در چوکِ ده‌مزنگ بالای مردم چه گذشت؟

Spread the love

«امروز «فردای فاجعه‌ی دوم اسد/سوم اسد» آمدن به سرِ کار به طرزِ وحشت‌ناکی نُرمال بود. چوکِ ده‌مزنگ، طبقِ معمول با ترافیکِ موترها، بایسکل‌ها، کراچی‌ها و آدم‌های که پیاده شهر را دور می‌زدند، گِره خورده بود. تنها شیشه‌های شکسته‌شده‌ی مغازه‌ها، رستورانت‌ها و دُکان‌ها، جوی‌های کنارِ جاده، چقوری‌های پُر آب و خون‌آلودِ سرک و فضای‌که هنوز بوی گوشت‌های سوخته می‌داد، عمقِ فاجعه را حکایت می‌کردند. من سعی کردم به جدول‌های جاده خیلی با دقت نگاه نه کنم. روی آن‌ها لکه‌های بود، که می‌توانست خون باشد، شاید هم بدتر از آن.

اما آن‌چه دردناک و تأسف‌بار است این که؛ کابل دارد از کنار این حادثه با بی‌اعتنایی می‌گذرد، درست مثلِ دنیا و جامعه‌ی جهانی. ما هنوز دقیق نمی‌دانیم که در انفجارهای دیروز، چند نفر کشته شده اند؛ هر چند بر اساسِ آمار اولیه، به نظر می‌رسد که تعدادِ قربانیان، بیش از «۸۰ نفر» باشد، اما تعدادی با تُرش‌رویی می‌گویند، که این آمار به طرزِ ناجوان‌مردانه‌ای کم‌شماری است و تعداد واقعی جان‌باخته‌گان و آسیب دیدگانِ فاجعه به مراتب بیش‌تر از آمارهای است که به نشر رسیده است.

اگر شما حمله‌ی مونیخ  را گوگل کنید، با صفحه پشتِ صفحه مطالبی روبرو می‌شوید که تا عمقِ زندگی، عاملِ حادثه و انگیزه‌ی کار، دوستان و خانواده‌ای قربانیان را کاوش کرده و به بررسی گرفته اند. علاوه بر این، اظهاراتِ وابسته‌گانِ قربانیان و شاهدانِ عینیِ شوکه شده را هم می‌توانید بشنوید.

در باره‌ای از دست‌رفتگانِ کابل، اما چند مطلبِ عمده، معلومات و نوشته‌ی بیش‌تر وجود ندارد، که چندین بار تکرار شده اند. اصلِ خبر هم این است، که داعش مسوولیتِ حمله را پذیرفته است. قبول کردن این واقعیت که آیا داعش پشت این حادثه بوده یا نه، سخت است. داعش شاید واقعن در افغانستان فعال باشد. شاید هم این قضیه، فقط جنبه‌ی تبلیغاتی داشته باشد، که توسط تروریست‌های بین‌المللی و عوامل زیرکِ داخلی شان انجام شده است. مثلِ همیشه داعش آن اعتبار مرگ‌بار بودن‌اش را به دست می‌آورد و افغانستان هم، توجه بین‌المللی بیشتری را کسب می‌کند. توجهی که طبق سنتِ معمول با ورودِ دالر به کشور همراه است. انگار آخرین چیزهای که ما می‌خواهیم، یا حداقل در توان داریم، برای داعش باقی مانده است، تا بیاید و تمام آن دست‌آوردهای شکننده‌ی ۱۵ سالِ اخیر را از بین ببرد.

اما قسمتِ انسانی قضیه کجاست؟ آن ساختمان‌های مشهور و نمادین کجا هستند، تا به رنگِ پرچم افغانستان «سرخ، سبز و سیاه» روشن شوند و با پلاکاردها و علامت‌های «من کابل هستم» با انسانِ افغانستانی هم‌دردی کنند.

ما از افغانستان دست شسته‌ایم و این کشور را به امان خودش گذاشته‌ایم؛ این خیلی واضح است. خون‌ها و پول‌های زیادی برای بازسازی ملتی مصرف شده که گاهی به نظر می‌رسد خودشان برای نابودی خودشان کمرِ همت بسته‌اند.

اما این، آن افغانستانِ نیست که من می‌شناختم. این کشورِ آن جوانانِ امیدواری نیست که می‌توانستند سفر کنند، در خارج از کشور دنبالِ تحصیل بروند و بعد به خانه برگردند و ملتی جدیدی را بسازند. این کشورِ آن زنانی نیست که باالاخره جرأت کرده بودند تا صدای شان را بلند کنند و به زندگی کردن بر اساسِ چراغِ در دست داشته‌ای خودشان اصرار بورزند. این جامعه‌ای آن دوستان و هم‌کارانِ خون‌گرم و خوش‌برخوردی نیست که من برای بیش‌تر از یک دهه آنان را می‌شناختم. فعلن، بیایید همه‌ای ما لحظاتی همراه با هم برای افغانستان اشک بریزیم. حادثه‌ی خونین بعدی هم احتمالن به زودی از راه خواهد رسید.»

منبع: راویانِ روشنایی، جین مکینزی «jean Mackenzie»، مترجم؛ امید حق‌بین، تاریخِ انتشار؛ ۳/۵/۱۳۹۵

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *