«جنگ استقلال هزاره‌ها»

Spread the love

«در طی دهه‌ی (۱۸۸۰م)، وقتی عبدالرحمان سرگرم جدال با مخالفین خود در نقاط مختلف افغانستان بود، هزاره‌ها در مجموع در صلح و صفا زندگی می‌کردند. اما چندین برخوردی که در بعضی آن‌ها از قبایل هزاره شرکت داشتند، توجه خصمانه‌ی امیر را بیشتر به این مردم معطوف داشت. مهم‌ترین این حوادث قیام مردم شیخعلی بود؛ منطقه‌ای که در گوشه‌ی شمال‌شرقی هزاره‌جات و در ناحیه‌ی بین بامیان و مزار شریف واقع است. این قبایل، همیشه مورد اذیت همسایگان خود قرار گرفته و مجبور به پرداخت غیرعادلانه‌ی مالیات شده‌اند. این‌ها نه تنها مجبور به پرداخت مالیات‌ سنگین بودند، که حتا مجبور به تهیه‌ی ساز و برگ ارتش افغان که از منطقه عبور می‌کردند، بودند. بنابراین، شیخعلی مجبور شدند، که انتقام خود را از افغان‌ها بگیرند و کاروان‌های آن‌ها را در چند نوبت متوالی، غارت نمایند. اولین اقدام تنبیهی امیر در سال (۱۸۸۱م) بود، که صداها هزار از مردم شیخعلی به دست نیروهای پشتون کشته شدند، مایملک آنان غارت و جریمه‌ی سنگین بیست‌روپیه در هر خانه، از آن‌ها اخذ گردید، چندین نفر از سران قبیله در کابل به گروگان گرفته شد.

در سال (۱۸۸۲م)، قبایل ترکمن، پارسا، منصور و بچه شادی از مردم هزاره‌ی شیخعلی، بر علیه حاکم افغان، میر غلام قدیر به خاطر محدودیت‌های بیش از حد و مالیات‌ سنگین او قیام کردند، آن‌ها ماموران افغان را در خانه‌ای بازداشت نمودند و موفقانه مانع ورود تجهیزات به دژ نظامی گردیدند. با مشاهده‌ی این وضعیت، امیر به سربازان و نیروهای خود دستور داد که همواره با توپ‌ها و اسلحه‌های خود و مردم کوهستان، غوربند و پغمان به هزاره‌های تحت فرمان ژنرال سردار محمد هاشم خان حمله نمایند. در این جنگ رقم بزرگی از مردم هزاره کشته و اسیر شدند، که در بین اسرا، رهبر مذهبی هزاره‌ها، سید رضا، به چشم می‌خورد. آن‌هایی که از این قتل عام، جان سالم بدر بردند، مجبور به پرداخت چهار هزار روپیه شدند، اسلحه‌های آن‌ها مصادره گردیدند…

سال (۱۸۸۷م)

از زمانی که امیر حاکمی را در جاغوری منصوب نمود، این مردم از دست مقامات رسمی افغان به شدت در رنج و مرارت به سر می‌بردند. مثل متصدیان پیشین خود در سال (۱۸۸۷م)، حاکم افغان جاغوری، میرزا احمدعلی، از موقعیت خود بهره‌برداری‌های شخصی می‌کرد. او زن‌باره‌تر از حاکمان قبلی بود. او نه تنها دختران جوان هزاره را به زور به حرم‌سرای خود نگه می‌داشت، که حتی مزاحم زنان متأهل هم بود. تا این که یک‌باره تقریبن پانزده نفر مرد از بستگان یک متأهل که در باز داشت حاکم قرار داشت، به محل اقامت حاکم حمله‌ور شدند و بعد از آن که حاکم را کشتند، آن زن را آزاد نمودند. در رابطه به این واقعه بخصوص، «کاکر» اظهار می‌دارد، که قتل مقامات رسمی افغان از آشوبی پدید آمد، که پس از کشته‌شدن بزرگان هزاره و تحمیل مالیات سنگین به وجود آمده بود. امیر یک تیم تحقیق به سنگ ماشه اعزام نمود. این تیم متوجه شدند که حاکم مقصر بوده است. به خاطر آشکارا شدن این حقیقت و به خاطر این که امیر شدیدن درگیر با شورشیان غلزایی بود، این موضوع را به آینده موکل نمود…

یکی از قبایل هزاره‌ی جنوبی که در طی دهه‌ی (۱۸۸۰م) با امیر به مخالفت برخاست، مردم جاغوری بود، اما این امر شامل همه‌ی مردم جاغوری نمی‌شد. در حالی که یک قبیله با امیر از در مخالفت وارد می‌شد، قبیله‌ی دیگر با او همکاری می‌کرد. خیلی از مردم جاغوری، با امیر وارد جنگ شدند و هنگامی که او در سال (۱۸۸۱م) با نیروهای خود به طرف قندهار برای سرکوبی ایوب می‌رفت، آنان در برابر او قرار گرفتند. ولی شکست خوردند و چندین نفر از رهبران آن‌ها کشته شدند.»

منبع: تاریخ هزاره‌ها، حسن پولادی، مترجم؛ علی عالمی‌کرمانی، چاپ اول ۱۳۸۱، انتشارات عرفان، صص ۲۸۳-۲۹۱

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *