«به دنبال جلسهی شورای امنیت ملل متحد در ۱۴ جنوری سال ۱۹۸۰، اجلاس اضطراری و مجمع عمومی ملل متحد در ارتباط موجودیت قوای نظامی اتحاد شوروی در افغانستان دایر و قطعنامهای را به تصویب رسانید. قطعنامه خواستار خروج فوری، بدون قید و شرط و کامل (نیروهای خارجی) از افغانستان شد. همچنان در فبروری ۱۹۸۰، (سایرس وانس) وزیر خارجهی امریکا به وزیر خارجه اتحاد شوروی (اندره گرومیکو) طرحی را طی نامهای پیشنهاد کرد، که مورد قبول اتحاد شوروی قرار گرفت. مطالب عمدهای این طرح چنین بود: «طرفین از دادن کمک به طرفهای درگیر افغانستان خودداری کنند و به استقلال و تمامیت ارضی کشورهای منطقه احترام بگذارند و نیاز به مواجه شدن ندارند.» ولی امریکاییها که خود این طرح را پیشنهاد کرده بودند، از دنبال نمودن آن، صرف نظر نمودند. همزمان با طرح پیشنهادی امریکا، حوادثی خلاف انتظار نیز در داخل افغانستان، بر ضد قوای اتحاد شوروی و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان به وقوع پیوست. از جمله مخالفت علنی و شورش مسلحانه در سوم حوت، دو ماه بعد از حضور قوای شوروی به چند شهر و کابل. این حوادث برخلاف انتظار رهبران دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان و اتحاد شوروی روی داد و بعدها دامنهی آن وسعت پیدا نمود.
در چنین شرایط، بعد از پنج ماه حضور قوای شوری در افغانستان، ببرک کارمل، اولین طرح خود را، برای پیدا کردن راه حل سیاسی کشور، در ۱۵ می سال ۱۹۸۰، پیشنهاد نمود. در طرح، پیشنهاد مذکرات مستقیم با پاکستان و ایران و قطع مداخلات خارجی در امور داخلی افغانستان و خروج نیروهای نظامی اتحاد شوروی گنجانیده شده بود؛ اما سازمان ملل متحد، پاکستان، ایران، امریکا و جامعهی جهانی در برابر این طرح، عکسالعمل مثبت و به موقع نشان ندادند و بر عکس مخالفت علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان و اتحاد شوروی، در سطح جهانی اوج رفت. ایالات متحده امریکا، چین، کشورهای غربی، پاکستان، ایران و کشورهای نفتخیز خلیج، تبلیغات وسیع و سازمانیافته را علیه ج.د.ا به راه انداختند و عملن جنگ اعلامنشده را از طریق پاکستان و با همدستی گروههای بنیادگرای اسلامی علیه جمهوری دموکرتیک افغانستان در پیش گرفتند. در ۲۰ نومبر سال ۱۹۸۰، مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامهای را با اکثریت آرا علیه حضور قوای نظامی اتحاد شوروی در افغانستان به تصویب رسانیدند؛ ولی در عین حال، در قطعنامه تذکر به عمل آمده بود، که امید است سر منشی سازمان ملل متحد، غرض حل صلحآمیز قضیه، نمایندهای از جانب خویش تعیین نماید. بدین ترتیب جمهوری دموکراتیک افغانستان و اتحاد شوروی در ماه دسمبر سال ۱۹۸۰ با وصف مخالف اولی خویش، حاضر گردید تا میانجیگری سازمان ملل متحد را بپذیرند.
وزیر خارجهی پاکستان، آغاشاهی که دیپلومات و سیاستمدار با تجربهای بود و تا حدی مستقلانه میاندیشید، نیز خواستار آن بود تا قضیهی افغانستان هر چه سریعتر از طریق حل سیاسی تامین گردد. چنانچه موصوف در ۴ جنوری ۱۹۸۱، طی نامهای از کورت والدهایم سرمنشی سازمان ملل متحد، تقاضا نمود تا زمینهی گفتوگو میان افغانستان، پاکستان و ایران را مساعد سازد. وی در این نامه از دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان نام نبرد؛ ولی مذاکرات را از جانب افغانستان به (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) مربوط دانست؛ زیرا وی میدانست که امریکا و پاکستان از ذکر نام دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان در این مذاکرات توافق نمینمایند. چنانچه عملن با این طرح معتدل وی نیز واشنگتن و عدهی دیگر از کشورهای محافظهکار اسلامی از جمله عربستان سعودی مخالفت نمود؛ اما آغاشاهی تا زمان استعفای خود در سال ۱۹۸۲ از پست وزارت خارجه، پیوسته تحت فشار تقاضای دولت افغانستان و اتحاد شوروی قرار داشت.»
منبع: عبدالوکیل، از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان، انتشارات عازم، چاپ دوم ۱۳۹۶، صص ۶۰۹-۶۱۰