«امارت اسلامی و جمهوری اسلامی ایران»

Spread the love

«کمک‌های نظامی ایران به اتحاد ضد طالبان بعد از سقوط کابل در سال ۱۹۹۶ و پس از تسخیر مزارشریف در سال ۱۹۹۸، فزونی یافت. چون ایران با ساحات تحت اتحاد ضد طالبان هم سرحد نبود، مجبور شد، کمک‌های خود را با کسب اجازت از ترکمنستان، ازبکستان و قزاقستان توسط هوا و یا از طریق قطار به احمدشاه مسعود برساند و آنرا در میدان طیاره کولاب در تاجیکستان تحویل دهد. این طریق خطراتی را در برداشت. در سال ۱۹۹۸، قوای امنیتی قرغزستان قطاری را که مرکب از شانزده موتر بود و هفت صد تن سلاح و مهمات را حمل می‌کرد، توقف داد. قطار از ایران به سوی تاجیکستان در حرکت بود و محموله آنرا کمک‌های بشری گفته بودند.

طالبان از حمایت ایران به اتحاد ضدطالبان برافروخته شد. در ماه جون ۱۹۹۷، سفارت ایران را در کابل مسدود نمودند و دلیل آنرا بی‌ثبات‌سازی صلح و امنیت در افغانستان خواندند. یک بیانیه‌ی طالبان در سپتمبر ۱۹۹۷، بعد از شکست خود در مزارشریف، به صورت واضح چنین بیان داشت، “طیاره‌های ایرانی با عدم مراعات نورم‌های قبول شده‌ی بین‌المللی به فضای وطن ما بدون حصول اجازت داخل می‌شدند و به میدان‌های هوایی تحت کنترول مخالفان مواد می‌رسانند. مسئولیت نتایج ناگوار این روش به دوش ایران دشمن اسلام است. افغانستان قادر است ناراضیان ایرانی را پناه دهد و برای ایران مشکلات خلق نماید.”

به هر حال، قتل دیپلومات‌های ایرانی در مزارشریف، ایران را تا سرحد جنگ با طالبان کشانید. در داخل ایران افکار عامه به طرفداری اشغال غرب افغانستان، بسیج شد. از این اوضاع تندروان و افراطیان رژیم ایران می‌خواستند استفاده نمایند و موقف رئیس جمهور خاتمی را بی‌ثبات گردانند. حتا کمال خرازی-وزیر خارجه که یک شخص محتاط است، مجبور شد، در ۱۴ اگست ۱۹۹۸ از زبان تند استفاده بدارد، “طالبان پشتون نمی‌توانند گروپ‌های اتنیکی دیگر را بدون آنکه اختلافات و مقاومت را زیاد گردانند، از صحنه‌ی سیاسی دور سازند. در آن صورت صلحی برقرار نخواهد شد. من به طالبان اخطار و کسانی که آن‌ها را حمایت می‌کند، هشدار می‌دهم که بی‌ثبات‌سازی و توطئه را در جوار سرحدات خود تحمل نمی‌نمائیم. ما با پاکستان موافقت کرده بودیم که معضله افغانستان نباید از راه جنگ حل شود. اکنون برخلاف موافقت‌نامه رفتار می‌شود، ما آنرا قبول نداریم.”

ایران احساس نمود که پاکستان در چندین قسمت در برابرش مرتکب خیانت گردیده است. در سال ۱۹۹۶ وقتیکه رئیس جمهور برهان‌الدین ربانی در اثر مشوره ایران پلان داشت شخصیت‌های مربوط نژادهای دیگر را در حکومت خود شامل نماید. مانند پشتون‌ها و غیرپشتون‌ها. طالبان کابل را تسخیر کردند. ایران به این باور رسید که پاکستان طرح ربانی را سبوتاژ نمود. در ماه جون ۱۹۹۷، نوازشریف صدراعظم به تهران سفر نمود. نوازشریف و خاتمی مشترکن اعلان نمودند که حل مسئله افغانستان از راه نظامی ممکن نیست، لذا هر دو تقاضای آتش بس نمودند. ایرانی‌ها بعدن دریافتند که پاکستان اعلان را مراعات نمی‌نماید. اخبار جمهوری اسلامی در آن باره نوشت، “پاکستان اعتماد ایرانی‌ها را از دست داده و موقف خود را در نزد ایران بی‌ثبات ساخته است. ما قبول نداریم ببینیم که پاکستان برای ما و برای امنیت ملی ما مشکلات خلق می‌نماید.”

در تابستان ۱۹۹۸، پاکستان ایران را تشویق کرد در یک هیئت دیپلوماتیک صلح اشتراک ورزد. یک هیئت مشترک پاکستان-ایران در ۴ جولای ۱۹۹۸ برای بار اول به قندهار و مزارشریف سفر کردند. بر علاوه، ایران ادعا نمود که پاکستان وعده داده بود که امنیت دیپلومات‌های ایرانی را در مزار فراهم می‌گرداند. زمانی‌که آن‌ها به قتل رسانیده شدند، ایران خیلی خشمگین شد، طالبان و پاکستان را مسئول آن دانست. ماموران رسمی ایرانی گفتند که ملا دوست محمد دیپلومات‌ها را دستگیر و آن‌ها را در تهکاوی قنسلگری ایران محبوس نمود و با ملاعمر از طریق مخابره‌ی بیسم تماس گرفت و بعدن همه را به قتل رسانید.»

منبع: طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه، نوشته‌ی احمد رشید، ترجمه‌ی عبدالودود ظفری، کابل: میوند، صص ۳۰۶- ۳۰۸

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *