«پس از تصرف شهر مزارشریف، فرماندهانِ نیروهای مخالفِ دولت در شمال به تاریخ هشتم ماه (اپریل) ۱۹۹۲ شورای مشترک نظامی را برای ادارهی این مناطق به وجود آوردند. ژنرال عبدالرشید دوستم میگوید همهی فرماندهان او را به ریاست این شورا انتخاب کردند:
«تمام قومندانهای شمال را جمع کردیم، جلسه کردیم، ما گفتیم قوماندانها! حالا مزار فتح شد، فاریاب فتح شد، سرپل فتح شد، جوزجان فتح شد، مزارشریف هم فتح شد، همگی از هر تنظیم بودند، حالا چه میکنید؟ پلان بعدی چیست؟ در مزار باقی میمانیم یا ما به خیر برویم به کمک مردمِ کابل و دیگر با این بینظمی وضع شهرِ مزار خراب میشود. در هر کوچهی حزب، یک قوت است. باید به خاطر سوق و اداره (سازماندهی) قوتها یک کسی تعیین شود که این را اداره بکند، هرکسی را که شما تعیین میکنید. در آنجا بیشتر از صد نفر قوماندان بود و آنجا هم از یک تعدادی برادران و قوماندانها لیست گرفته شد و در آنجا همگی مرا رییسِ شورای نظامی صفحات شمال و هم رییس شورای نظامی ولایت بلخ تعیین کردند».
همزمان با تصرف شهرِ مزارشریف، عبدالرشید دوستم، احمدشاه مسعود و عبدالعلی مزاری همراه با شماری از فرماندهانِ متحد خود در شهرِ جبلالسراج در شمالِ کابل گرد آمده، اساس اتحادی را گذاشتند که بعدن به ائتلافِ شمال شهرت یافت. در این دیدار به گفتهی ژنرال عبدالرشید دوستم برنامهی حمله به کابل مورد توافق قرار گرفت و ریاست ائتلاف به احمدشاه مسعود سپرده شد:
«آنجا که رفتیم، سالنگِ جنوبی سقوط کرده بود. شب ما در آنجا رسیدیم. شب رفتیم جبلالسراج، همراه مسعود. سه تا چهار روز در آنجا نشسته جلسه کردیم. تمام قوماندانهای شمال بودند و او هم قوماندانهای خود را از هر استقامت خواسته بود. آنجا در آن نشست فیصله کردیم که به کابل چطور برویم، طرح و پلان ما چه باشد؟ آنجا در آن نشست همگی ما بودیم، همین شورا، شورای عالی جهادی افغانستان نامگذاری شد و البته ما پیشنهاد کردیم، همگی نظرشان همین شد که احمدشاه مسعود به عنوان رییس شورای جهادی افغانستان تعیین شود، مزاری صاحب به عنوان معاون در بخش اداری تعیین شود و در بخشِ نظامی هم من باشم.»
پس از دیدار احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری و ژنرال دوستم در جبلالسرج، آنها بسیج نیروهای خود را برای تصرف کابل آغاز کردند. حدود هفتصد تن از افرادِ ژنرال دوستم اولین گروهی بود که وارد کابل شد:
«هفده هزار نفر را جمع کردیم. شبِ اول ما توانستیم هفتصد الی هشتصد نفر را در میدان هوایی کابل پیاده کنیم. پروگرام کار ما همینطور بود که خود ما برویم در تپههای خواجه رواش، همین شب قطعات کابل را ببینیم. در اثنایی که من در طیاره بالا شده بودم، آمر صاحب مسعود بیسیماش آمد که پرسنل بیاید خوب است، اما خودت ژنرال دوستم به خاطر ترتیب و تنظیم کارهای شمال باشی و آنجا به اصطلاح دیگر رقم برداشت نشود، البته رهبران در همان وقت یک شورا در اسلام آباد داشتند. (مسعود) آن طرف تماس داشت، نمیدانم چطور، عصر روز بود. بعد فیصله به همین شد که یک دفعه قطعات برود، من از رفتن صرف نظر کردم.»
در همین حال نیروهای شورای نظار تحت رهبری احمدشاه مسعود به سوی پایتخت حرکت کرده و در ۱۵ (اپریل) با همکاری بخشی از نیروهای دولتی کنترل پایگاهِ هوایی بگرام را به دست گرفتند، اما داخل شهر نشدند. فرمانده احمدشاه مسعود میگوید نیروهای او به این دلیل نخواستند وارد شهر کابل شوند تا سقوطِ کابل نه از طریق جنگ بلکه از طریق مفاهمه با شرکتِ همه فرماندهان و رهبران تنظیمها صورت گیرد.»
منبع: افغانستان در قرنِ بیستم، محمد ظاهر طنین، چاپِ دوم، انتشاراتِ خاور، صص ۳۶۹-۳۷۱