«نمایندهی طالبان طیب آغا، منشیِ ملا عمر به آلمان انتقال داده میشود. میان او و نمایندگان وزارت خارجه و استخبارات آلمان در نزدیکیهای مونشنِ آلمان یک گفتوگو در بارهی صلح صورت میگیرد. پیش از شروع این مذاکرات آلمانها ما را در جریان این برنامه قرار دادند و موافقت رییسجمهور افغانستان را به دست آوردند. نمایندهی طالبان در آغاز به آلمانها گفته بود که آنان «حاضر نیستند با حکومت افغانستان گفتوگو کنند، بلکه میخواهند با امریکاییها صحبت کنند». بعد از گفتوگوهای زیاد نمایندهی طالبان در فرجام آماده میشود که نخست با امریکاییها و بعدن با افغانها گفتوگو کند. در این گفتوگوها موضوع گشایش یک دفتر نمایندگی برای طالبان نیز مطرح میشود. آقای شتاینر(نمایندهی خاص آلمان برای افغانستان و پاکستان) بعد از این گفتوگوها به کابل آمد و از رییسجمهور افغانستان در مورد مواضع و دیدگاههای افغانستان پرسید. دو موضوع برای او مهم بود: یکی اینکه آیا افغانستان به گشایش یک نمایندگی برای طالبان در قطر توافق دارد و یا نه؟ دیگر اینکه آیا افغانستان به این امر که نخست طالبان با امریکاییها گفتوگو کنند، موافق است؟ رییسجمهور افغانستان به اشتاینر گفت که «ما به گشایش دفتر طالبان به یک شرط موافقت میکنیم که این دفتر صرفن برای گفتوگوهای صلح باشد. این دفتر نباید سفارت و یا نمایندگی جنبش طالبان باشد، بلکه دفتر طالبان برای گفتوگوهای صلح. به عنوان محل دفتر، ما ترکیه و یا سعودی را ترجیح میدهیم…. ما در تمام کنفرانسها موافقت کردیم که گفتوگوهای صلح باید زیر رهبری افغانها و از آن افغانها باشد. از این رو ما موافقت نداریم که طالبان نخست با امریکاییها و بعدن با ما گفتوگو بکنند…» اشتاینر پرسید «آیا شما موافقید که امریکاییها نیز در جریان قرار داده شوند؟» من باورم نمیشد که امریکاییها تا آن زمان در جریان نبوده باشند و چنین اقدامی از جانب آلمان را بدون اطلاع امریکاییها ناممکن میدانستم. ما برای نگهداشتن ظاهر امر به اینکه امریکاییها نیز وارد ماجرا شوند، موافقت کردیم. بقیهی ماجرا چنین شد که امریکاییها ابتکار قضایا را به دست گرفتند و جریان، قوهی محرکهی خود را پیدا کرد.
آلمانها و امریکاییها در پی آن بودند تا زمینهی مشارکت طالبان را در کنفرانس بُن در دسامبر ۲۰۱۱م آماده سازند. به عبارت دیگر در آن روزها در گفتمانهای صلح این موضوع که در بُن باید یک نوع گفتوگوی بینالافغانی به وجود بیاید ورد زبانها شده بود. نمایندگان آلمان و امریکا در گفتوگوهایشان به این موضوع به گونهی تلویحی اشاره میکردند؛ گاهی پای اپوزسیون را در میان میکشیدند و گاهی سخنان ناروشنی پیرامون مسایل میگفتند. برخی از افراد در پیرامون دکتور عبدالله عبدالله نیز طوری سخن میگفتند، مثل اینکه افغانستان دارای کدام نمایندهی مشروع نباشد و باید آنان و گروههای دیگر از افغانستان نمایندگی کنند و یا اینکه باید ایشان نیز به عنوان یک هیئت از جانب افغانستان در کنفرانس بُن حضور داشته باشند. بدین گونه ادبیات دولتگریز و گفتمان نوعی برگشت به دوران پیش از بُن اول مُد روز شده بود. در چنین فضایی آقای شتانیر برای گفتوگو روی کنفرانس بُن در ماه نوامبر سال ۲۰۱۱م به کابل آمد. در این زمان اگرچه ریچارد هالبروک در گذشته بود؛ اما با این هم رهبری تماسها با طالبان را امریکاییها از آلمان گرفته بودند. نمایندهی آلمان با تمام توان در پی آن بود تا در کنار امریکاییها موفق به راهاندازی گفتوگو صلح شود. او امیدوار بود که با چنین موفقیتی به مقام بالاتری ارتقا یابد.»
منبع: سیاستِ افغانستان؛ روایتی از درون، سپنتا رنگین دادفر، چاپ اول، جلد دوم، انتشارات عازم و انتشارات پرنیان، صص ۸۲۸-۸۳۰