تلاش‌ها در جنوب‌–‌جنگ در شمال قندهار

Spread the love

«کاروان کوچکی از وسایط نقلیه‌ی سو و وانت‌های تویوتا در امتداد جاده‌ی ناهموار خاکی، رو به سوی خانه‌های گلی بر فراز یک‌تپه‌ی کوچک داشت. کرایگ رییس تیم اکو، نخستین تیمی‌که در جنوب افغانستان فعال شد، در اتومبیل سوی پیش رو در چوکی کنار راننده نشسته بود. فرانک افسر شبه‌نظامی بخش فعالیت‌های ویژه‌ی ارتش که نقش معاون کرایگ را داشت، مشغول رانندگی بود و در حالی‌که سعی داشت تا با حفره‌ها و سنگ‌های درشت جاده برخورد نکند، آهسته خودش را نفرین می‌کرد.

کرایگ به سمت دسته‌ی کوچکی از خانه‌های پیش رو نگاه کرد و ذهنش به موضوع جلسه‌ای کشانده شد، که قرار بود ظرف دقایق آینده داشته باشد. حامد کرزی، مرد عجیبی بود، که به آسانی نمی‌شد ذهنیاتش را دریافت. او قد متوسطی داشت، باریک‌اندام بود و همیشه حتا در میدان جنگ، خوب لباس می‌پوشید و یک‌مرد واقعی بود. صورت لاغر، ریش اصلاح‌شده‌ی خاکستری‌رنگ و سر کچل وی به او هیأت یک‌استاد دانشگاه را می‌داد، تا یک رهبر قبایلی افغان که طرف‌داران خود را علیه طالبان بسیج می‌کرد.

کرزی نخستین چهره‌ی پشتون بود، که برای کمک به دولت امریکا برای سازمان‌دهی مقاومت مسلحانه علیه طالبان میان قبایل پشتون ساکن در جنوب داوطلب شده بود. او چند روز پس از حوادث یازدهم سپتامبر با مقامات امریکا، از جمله مأموران سی.آی.ای، در سفارت امریکا در اسلام‌آباد دیدار کرده بود. کرزی یک‌چهره‌ی شناخته‌شده بود، در سال‌های جهاد در جنگ علیه شوروی‌ها فعال بود و به‌عنوان مشاور سیاسی پدرش، که یکی از رهبران مورد احترام قبایل در ولایت قندهار به‌شمار می‌رفت، کار کرده بود. مخالفت خانواده کرزی با طالبان شدید و آشکار بود، به گونه‌ای که این امر به ترور پدر کرزی از سوی طالبان در اواخر دهه‌ی ۱۹۹۰ منجر شد. کرزی قدم پیش گذاشت تا جامه‌‎ی سیاسی پدر خود را بر تن کند، و رفتار و سلوک آرام و با وقار وی، زبان انگلیسی عالی و مهارت‌های سیاسی‌اش او را به یک‌چهره‌ی سیاسی محبوب در میان جامعه‌ی افغان‌های مهاجر در پاکستان تبدیل کرد.

کرزی طی اولین جلسات در اسلام‌آباد، تأکید کرد که می‌خواهد فورن به افغانستان، به ولایت ارزگان باز گردد و گروه‌های مقاومت مسلحانه را سازمان‌دهی کند. مشورت سی.آی.ای آن بود، که تا وقتی دولت امریکا شرایط را مساعد نساخته و برای وی و طرف‌دارانش تجهیزات، اسلحه و مهمات و حمایت هوایی فراهم نساخته است، او سفر خود را به تعویق بیندازد.

او تنها همراه با سه‌تن از حامیانش سفر خود را از کویته در جنوب‌غرب پاکستان، ابتدا در پشت یک‌کامیون باری سپس توسط موتورسیکلت آغاز کرد و از قلمرو تحت کنترل طالبان خود را به کوه‌های صعب‌العبور اطراف تیرینکوت رساند. بسیاری از طرف‌‎داران قبیله‌ای‌اش جانب او را گرفتند. اما به دلیل نبود اسلحه و مهمات و نیز فقدان مکانیسمی برای دریافت کمک از بیرون تلاش‌های آغازین وی با مانع برخورد کرد.

طرف‌داران طالبان در منطقه به‌سرعت رهبری طالبان را در قندهار از آمدن کرزی مطلع ساختند و واکنش آن‌ها سریع و قاطع بود. یک عملیات تمام‌عیار نظامی برای یافتن و نابودی کرزی و نزدیکانش سازمان‌دهی شد. کرزی که اسلحه‌ی کافی در اختیار نداشت، از سازمان‌دهی لازم برخوردار نبود و طرف‌دارانش اندک بودند، در شرایط خطرناکی قرار گرفت. او و گروه کوچک حامیانش از کوه‌های دورافتاده‌ی شرق ترینکوت پس رو به جانب پاکستان کردند. آن‌ها در حالی‌که شب و روز تحت تعقیب طالبان بودند، به گونه‌ای خود را به مرز رسانده و از آن عبور کردند. چیزی نمانده بود که وی به سرنوشت مشابه عبدالحق دچار شود.

نخستین دیدار کرایگ با کرزی، در اواخر اکتبر، در کویته و کمی پس از آن انجام شد که وی مأموریت یافت تا تیم اکو را در جنوب افغانستان سرپرستی کند. قرار بود اکو با کرزی کار کرده و به وی در آماده‌سازی پایگاهی برای حمایت از بازگشتش کمک و پرتاب اسلحه و مهمات را برای طرف‌دارانش از طریق هوا سازمان‌دهی کند. کرایگ و کرزی به سرعت هماهنگ شدند. کرایگ یک مأمور باتجربه‌ی بخش فعالیت‌های ویژه بود، که حدود بیست‌سال پیشینه‌ی فعالیت موفقیت‌آمیز در مجموعه‌ی عملیات شبه‌نظامی سی.آی.ای در اطراف جهان داشت.»

منبع: گری سی. شرون، ۱۳۹۳، مأموریت سقوط، ترجمه؛ اسدالله شفایی، مرکز مطالعات صلح و توسعه، صص ۳۱۵-۳۱۷

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *