«مرگ نجیبالله معلول اشتباهاتی بود که سازمان ملل مرتکب شد. روزی که سروبی سقوط کرد، نجیبالله پیامی به دفتر سازمان ملل فرستاد و از “نوربرت هول” تقاضا کرد، ترتیبی دهد تا او و سه تن از همراهانش- برادرش شاپور احمدزی، منشی شخصی و محافظش بتوانند از کابل خارج شوند. اما در کابل از پرسونل سازمان ملل کسی باقی نمانده بود که مسؤلیت او را بپذیرد.
تنها مسعود به نجیبالله پیشنهاد کرده بود تا همراه نیروهای او از شهر خارج شود. در بعد از ظهر ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶، مسعود یکی از جنرالهای ارشدش را نزد نجیبالله فرستاد تا از او بخواهد با نیروهای دولت که در حال عقبنشینی هستند، شهر را ترک کند. مسعود ضمن پیامی به نجیبالله قول داده بود که در حرکت به سوی شمال امنیت کامل او را تأمین خواهد کرد. اما نجیبالله پیشنهاد مسعود را رد کرد. این مرد مغرور و سرسخت، شاید از آن بیم داشت که اگر با نیروهای تاجیک بگریزد، برای همیشه از چشم همنژادان پشتونش خواهد افتاد.
در دفتر سازمان ملل تنها سه نگهبان افغان حضور داشتند که آنان نیز به محض شنیدن صدای توپخانهی طالبان در اطراف شهر از محل گریختند. در اواخر بعد از ظهر نجیبالله آخرین پیامش را از طریق بیسیم به اسلامآباد فرستاد و مجددن کمک خواست. اما دیگر بسیار دیر شده بود.
حدود ساعت ۱ نیمه شب قبل از آنکه نیروهای مهاجم طالبان به مرکز کابل برسند، یک واحد پنج نفره خود را به مقر نجیبالله رساندند. آنان گویا دربارهی سرنوشت وی مأموریت ویژهیی داشتند. فرماندهی این گروه ظاهرن به عهدهی ملا عبدالرزاق، والی هرات و فرماندهی نیروهای مهاجم به کابل بود. عبدالرزاق بعدها پذیرفت که وی دستور قتل نجیبالله را صادر کرده بود. طالبان با ورود به اتاق نجیبالله وی و برادرش را بیرحمانه به باد کتک گرفتند و سپس آن دو را کتف بسته بر تویوتا سوار کرده و در گوشهی تاریکی از قصر ریاست جمهوری بردند. نجیبالله را در آنجا نیز زیر شکنجه گرفتند و سپس او را به پشت یک جیپ بسته و چند دور در اطراف قصر گرداندند و عاقبت تیر خلاص را به او شلیک کردند. برادرش را نیز به طور مشابهی پس از شکنجهی فراوان خفه کردند. طالبان هر دو جسد را از یک ستون سیمانی چراغ راهنمایی، در نزدیکی قصر و تنها با فاصلهی چند ساختمان از دفتر سازمان ملل به دار آویختند.
سحرگاه آن روز عدهیی از کابلیهای کنجکاو به تماشای دو جسد به دار آویخته و بادکرده رفتند. هر دو جسد را با طنابهای پیچیده شده به دور گردنشان از ستون سیمانی آویخته بودند. در بین انگشتان هر دو جسد سیگار مصرف نشده قرار داده و جیبهایشان را با اسکناسهای افغانی انباشته بودند. این عمل، دیدگاه و پیام نمادین طالبان را دربارهی فساد و گمراهی نشان میداد. دو همراه دیگر نجیبالله موفق شدند از دفتر سازمان ملل بگریزند، اما بعدن هنگام تلاش برای خروج از شهر دستگیر گردیده و مانند نجیبالله و برادرش شکنجه و سپس حلقآویز شدند.»
منبع: طالبان، نویسنده: احمد رشید، مترجمان: اسدالله شفایی- صادق باقری، چاپ سوم زمستان ۱۳۹۰، انتشارات سپهر، صص ۸۷،۸۸