«جنگ علیه هزاره‌های دایه و فولاد»

Spread the love

«سردار عبدالقدوس خان خطاب به حکمران نوشته: «وقتی به مرز سرزمین دایه و فولاد رسیدم، مالکان و متنفذین این ناحیه به نزدم آمدند تا اطاعت و فرمان‌برداری‌شان را اعلام کنند. هزاره‌های دایه و فولاد با شنیدن این خبر به خانه‌های مالکان‌شان حمله کردند و برای جنگ آماده شدند. آن‌ها نخست با نیروی محلیِ قبیله‌ی ملاخیل مواجه شدند. این درگیری یک روز کامل به طول انجامید. صبح روز بعد، با دو گروهانِ پیاده نظام، دو گروه سواره‌نظام و دو عراده توپ به سوی هزاره‌ها رفتم، بدان‌ها حمله و کاملن تارومارشان کردم و خانه‌ها و اموال‌شان را به غنیمت گرفتم. امیدوارم به زودی بر هزاره‌های دایه و فولاد پیروز شوم. وقتی بدین مهم دست یافتم، به سوی هزاره‌های سرزاولی، سلطان احمد و اجرستان راه خواهم افتاد.» سردار همین طور ادامه می‌دهد تا حکمران را در خصوص ضرورت جمع‌آوری و اعزام نیروی قبیلوی از قندهار و پیوستن‌شان بدو در کوتاه‌ترین زمان ممکن تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین حکمران، خان‌های قندهاری را فراخواند و آن‌ها را به خاطر کم‌کاری‌شان در جمع‌آوری نیرو ملامت کرد. اکنون وی صاحب‌منصبان خود را برای این امر مقرر داشته و ایشیک آقاسی دوست‌محمد را همراه با صد سوار و یک گروه از خاصه‌داران را به چوره هدایت داد تا فرماندهی نیروی سواران محلی اعزامی بدانجا را برعهده گیرد. اکنون سواران قبیلوی روزانه در دسته‌های چهل و پنجاه نفری به قندهار می‌رسند و همان روز به تیرین اعزام می‌شوند. با این حال، اسلحه‌های‌شان بی‌فایده است. مسافرانی که از مسیر چوره می‌آیند می‌گویند که هزاره‌های ارزگان جمع شده و مصمم به مقاومت هستند.

  1. محمد یعقوب خان الکوزی چندتن از مالکان اچکزی را به قندهار آورده تا به حکمران ادای احترام کنند. حکمران بی‌آن‌که روی خوش نشان دهد یا دل‌جویی‌شان کند، از آن‌ها خواست تا سواران قبیلوی‌شان را برای اردوکشی ارزگان راهی کنند. مالکان هیچ چاره‌ای جز اجابت درخواست حکمران ندیدند.

گزارش اخبار، D شماره‌ی ۳۳۱ F، R شماره‌ی ۶۱۴۹، کویته، ۲۲ سپتامبر ۱۸۸۹م. از: فرمانده جی.بیدولف، فرماندار کُل در بلوچستان. به: سکرتر حکومت هند، وزارت خارجه. خبرنامه شماره ۳۷٫ توسط: خان بهادر میرزا محمدتقی خان، ۱۴ سپتامبر ۱۸۹۱م.

«پیشروی به سوی چوره»

  1. حکمران فرمان‌های صادر کرده و دستور داده که تمام شترهای متعلق به رمه‌داران نورزی و اچکزی باید برای انتقال آذوقه‌ها به ارزگان جمع‌آوری شوند.
  2. سواران قبیلوی که خان‌های درانیِ قندهار برای اردوکشی ارزگان تهیه دیده‌اند، همگی از قبایل دیگر معروف به «اپره» اجیر شده‌اند.

حکمران از خان‌های درانی خواسته تا این نیروی قبیلوی را شخصن همراهی کنند که این امر گِله و شکایت آن‌ها را در پی داشت. آن‌ها اصرار داشتند که هیچ معاشی از حکومت دریافت نکرده و هزینه‌ی کافی برای این سفر ندارند. رقم نهایی سواران قبیلوی جمع‌آوری‌شده از روستاهای مجاورِ قندهار، از هزار نفر فراتر نمی‌رود.

  1. سردار عبدالقدوس خان از مجاورت منطقه‌ی دایه و فولاد، به سمت چوره حرکت کرده است. او به حکمران نوشته که ظرف یک هفته به چوره خواهد رسید و این‌که مقصودش از رفتن بدانجا، سرکشی و رسیدگی به نیروهای مستقر در آن‌جا می‌باشد. این امر مردم را بدین نتیجه رسانده که سردار در طرح اردو کشی به ارزگان از طریق دایه و فولاد موفق نشده یا این‌که در تحصیل آذوقه در امتداد مسیر اردوکشی شکست خورده و بدین‌گونه، مجبور به پیشروی به سوی چوره است. فرمانده‌ی هنگ پیاده‌نظام در چوره به حکمران نوشته که مهمات هنگش رو به اتمام است. از همین رو، مهمات لازم برایش فرستاده می‌شود.

کلنل نور احمدخان، فرمانده‌ی توپ‌خانه در قندهار، دستورهایی مبنی بر پیشروی به چوره با دو عراده توپ دریافت کرده است. به نظر می‌رسد که نیروهای زمینیِ اردوکشی ارزگان بسیار بد تجهیز شده‌اند.»

منبع: یادداشت‌های قندهار، هزاره‌ها در نامه‌ها و مکاتبات خبرنویسان بریتانیایی، گِردآورنده؛ م. گلزاری، مترجم؛ ع. محمدی، چاپ اول، موسسه‌ی فرهنگی و انتشاراتی صبح امید، صص ۵۰-۵۲

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *