«قانون اسکان ناقلین و جابجایی پشتون‌ها در سمتِ شمال»

Spread the love

«محمد گل مومند در سال‌های سلطنت محمد ظاهرشاه گفته بود: «من باید به مجرد سقوط سقوی در کابل و غلبه‌ی سمت جنوبی امر می‌دادم که چنداولِ کابل را سوخته، مردم آن‌را تارومار و مال ایشان تاراج شود، اما این کار را نکردم و حال پشیمانم. خود را ملامت می‌کنم و به ریش خود تف می‌اندازم.»

محمد گل مومند در هر قسمتی از کوهدامن چند خانوار پکتیا را جبرن (ناقل) و بهترین اراضی مردم را به ایشان اعطاء نمود، تا آشتی و برادری را بین این دو ولایت ممتنع سازد… بنا به تفصیلات آقای رحیمی «تا کودتای هفت ثور برای متقاعدین پشتون ۲۰جریب زمین در شمالِ افغانستان توزیع می‌شد، تا به آن‌جا رفته سکونت کنند. به عنوان نمونه محمد گل خان مومند در ولایت سمنگان که قرارگاه او بود و قلعه و خانه‌اش در آن‌جا بود، جریب زمین را به ۱۸بسوه تبدیل کرد و زمین‌های مردم را دوباره جریب کرد. به اساس فی جریب ۱۹بسوه در هر ۲۰۰ تا ۳۰۰ جریب زمین، مقدار اضافی جریب شد و از سوی وی به یکی از قوم پشتون توزیع شد. از این رو در این ولایت در مناطق مختلف اقوام گادی، اکاخیل، تره‌کی، قندهاری و دولت‌زایی جابجا شدند. این جابجایی را می‌توان به اشکال مختلف در بیشترین ولایاتِ شمال مشاهده کرد. نگاهی به نظام‌نامه‌ی ناقلین به سمت قطغن، عمق و ابعاد تبعیض‌آلود این حرکت را به نمایش می‌گذارد.»

به نظر آقای نظیف شهرانی «روند استعمار داخلی و ایجاد محلات و مناطق پشتون نشین در مناطق اقوامِ غیزپشتون و غصب زمین و املاک این اقوام با حضور باالقوه‌ی لشکر قبایل و حکومت مرکزی ساکنانِ بومی این مناطق را به قتل می‌رساندند؛ املاک و دارایی‌های آنان را غصب می‌کردند؛ میراث‌های فرهنگی آنان را نابود می‌کردند، ساکنانِ محلی را به زندان افگنده یا تبعید می‌کردند و با اعمال سیاست و رعب و وحشت، آنان را از آزادی بیان و حق‌طلبی محروم می‌ساختند.»

نادر که می‌بایست به خاطر وحدت اقوام آن‌ها را در کنار یک دیگر قرار دهد، به خاطر بهره‌جویی سیاسی آن‌ها را در مقابل یک دیگر قرار داد. از این رو به نایب سالار سید احمد هزاره گفت: «شما مردمِ هزاره سال‌ها از دست مردمِ شمالی زجر و تکالیف را متقبل شده‌اید، حال نوبت شماست تا به شمالی رفته مال و ناموس شان از شما و سرشان را برای من بیاورید». نایب سالار گفت، آن‌چه شاه هدایت فرمودند انشاءالله اجرا می‌شود. هیئت موظف به شمالی همگی شاهد این صحنه‌سازی‌های نادرخان بودند. آن‌گاه بزرگ جان مجددی به اتفاق زلمی خان منگلی به نزد نادر رفتند و بزرگ جان به سخن آمد و گفت: «اعلی‌حضرتا! اوامر صادر نموده‌ی شما از یک‌سو سبب ضعف و تزلزل سلطنت تان می‌گردد، از سوی دیگر مردم عقده‌مند را به صف حبیب‌الله سوق می‌دهد، شما به صفت پادشاهِ کشور باید مصالح عامه را مد نظر داشته باشید، نه از یک قوم و ملیت به خصوص را. آن‌گاه سرور خان یاور گفت: اگر شاه لطف فرموده برای چند روز جلو حرکت مردمِ هزاره را بگیرند. نادر پذیرفت و به آن‌ها مجددن وظیفه داد تا ظرف یک هفته موضوع حبیب‌الله  نیز حل و فصل گردد. بعدها معلوم شد که مردمِ با شهامت هزاره بخاطر رضای نادر نخواستند تا دوستی خود را با مردمِ تاجیک شمالی به دشمنی مبدل سازند، و از قبول پیش‌نهاد شاه نو اباء ورزیدند.»

منبع: افغانستان جغرافیای بحران، داکتر صاحب‌نظر مرادی، چاپِ اول، انتشاراتِ سعید، صص ۸۹-۹۱

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *