«جلسات شورای علماء بیش از دو هفته ،شب و روز ، دور از انظار روزنامهنگاران و گزارشگران خارجی بصورت کاملآ مخفی و سری دوام نمود. ولی تعدادی از مامورین رسمی پاکستان به شمول قاضی همایون، سفیر پاکستان در کابل و شماری از اجنتهای ( ای. اس. ای.)، مانند کرنیل امام، جنرال قنسل پاکستان در هرات، در کار جلسات اشتراک داشتند. در شورای قندهار، بر مسایلی از قبیل خط مشی سیاسی و نظامی، تعمیل قوانین شرعی و آیندهی تعلیم زنان و مشروعیت رژیم طالبان بحث صورت گرفت.
بخاطر زدودن اختلافات، ملاهای قندهاری که حیثیت گروپ مرکزی را در شورا داشتند، ملاعمر را به صفت امیرالمومنین نامزد نمودند. این لقب و مقام، ملاعمر را بحیث رهبر بلا منازعه جهاد و امیر افغانستان در میآورد. بعدتر طالبان نام افغانستان را بنام امارت افغانستان تغیر دادند. در۴ اپریل ۱۹۹۶ ملاعمر در بالای بام عمارت خرقه مبارک در حالی حاضر شد که خود را در خرقه وردای حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم) پیچانیده بود. این اولین باری بود که خرقه از محفظهاش در شصت سال گذشته کشیده شده بود. زمانیکه ملاعمر خرقه را در دور بدن خود باز بسته میکرد و میگذاشت آنرا باد به اهتزاز در آورد، ملاها و طالبان در حیات عمارت کف میزدند و فریاد میکشیدند “ملاعمر امیرالمومنین- امیرالمومنین”
این اظهارات وفاداری، به ملاعمر مانند بیعتی بود که حضرت عمرفاروق (رض) بصفت خلیفه جامعه مسلمین درعربستان انتخاب گردید. بدوش انداختن خرقه، نمایشی بود سیاسی، نشان میداد که چنانیکه حضرت عمرفاروق رهبری جهان اسلام را ازعربستان داشت، احراز این مقام به ملاعمر صلاحیت میبخشید که نه تنها خود را رهبر افغانها بداند، بلکه میتواند رهبری تمام مسلمانها را بدوش داشته باشد. جلسات شورای قندهار با اصدار اعلامیه جها د علیه رژیم ربانی خاتمه یافت. طالبان عهد بستند که با هیچ یک از رقبای خود مذاکره نکنند و تصمیم نهایی اجازه تعلیم و تربیه زنان را موکول ساختند تا زمان ایجاد یک “حکومت مشروع در افغانستان “ملاعمر و بخش تنــدرو و افراطی طالبان درین جلسات برنده شدند اکثریت افغانها و مسلمانان جهان این حرکت را به خود توهین دانستند، که یک ملا عادی یک قریه بدون داشتن صلاحیت و کفایت علمی، بدون داشتن نام و نصب قومی و بدون داشتن ارتباط با خانواده و اولاده حضرت پیامبر اسلام صلی الله علیه واله وسلم مدعی چنان مقامی باشد.
در سال ۱۸۳۴ زمانیکه امیر دوست محمد خان، پیش از جهاد علیه پادشاهی سکهـها، در پشاور عنوان امیر را بخود گذاشت، دیگر هیچ افغانی از این لقب استفاده نکرده بود. امیر دوست محمد با اعلان جهاد علیه یک قدرت خارجی لقب امیر را بخود گذاشت، ولی ملاعمر با اعلان جهاد علیــــه مردم خود، خود را امیـــر اعلان نمود. در عین حال برای اعطای این نام در اسلام، اجتماع تمام علمای یک کشور ضرورت است، نه تعدادی از یک سمت یا یک نژاد خاص. طالبان ادعا دارند که اجتماع ملاها، شرایط قرآنی یک مجلس “اهل حل و عقد ” را دارا بود و صلاحیت داشت به نمایندگی از جامعه مسلمین چنین تصمیمی را اتخاذ کند و ملاعمر را امیرالمومنین بخواند.
نامگذاری ملاعمر به امیرالمومنین، به وی مشروعیت بخشید که به آن اشد ضرورت داشت. نام امیرامومنین، ملاعمر را در نزد پشتونها حذبه روحانی داد که هیج رهبر جهاد در دوران جهاد به آن نایل نگردیده بود. مقام امارت، ملاعمر را از کارهای سیاسی روزانه دور ساخت و بهانه برایش داد تا از ملاقات با دپلوماتهای خارجی ابا ورزد و قاطعتر و انحنا ناپذیرتر در وسعتدادن قدرت کدر رهبری طالبان و یا مذاکره با مخالفان عمل کند. ملاعمر میتواند همیشه خود را درعقب لقب امیرالمومنین پنهان بدارد و از ملاقات با رهبران مخالفان، همنامها وهمسانهای خود نکول کند.»
منبع: طالبان، اسلام و نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه، نوشته ی احمد رشید، ترجمه ی عبدالودود ظفری، میوند، کابل، صص ۶۴ – ۶۶