌شان نیستند. اگر دولت نتواند امنیت فردی و اجتماعی شهروندان کشورش را تامین کند، قادر به ادامه‌ی حیات‌اش نخواهد بود.

در نگاه دیگر، جنگ در افغانستان، جنگ تریاک است. برای این‌که تریاک در سراسر جهان فرستاده شود و تجارت آن در سطح ملی و بین‌المللی سریع، مطمئن و دقیق صورت گیرد، نیاز است تا جنگ‌های کوچگ و بزرگ داخلی و منطقه‌ای گه‌گاهی نمایان شود. از این رو، کسانی که ذی‌نفعان جنگ در افغانستان اند، نمی‌خواهند این جنگ چه در داخل و چه در خارج از مرزهای افغانستان خاتمه یابد.

در یک کلام، اگر در سراسر جهان فروش و خریداری اسلحه ممنوع شود، جنگ در سراسر جهان خاتمه خواهد یافت، در غیر آن کشورهای هژمون و شرکت‌های تولید اسلحه همواره تیوری‌های جدیدی برای ادامه‌ی بازی‌ها و جنگ‌ها در سراسر جهان خواهد بافت. این سناریوی غم‌انگیز و فاجعه‌بار ادامه خواهد یافت و صلح رویای بیش نخواهد بود.

منابع:

  1. دورکیم، امیل (۱۳۶۲) قواعد روش جامعه‌شناسی، مترجم علی محمد کاردان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
  2. جهانبگلو، رامین (۱۳۶۸)، انقلاب فرانسه و جنگ از دیدگاه هگل، تهران: سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.
  3. تاک، ریچارد (۱۳۷۶)، هابز، مترجم حسین بشیریه، تهران: طرح نو.
  4. هابز، توماس (۱۳۸۰): لویاتان، ترجمه حسین بشیریه، تهران: نشر نی.
  5. بوتول، گاستون (۱۳۶۸)، جامعه‌شناسی جنگ، ترجمه هوشنگ فرخجسته، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *