«آغاز افتخارآفرین و پایان شرمگین»

Spread the love

«تنظیم‌ها هر یک، به‌خصوص تنظیم‌های حکمتیار، سیاف، خالص و ربانی بر خلاف نورم‌های سیاسی همانند یک دولت، دارای تشکیلات می‌شوند. از خود زندان‌ها و مراکز شکنجه ایجاد می‌کنند و به اصطلاح دستگاه امنیتی ایشان گویا به این منظور کمونست‌ها را تعقیب می‌کنند. ولی عملن تعقیب و پی‌گیری افرادی آغاز می‌شود که می‌خواستند جهاد را در جهت منافع ملی کشور رهبری کنند و قدسیت آن‌را حراست نمایند و یقینن این افراد خار چشم مقامات پاکستان بودند. همین بود که یا این افراد ترور شدند و یا هم مجبور به فرار از خاک پاکستان شدند. از این که چه تعداد افراد صدیق و مجاهد در داخل جبهات تحقیر شدند، شکنجه دیدند و یا به‌قتل رسیدند، شمار آن از حساب بیرون است. اسف‌انگیزتر از آن این است، همه افرادی که از جانب آقای حکمتیار و سایرین ترور شدند، افراد عادی کشور ما نبودند، بلکه دانش‌مندان، سیاست‌مداران و افراد نخبه افغانستان را تشکیل می‌دهند و همه‌ی آن‌ها به دستور مقامات پاکستانی از صحنه‌ی سیاست مبارزه‌ی کشور معدوم گردیدند تا مبادا رهبری جنبش قهرمانانه‌ی مردم افغانستان را افراد شایسته و قهرمان بگیرند. حقیقتن اگر چنین می‌شد و شخصیت‌های در راس جنبش مردم قهرمان قرار می‌گرفتند که با شجاعت و قهرمانی مردم ما تناسب و مناسبت لازم می‌داشت، تصور کنید ما امروز چه کشوری می‌داشتیم و چه جنبشی را به راه می‌انداختیم. ولی افسوس و صد حیف که افراد خودفروخته با دالر و کلدار چه پیمان‌هایی که علیه منافع کشور ما نبستند و چه خیانت‌هایی که نکردند و چه ویرانی‌هایی که به بار نیاوردند…

آن‌ها فقط بخاطر رهبرشدن، وزیرشدن و چور و چپاول‌کردن که هرگز در احوال طبیعی شایستگی کوچک‌ترین مقامات را که عبارت از کتابت عادی باشد، حاصل کرده نمی‌توانستند، رفتند و حلقه‌ی غلامی روس‌ها را به گوش آویختند و وطن را دو دسته به آن‌ها تقدیم کردند و نامش را گذاشتند: «دوستی بی شایبه!» روس‌ها را بر خلاف اراده‌ی ملت ما فرا خواندند و ارتش وحشی‌اش را همرایی کردند و بهترین افراد کشور ما را گروه گروه و دسته دسته به قتل‌گاه‌ها فرستادند و حتا از قتل رهبران مذهبی، شیوخ، زنان و کودکان و حیوانات کشور دریغ نکردند و هیج نشرمیدند و بر خلاف همه نورم‌های اخلاقی و قبول‌شده‌ی ملی ما، هنگام یورش وحشیانه بر قصبات و دهات کشور، خانه‌های هم‌وطنان خویش را که صرف زنان و دختران (نوامیس) شان در خانه‌ها می‌بودند، به تلاشی می‌پرداختند. این آقایان عین همین خدمات را در برابر دوستان پاکستانی و عرب خویش انجام داده‌اند و می دهند.

آن‌ها (رهبران حزب د.خ.ا) را دستگاه کی.جی.بی. با هم آشتی می‌داد و هر چند وقت یکبار به‌غرض وطن‌فروشی و ابراز صداقت، خدمت بریژنیف ذریعه‌ی طیاره‌های مخصوص مسافرت می‌کردند، و این‌ها (رهبران جهادی) را حمیدگل رییس استخبارات نظامی پاکستان، پیش ضیاالحق و رییس استخبارات عربستان سعودی و معین وزرات خارجه‌ی ایران آشتی می‌دهند و به طیاره‌های مخصوص از کابل و پشاور به‌خدمت شاه فهد و غلام اسحق خان می‌بردند. حضور پاکستانی‌ها و اعراب که مردم غیور ما هیچ نیازی به حضور این جبون‌ها ندارند، در تصادمات داخل کشور واقعیتی است غیر قابل انکار. چنان‌چه صحبت مخابروی حکمتیار و مسعود که نوار ضبط‌ شده‌ی آن به دسترس است، وجود این حقیقت را کاملن برملا می‌سازد.»

منبع: محمدحسن ولس‌مل، د ولس مل ژوند، انتشارات افغان ملی جریده، سال ۱۳۸۹، صص  ۹۰۹-۹۱۰

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *