«سیاست مصالحهی ملی، به مثابهی گذار و گسست سیاسی و ایدیولوژیکی از یک مرحلهی پر از تنش و خصومت، به یک مرحلهی جدید نمیتوانست دور از مشکلات، پیچیدگیها، مخالفتها، مقاومتها، کاستیها و کمبودها و ناکامی باشد. چنانچه زمانی که بخواهید با مخالفان تان که در حال جنگ هستید، سازش نمایید و آنها حاضر به سازش با شما نباشند و مداخلات از بیرون هم موجود باشد، طبیعی است که با مشکلات مواجه خواهید شد. ح.د.خ.ا و نجیبالله در طرحهای مصالحهی ملی ناموفق نبودند؛ بلکه نظام و ساختارهای موجود طوری اساس گذاشته شده بود، که این طرح نمیتوانست راه خود را به آسانی در جامعه، دولت، حزب و هم نزد مخالفان باز کند؛ زیرا گذار از یک نظام یکحزبی به یک نظام چندحزبی و آشتی و مصالحه با مخالفان در یک چنین نظام، کار آسان نبود. چنانچه این سیاست تا اخیر نتوانست، خود را از تسلط سیستم یکحزبی به دور نگه دارد؛ لذا سیاست مصالحهی ملی با موانع و چالشهای ذیل مواجه گردید:
– اختلاف نظر و تفاوت مفکورهها در داخل رهبری حزب و دولت در برابر این سیاست.
– بیباوری و ضدیت و مقاومت مخالفان مسلح، مجاهدین مستقر در پاکستان و ایران در برابر این سیاست.
– بیتفاوتی و قسماً مخالفت آشکار و پنهانی و تخریب کشورهای حامی مجاهدین از جمله امریکا، پاکستان، عربستان سعودی، ایران و عدهای از کشورهای نفتخیز عربی، در برابر عملیشدن این سیاست.
– کاستیها و ناتوانیهایی که در شیوهی برخورد و عملیشدن این سیاست صورت گرفت.
در مورد سیاست مصالحهی ملی، نظریات گوناگونی در رهبری حزبی و دولتی وجود داشت. در ابتدای طرح این سیاست، شاهد بحثهای داغ در بیروی سیاسی کمیتهی مرکزی در اطراف این سیاست بودیم. از جمله کسانی که گاهی آشکارا و زمانی در خفا اختلاف نظر و تردید شان را در عملیشدن این سیاست؛ نه با خود سیاست مصالحهی ملی تبارز میدادند، عبارت بودند از: سلطانعلی کشتمند، نور احمد نور، سید محمد گلابزوی، صالحمحمدزیری، نیاز محمد مهمند، میرصاحب کاروال و محمود بریالی؛ البته عدهی دیگری از رهبران و کادرهای سابقهدار حزبی در خارج از بیروی سیاسی نیز مخالفت شان را با این سیاست نشان میدادند. یکی از موارد اختلاف نظرها، اعلام قبل از وقت طرح واگذاری پست صدارت و تعدادی از وزارتخانهها و مقامات عالی دولتی برای مخالفان یا اشخاص ثالث، قبل از رسیدن به توافق و مذاکره با آنها بود. استدلال طرفداران این نظریه این بود، که با این کار موقفی را که حزب و دولت به سختی، در برابر مخالفان به دست آورده است، تضعیف مینماییم.آنها استدلال مینمودند قبل از این که مجاهدین و مخالفان مسلح حاضر به مذاکره و قبولی این سیاست شوند، ما نباید مواضع به دست آمده را به دست خود تضعیف کنیم. واضح بود که در عقب طرح واگذاری پست صدارت و بعضی وزارتها عمدتاً رهبران شوروی قرار داشتند.
چانچه شواردنادزه وزیر خارجه و گریچکوف رییس ک.گ.ب در سفری که به افغانستان داشتند، در جلسهای با اعضای بیروی سیاسی، موضوع را به مذاکره و بحث گرفتند. سفیر شوروی و عدهای از کارمندان نظامی و ملکی عالیرتبهی آن کشور مقیم کابل نیز در جلسه حاضر بودند. آنها در گام نخست برای عملیشدن سیاست مصالحهی ملی، واگذاری مقامات عالی دولتی را بدون آمادگی و تدابیر قبلی به مجاهدین و یا به شخصیتهای غیر حزبی طرح نمودند. در این جلسه سلطانعلی کشتمند با جسارت استدلال و طرحهای خود را در رابطه به سیاست مصالحهی ملی که از پشتیبانی نوراحمد نور و صالحمحمدزیری و خاموشانه از طرف عدهای دیگر برخوردار بود، ابراز نمود و خواستار بازنگری در زمینه شد.»
منبع: عبدالوکیل، از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان، انتشارات عازم، چاپ دوم ۱۳۹۶، صص ۵۵۴-۵۵۶