«رویکرد تعامل امریکا با پاکستان درست بود و هست؛ اما سه سال پیش(یعنی از ۲۰۰۹ بدین سو) نیاز دارد تا تغییر شکل دهد. جنرالهایی که پاکستان را اداره میکنند، وسواس شان در مورد رقابت با هند، مدارا با دهشتافگنان در درون کشور، امید پیروزی طالبان در افغانستان و ساختن زرادخانههای هستهیی-با رشد سریع در جهان- را کنار نگذاشته اند. غیرنظامیان انتخاب شده توسط مردم در ۲۰۰۸، از معرکه خارج و تهدید شده اند. شماری از آنها کشته شده اند. پاکستان آرامآرام به سوی پنجمین دیکتاتوری نظامی در پوشش غیرنظامیان که بر رخ قدرت نقاب زده اند، روان است. جنرالها باور دارند که کشورشان از خطر محفوظ است؛ زیرا آنها مسیر ضروری اکمالات ناتو را که از کراچی به کابل میرود در دست دارند و سلاحهای هستهیی، همهی دشمنان را میهراساند. کیانی گفته است که امریکا نمیتواند بر پاکستان چون عراق یا لیبیا حمله کند؛ زیرا این کشور صاحب بم اتم است.
ارتش پاکستان نیز همان گونه که همزمان طالبان باور دارند، یقین دارد که ناتو در افغانستان محکوم به شکست و تسلیم است و هرقدر زودتر منطقه را ترک کند، برای پاکستان بهتر است. جنرالها میخواهند امریکاییها و اروپاییها به این باور برسند که این جنگ امیدی ندارد و به بهایی که پرداخت میشود، نمیارزد. آنها طالبان را ترغیب میکنند تا با راهاندازی حملههای دیدنی که برای پروردن شکستگرایی طرح شده، به خروج ناتو شتاب بخشند. مثل حملاتی که بر سفارت ما در سپتامبر ۲۰۱۱ صورت گرفت. ناتو حالا دارد در افغانستان در یک نبرد نیابتی روبهافزایش و خطرناک با پاکستان میجنگد.
ایالات متحد امریکا که تلاش کرد تا پاکستان را بخشی از راه حل افغانستان بسازد، حالا مجبور است بکوشد تا پاکستان را در چهرهی مخالف بپذیرد. یک رویکرد بازدارنده و محدودکننده، روابط خصمانه معنا خواهد داد. آنچنان رویکرد باید هدفمند و نشانهگیری شده باشد، نه تقابل با مردم پاکستان. لازم است پاسخگویی در رویکرد ما نسبت به ارتش و ISI به میان بیاید. وقتی دریابیم که افسری از ISI در کمک به دهشتافگنی در افغانستان یا هند دست دارد، باید قضیه را شخصی بسازیم. آن افسران ISI که در همکاری با دشمنان ما دخیل اند، باید شامل فهرست افراد تحت تعقیب ما شوند. در سازمان ملل تحریم گردند و اگر به طور قابل ملاحظهیی خطرناک باشند، باید به دام افگنده شوند. تحریمکردن نهادها در پاکستان در گذشته کارگر نیفتاده است؛ اما تحریم افرادی همچون عبدالقدیرخان، پیش کار تکثیر فنآوری هستهیی میتواند گواه در این مورد باشد. ما امپراتوری بینالمللی وی را با شخصیساختن پروندهاش درهم شکستیم.
در افغانستان ما نباید امیدهای دروغین ببندیم که یک راه حل سیاسی دستیافتنی است. طالبان برهانالدین ربانی-رهبر مذاکرات حکومت کابل و رئیس جمهور پیشین را در خزان ۲۰۱۱ کشتند. فرستادهیی از شورای کویته، شورای عالی رهبری طالبان، خواست تا وی را ببیند و سپس، خود و ربانی را با بمبی که در دستارش پنهان کرده بود، انفجار داد. آن قتل، احتمالن هرگونه امیدی را برای یک توافق صلح در یک آیندهی قابل پیشبینی به خاک سپرد. اگر پاکستان تصمیم بگیرد که میخواهد در کشاندن طالبان به میز چانهزنی روزی کمک کند، این حرکت باید استقبال شود؛ اما چنین کاری بسیار غیرمحتمل است. ISI توانایی وتوکردن هر تلاش صلح با طالبان را دارد که مخالف آن است. بیشتر از حسابکردن بر کمک ISI، ما نیاز داریم تا بر ساختن ارتش افغانستان که بتواند شورشگری را در درازمدت به یاری ناتو و حداقل نیروهای جنگی امریکا، مهار بزند، ادامه بدهیم. خوشبختانه ما برای نخستینبار داریم چنین کاری را انجام میدهیم.»
منبع: همآغوشی مرگبار (پاکستان، امریکا و آیندهی جهاد جهانی) نوشتهی بروس رایدل، ترجمهی بهار مهر و تابش فروغ، ۱۳۹۱، کابل: امیری، صص ص ۲۲- ۲۴