مهدی شیرزاد
بعد از گفتوگوها و تنشهای زیاد در سطح منطقه و جهان، پروسهی مذاکرات بینالافغانی در قطر در روزهای آینده آغاز خواهد شد. دوحه و میز مذاکرات آن، در واقع تقابل دو دیدگاه را بر میتاباند. این رو در رو شدن زمینهی این را فراهم میسازد که افراد و گروهها زبان و ادبیات گفتمان را در جهت بیان مسئله بگشایند و در چارچوبهای نوین، راه حل مسئله را جستوجو نمایند. این موضوع در بنیاد خویش میتواند یک گام خوب تلقی گردد. برای حل مشکلات در کشورهای با عقبهی فقر فرهنگی_سیاسی، همواره جنگ و خونریزی راه حل متداول بوده است. افغانستان جامعهای است که این الگو را در طول تاریخ حداقل دو صدسالهاش بیشتر از همهی کشورهای جهان آزموده است. اما شگرد خشونت و وسعت آن با شعاع بزرگ در سطح کشور، نه تنها تا کنون نتوانسته ذرهای به حل مخمصهی موجود کمک نماید بلکه گرههای کور دیگری را نیز به وجود آورده است. اکنون نکتهی قابل تأمل این است که آیا از دوحه میتوان به آینده روشن و صلح آمیز در افغانستان نگاه کرد؟
پروسهی طولانی و نفسگیر قطر حدود یکسال و نیم میان امریکا و گروه طالبان به عنوان گروه متخاصم در سیاستهای داخلی و خارجی افغانستان جاری بوده است و در نهایت به امضا تفاهمنامهای میان دو جانب منجر گردید. امروز تدوام آن پروسه به موضوع داخلی افغانستان میپردازد و راه را به سوی گفتوگوهای مستقیم باز میکند. دو طرف میز در گفتوگوها روی نکتههای کلیدی که دید متفاوت دارند بحث خواهند نمود. نظام آیندهی افغانستان، چگونگی ساختار قدرت و حکومت آینده، ارزشهای نوین و همهشمول مانند آزادی بیان، دموکراسی، حقوق زنان، حقوق اقشار مختلف جامعه با محوریت قانون اساسی در کشور، از جملهی نکاتی خواهد بود که روی هر کدام آن چانهزنیها بایست شروع گردد. خوشبختانه آنچه که روشن است اینکه اکثریت قاطع مردم افغانستان نظام مردمسالار و جمهوری اسلامی را به عنوان نظام مطلوب خویش میدانند. قربانیهای بیشمار و صدها هزار نفری مردم افغانستان بهای ارزشمندی است در جهت اینکه نظام جمهوری با زیر ساختهای دموکراتیک خواستهی اصلی و نسخهی کارا برای افغانستان کنونی و نوین است. اگر نشست دوحه و مذاکرات آن در راستای این آرمانهای بزرگ و مردمپسند گامهای مستحکم بر دارند، بدون تردید قطر در شکلگیری فصل جدید تاریخ افغانستان نقش اساسی را به یادگار خواهد گذاشت. در این صورت چشمانداز امید با افقهای تازهای به رُخ آیندهی افغانستان باز خواهد شد. اقتدار و عزت افغانستان متحد و دموکراتیک با نظام جمهوری اسلامی قابل رویت است، نه با نظامهای دیگر که ریشهی دیکتاتوری و قلدورمآبانه داشته باشد. ارزشهای نوین در این نُزدهسال آرام و آهسته در لایههای زندگی فردی و اجتماعی مردم افغانستان نفوذ نمودهاند و در حال سنتشدن میان مردم است. برای نهادینهشدن این ارزشهای معتبر انسانمدار و همهپسند نیاز است که نظام بر بنیادهای اصالت مردمی و حاکمیت از مردم و برای مردم تقویت شود. رنجها و مرارتهای توهینآمیز به انسانهای افغانستانی را نظام مردمسالار و همگراییها با کلیهی ارزشهای انسانمحور از میان خواهد برد. افغانستان سرنوشت مشترک ساکنان آن است، این آینده را با تجربهآموزی دقیق از سرگذشت این سرزمین باید، با الگوی مردم پسند و مفید رقم زد.
قدرت چانهزنیهای اشتراککنندگان در محورهای ارزشمند نظام جمهوری اسلامی در نخستین مذاکرات با طالبان، مهیاسازی فضایی است که مردم به این هیأت اعتماد خواهند نمود. زیرا مردم افغانستان حفظ ارزشهای مردمپسند و نظام جمهوری اسلامی را مطالبهی اصلی و اساسی خویش میدانند و از این جهت مورد حمایت قاطع مردم افغانستان میباشند. تدبیر عمیق سیاسی اینان نشاندهندهی مردم دوستی و وطندوستیشان خواهد بود که با منطق و جسارت تمام در گفتمانهای دوحه باید متبلور شوند. زیرا این ها خواستهها و آرمانهای غیرقابل معاملهی مردم افغانستان اند. میز مذاکره با طالبان میز جنگ منطق و استدلال است، میدان مانور عقلانیت است، رزمگاه به ابطالکشاندن روحیهی خشونت، کنش کُشتار و منشهای دهشتزا است. انتظار میرود دوحه چرخشی باشد که طالبان را از اعمال خشونتهای جاری و ساری در این ملک ویرانشده و محزون، به تعامل انسانی سیاست و سیاستورزی بر بنیاد اصل حفظ خون و آبروی انسانها بکشاند.
اما قضیهی صلح و یا جنگ در افغانستان، معجونی است از تمام رقابتها و پیچیدگیهای سطح جهانی بهخصوص تمایل امریکا و پالیسیهای آن کشور در منطقه. انتخابات امریکا و بازی با کارت افغانستان و نهایینمودن جنگ نُزدهسالهی امریکا در افغانستان، پهلوهای دیگری است که در پروسهی صلح از روشنی خوبی برخوردار نیست. برداشتهای عامه از این زاویههای تاریک، نگرانیهای وسیع را در میان مردم افغانستان آفریده است. امریکا در پی بیرونراندن نیروهای خویش به صورت غیرمسولانه است؟ یا کدام معاملهی دیگری در حال اجرا است؟ در هرصورت کارزار انتخابات امریکا گره محکم با موضوع صلح در افغانستان دارد. افکار عمومی در امریکا این را میطلبد که دولت آن کشور نیروهایش را بهزودی از افغانستان بیرون نماید و بار سنگین افزایش بودجه از این بابت، بر خزاین امریکا کمتر گردد. برداشت دیگری از این بازیها این است که دولت امریکا شاید در فکر این است که دولتی در افغانستان روی کار آید تا بتواند با تضادهای ایدئولوژیک و ماجراجویانه از سمت شرق بر رقیب سیاسی امریکا (ایران) اهرم فشار شود و انتقام ناکامیهای خویش را در حوزهی خاورمیانه از ایران بستاند و درگیریهای ایران را در سطح منطقه مضاعف نماید. این سناریو اگر روی دست سیاست مداران امریکا باشد و برای تعمیل آن از گزینهی تغییرات در افغانستان استفاده شود، باید مردم و تمامی اقشار جامعه و سیاستمداران افغانستان از موقف واحد و وطندوستانه با قضیه برخورد نمایند و با حمایت قاطع از مذاکرهکنندگان در حفظ نظام و حفظ ارزشهای نوین این چند سال پشتیبانی نمایند. آرمان ما افغانستان واحد و عزتمند است و این مسئله را از نشست دوحه میطلبیم.