«مسعود که میخواست پیش از این که طالبان غرب کابل را اشغال کنند، آن را به تصرف خود درآورد، به تاریخ ۱۵ حوت حملات شدیدی را بر مراکز حزب وحدت آغاز کرد. در این جنگ شدید که طالبان چند کیلومتر آن طرفتر در تپههای خیرآباد و ریشخور به تماشا نشسته بودند، فشار سختی بر نیروهای آقای مزاری وارد شد. آقای مزاری در مصاحبه با بی بی سی از حملهی موشکی با استفاده از موشک اسکاد توسط جنرال دوستم، مسعود را تهدید نموده گفت: “از جنرال دوستم خواستم که مسعود زیاد شرارت میکند. جبلالسراج، چاریکار و خیرخانه را بزند که جنرال هم آمادگی خود را نشان داد. اگر شرارت مسعود کم نشد، میگویم: که اسکاد را شلیک کند.” {بی بی سی، برنامه شامگاهی، ۱۵ حوت ۱۳۷۳}. ولی جنرال دوستم از دور دستی بر آتش داشت و به کمک آقای مزاری نشتافت.
فشار مسعود در جنگ با نیروهای آقای مزاری از زمین و هوا شدت بیشتر یافت. چون آقای مزاری احساس نمود که دیگر نیروهای وی تاب مقاومت در برابر حملات نیروهای مسعود را ندارد، به خلع سلاح نیروهای حزب وحدت موافقه نمود و از طالبان خواست تا وارد غرب کابل شده، آنجا را تحت تصرف خود گرفته، علیه مسعود و ربانی و سیاف وارد عمل شوند. شهید مزاری میخواست اگر غرب کابل سقوط کند، باید به دست طالبان سقوط کند نه به دست مسعود. مزاری میدانست که بخشی از طالبان همان وهابیهایی بودند که مردم هزاره و در مجموع، شیعه را مسلمان نمیدانستند. ولی چون آمادهی حمله به مسعود بودند، آقای مزاری بهای سنگینی پرداخته حاضر شد، تا طالبان به غرب کابل داخل شده، نیروهای حزب وحدت را خلع سلاح نمایند به شرطی که مسعود و ربانی را شکست بدهند. لذا طالبان سریعن با موافقت آقای مزاری مبنی بر خلع سلاح نظامیان حزب وحدت، به تاریخ ۱۷ حوت به غرب کابل داخل شده، نیروهای حزب وحدت را خلع سلاح کردند و نیز به خلع سلاح جنبشیها که پس از فرار گلبدین حکمتیار به سوی سروبی و لغمان، به غرب کابل در پناه آقای مزاری آمده بودند، اقدام کردند و جنبشیها را دستگیر نموده، نزد رهبر خود یعنی ملامحمدعمر به قندهار فرستادند و بسیاری از نیروهای حزب وحدت هم توسط طالبان خلع سلاح گردیدند. در این تحرکات و جابهجاییها و تسلیم گیری اسلحه حزب وحدت، توسط طالبان، بین نیروهای مسعود و طالبان، در حوالی چهل ستون و نزدیکیهای دارالامان جنگ سختی درگرفت که طالبان شکست خورده به ریشخور و تپههای خیرآباد، عقبنشینی کردند. فشار مسعود همچنان بر نیروهای مزاری ادامه یافت. آقای مزاری طی نامهیی از ملابورجان قوماندانی عمومی طالبان در محاذ کابل خواست که اسلحهی حزب وحدت را پس بدهند تا نیروهای حزب وحدت توان مقابله با حملات مسعود را داشته باشند. مگر طالبان نپذیرفته به خلع سلاح عمومی حزب وحدت پافشاری کردند. متن نامهی آقای مزاری به ملابورجان عکس برداری شده و با امضای آقای مزاری در کتاب “سالهای تجاوز و مقاومت” نوشته محمداکرام اندیشمند، این گونه چاپ و نشر گردیده است:
بسمه تعالی
جناب آقای ملا بورجان! السلام علیکم و…
قبلن به شما گفتم که شما از سنگرهای ما دفاع نمیتوانید. حالا هم حاضریم که شما سلاحهای ما را در اختیار ما بگذارید، که از مردم ما دفاع کنیم. حاضر هستیم که با همین مردم، جبههی دفاعی در مقابل شورای نظار ربانی تشکیل بدهیم. هیئت ما خدمت میرسد. مواضع خویش را اعلام دارید، که آنها غرب کابل را تصرف میکنند.
عبدالعلی مزاری، ۲۰/۱۲/۱۳۷۳»
منبع: خاطرات من (برههی حساسی از تاریخ)، نویسنده: سید محمدعلی جاوید، انتشارات نگار، چاپ اول زمستان ۱۳۹۵، صص ۵۴۶ و ۵۴۷