«در جریان سالهای ۲۰۰۲ الی ۲۰۰۹ میلادی اکثر قوای امریکایی بهمنظور فرماندهی عملیاتهای ناتو/آیساف در شرق کشور ساکن بودند. ناآرامترین ولایات در شرق عبارت بودند از پکتیا، پکتیکا، خوست، کنر و نورستان. ولایات هلمند، قندهار، ارزگان، زابل، نیمروز و دایکندی زون فرماندهی جنوب را تشکیل میدادند. افزایش تعداد نیروها، زون فرماندهی جنوب را طی سالهای ۲۰۰۹ الی ۲۰۱۰ تقویت بخشید – در حقیقت افزایش نیرو به جنوب تمرکز داشت. حدود ۴۰۰۰ نیروی امریکایی تحت فرماندهی جرمنی در زون فرماندهی جنوب قرار داشت و ایتالیا زون فرماندهی غرب را رهبری میکرد. ترکیه مسوولیت فرماندهی نیروهای آیساف را در کابل تا ۷ اکتبر ۲۰۱۱ بهدوش داشت و موافقت کرد تا این مسوولیت را تا یکسال بهدوش داشته باشد. روی همرفته نیروهای افغان رهبری پایتخت را بهدست دارند، علیرغم اینکه در طی سالهای ۲۰۰۱ الی اواسط ۲۰۰۶ قوای امریکایی و نیروهای افغان علیه شورشیان میجنگیدند. تمرکز اصلی شورشیان بر مناطق جنوب و شرق بود، جاییکه قوم پشتون بر آن تسلط بیشتر دارند. عملیاتهای متعددی از قبیل عملیات آگست ۲۰۰۳، عملیات دسمبر ۲۰۰۴ و فبروری ۲۰۰۵ و عملیات اکتبر ۲۰۰۵ راهاندازی شد تا مناطق متذکره از موجودیت شورشیان تصفیه شود. در اواخر سال ۲۰۰۵ ایالات متحدهی امریکا و فرماندهان همکار، شورشیان را شکستخورده پنداشتند و مسوولیتهای امنیتی تمام افغانستان را طی سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ ناتو و آیساف بهدوش گرفت. ارزیابیهای خوشبینانه غلط ثابت شد، هنگامیکه در اواسط سال ۲۰۰۶ خشونت شورشیان افزایش پیدا کرد.
عملیاتهای نیروهای ناتو در سال ۲۰۰۶ الی ۲۰۰۸ میلادی ولسوالیهای کلیدی کشور را از حضور شورشیان تصفیه نمود اما از نفوذ مجدد آنان جلوگیری نکرد. نیروهای ناتو/آیساف جنگهای پیشگیرانه را همچنان بهراه انداختند و کارهای انکشافی را بدون موفقیت دوامدار افزایش دادند. اینها نگرانیهای امریکا را افزایش داد و در بیانیههای مقامات امریکایی انعکاس پیدا کرد، چنانچه در ماه سپتمبر ۲۰۰۸ رییس ستاد مشترک ارتش ایالات متحدهی امریکا، دریاسالار مایک مولن اظهار داشت، که من از موفقیت در افغانستان اطمینان ندارم. حادثات زیادی از قبیل؛ (۱) افزایش حملات طالبان در مناطقیکه آنان قبلن غیرفعال بودند، (۲) حملات ۱۴ جنوری ۲۰۰۸ بر هوتل کابلسرینا و فرار زندانیان از زندان قندهار که در نتیجهی آن صدها زندانی طالب فرار نمودند.
دلایل وخامت اوضاع در افغانستان عبارت اند از فساد اداری گسترده در ادارات دولتی افغانستان، عدم حضور ادارات دولتی و یا هم قوای امنیتی در اکثر مناطق روستایی، پناهگاههای امن شورشیان در پاکستان، سکوت تعدادی از متعهدین ناتو بهمنظور مبارزهی فعالانه علیه شورشیان، واکنش شدید در برابر تلفات ملکی در نتیجهی عملیات نظامی، تصورات نامشخص توسعهی اقتصادی. مسامحهی این همه عوامل ایالات متحدهی امریکا و همپیمانان آنرا واداشت در واکنش به این وخامت تصمیم افزایش قوا را اتخاذ نمایند. ادارهی بوش تصمیم گرفت تا تقاضای اواسط سال ۲۰۰۸ میلادی را تا حدودی بر آورده بسازد و خواست فرماندهی ارشد ایالات متحده و فرماندهی ناتو، جنرال دیوید مکیرنان را مبنی بر ارسال ۳۰۰۰۰ قوای اضافی امریکایی را تا حدودی پذیرفت. تقاضای افزایش ۳۰هزاری نیروهای امریکایی در ادارهی بعدی با تفاوت روبهرو شد و تا ماه دسمبر ۲۰۰۸ این تعداد به ۳۲۰۰۰ و الی اپریل ۲۰۰۹ این تعداد به ۳۹۰۰۰ افزایش پیدا کرد. قوای همکار در این خلال افزایش پیدا نمود و تا اپریل ۲۰۰۹ به ۳۹۰۰۰ رسید.
در ماه سپتمبر ۲۰۰۸ نظامیان امریکایی و ناتو استراتژی جنگیشان را مجددن ارزیابی نمودند. بررسی ابتدایی استراتژی امریکا توسط دگر جنرال دولاس لوت، مشاور ارشد ادارهی بوش در امور افغانستان و عراق صورت گرفت. این ارزیابیها برای ادارهی اوباما توضیح داده شد.»
منبع: افغانستان؛ حکومت پس از طالبان، امنیت و سیاست امریکا، کینید کیتزمن، ترجمهی محمد امید نور، انتشارات سعید، صص۳۱-۳۳