«سوغات حکمتیار»

Spread the love

«بار دیگر، سلاح‌های ثقیل حکمتیار غریدند و شهر کابل را به گلوله بستند. اوج جنگ‌ها و برخوردها در اواخر ماه اسد و اوایل ماه سنبله بود. همین که هوا روشن می‌شد، دستگاه‌های پرتاب راکت، اروگان و توپچی حکمتیار به صدا در می‌آمدند. حکمتیار اکنون ارتفاع تخت شاه را که در بالای شهر کابل حاکم بود، بدست آورده بود و در  آنجا مترصدین توپچی با دستگاه‌های مخابره موجود بودند. توپچی حکمتیار با بعضی از افسران مسلکی حزب د. خ. ا. تقویت شده بود. حکمتیار اکنون دقیقن می‌توانست بالای اهداف نظامی فیر کند، ولی او ترجیح می‌داد که بالای شهر و مردم بی‌دفاع آن نیز حمله گردد، تا زمینه‌ی عصیان و نارضایتی مردم علیه برهان‌الدین ربانی و مسعود فراهم گردد. اکنون توپچی‌های مسعود نیز منسجم شده بودند. توپچی‌ها و طیاره‌های مسعود نیز از صبح تا شام جانب مقابل را می‌کوبیدند و گلوله‌باری‌ها در تمام طول روز دوام داشت. در شهر کابل پرنده‌یی پر نمی‌زد. مردم در تهکویها به‌سر می‌بردند، منازلی که تهکوی نداشت تسلیم سرنوشت بود. مردم در تهکوی می‌نشستند، در همانجا غذا می‌پختند، می‌خوردند، لباس می‌شستند، قضای حاجت می‌نمودند، وضع حمل صورت می‌گرفت. در همانجا زخمی می‌شدند، در همانجا زخمی‌ها می‌مردند و مردم بالای اجساد و عزیزان از‌دست‌رفته‌ی خویش اشک غم و اندوه نثار می‌کردند. نان و آرد و مواد اولیه را فقط شب‌ها به‌دست می‌آوردند و دوکانداران مخفیانه شب‌ها دوکان‌های خود را باز می‌کردند، این دکان‌ها تاریک و کوچک بودند، اما ازدحام مردم بسیار بود. در پیشروی مکروریان‌ها چاه‌های آب کنده بودند، آب در تهکاوی‌ها ذخیره می‌گردید. با آن که آب گل‌آلود و چرکین بود، مردم از همان آب می‌نوشیدند، غذا پخته می‌کردند، لباس می‌شستند و خود را شستشو می‌دادند. تشناب‌های مکروریان‌ها نسبت به نبودن آب مسدود شده بود. بوی گند و عفونت از درودیوار می‌بارید، خانه‌ها شیشه و پنجره نداشت، دیوارها و الماری‌‎ها، سوراخ سوراخ گردیده بود، شفاخانه‌ها غیرفعال بود، زخمی‌ها می‌مردند، راه رفتن به شهدای صالحین بسته بود، در سایر قبرستان‌ها نیز رفت و آمد ممکن نبود. مرده‌ها را بو می‌گرفت و بزرگ‌ترین مصیبت‌ را تدفین اجساد تشکیل می‌داد. فقط هنگامی مردم به این کار توفیق می‌یافتند که دوستان خارجی برای چندین ساعت وساطت می‌نمودند و آتش‌بس برقرار می‌گردید.

مطبعه‌ی دولتی کاملن سوخته بود، مرکزگرمی‌های مکروریان‌ها و ذخایر روغنیات آن نیز طعمه‌ی حریق شده بود، این حریق چنان مدهش بود که حتا در طول یک هفته نیز فوران آن به هوا بلند بود و از آسمان کثافت و تیل سیاه می‌بارید. کوته‌سنگی، دهبوری و مناطق بزرگی در غرب کابل کاملن سوخته بود، سیلو صدمه دیده بود، پوهنتون نشانی از عظمت گذشته را نداشت، مکاتب سوخته بود، بانک‌ها راکت خورده بود، هتل زیبای انترکانتیننتال سوراخ سوراخ شده بود و مهاجرت بار دیگر آغاز یافته بود.»

منبع: اردو و سیاست، نوشته‌ی سترجنرال محمدنبی عظیمی، جلد اول و دوم، چاپ سوم، ۱۳۷۸، پشاور: میوند، صص ۶۲۶ -۶۲۷

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *