«همان گونه که در این اثر مطرح شده، پاکستان از مدتها پیش در داخل دولت امریکا “بچهی بد” جنوب آسیا تلقی شده است. تلاشهای پاکستان برای توسعه سلاحهای اتمی و موشکهای بالستیک دوربُرد، یکی از عوامل آزردگی سیاسی بین دو کشور از دههی ۱۹۸۰ بوده است. دولت پاکستان از مدتها پیش ستیزهجویان مسلمان کشمیر را در جنگهای چریکی شان علیه هند مورد حمایت قرار داده است. شبه نظامیان کشمیری از سوی پاکستان جنگجویان راه آزادی خوانده شده است، در حالی که دولت امریکا آنها را تروریست به شمار میآورد. در ارتباط با رویدادهای افغانستان، بین اپریل ۱۹۹۲ و سپتامبر ۲۰۰۱ (حمل ۱۳۷۱ تا سنبله ۱۳۸۰)، پاکستان ابتدا بنیادگرایان مجاهدین و سپس طالبان را مورد حمایت قرار داد تا کنترل این کشور را به دست آورد، و به این ترتیب اسلامآباد بیشتر نقش یک دردسرساز و خطر برای صلح و ثبات در منطقه را به خود گرفت. با این حال، پاکستان ثابت کرده است که مهمترین متحد ما در جنگ علیه تروریزم است.
پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، دولت پاکستان با تصمیم دشواری روبه رو شد: این که با امریکا در جنگ علیه تروریزم همکاری کند یا در جنگ پیش رو جایگاه یک دشمن را پیدا کند. اسلامآباد تصمیم گرفت که در جانب امریکا قرار گیرد. آی. اس. آی یا سازمان استخبارات ارتش پاکستان ثابت کرده است که در کمک به سی. آی. ای در دستگیری صدها تن از افراد القاعده در این کشور، یک همکار موثر بوده است. خالد شیخ محمد، طراحی اصلی حملات یازدهم سپتامبر و ارشدترین مقام القاعده که تاکنون دستگیر شده، نمونهای از همین موارد همکاری است. این همکاریها امروزه هم ادامه دارد، ولی دولت پاکستان، از این بابت هزینهی سیاسی بالایی را در داخل میپردازد.
آی. اس. آی طی دههی ۱۹۸۰م و اوایل ۱۹۹۰آی. زمینههای آموزش ستیزهجویان کشمیری و طرف داران پاکستانی آنها را، در کنار داوطلبان خارجی که میخواستند در جهاد علیه شورویها سهم بگیرند، در اردوگاههای آموزشی در داخل افغانستان فراهم کرد. بسیاری از این خارجیها، اعضای القاعده بودند و روابط دوستانه و انگیزهی مشترک بین کسانی که در کنار یک دیگر مشغول آموزش نظامی بودند، شکل گرفت. اوایل ۲۰۰۲م هرگاه در پاکستان حملهای علیه مواضع امن القاعده انجام شده، روشن شده که اعضای القاعده از سوی ستیزهجویان پاکستانی، مانند لشکر طیبه و جیش (جهش) محمد که از شورشیان کشمیری طرف داری میکنند، میزبانی میشوند. این گروهها عمیقن از همکاری دولت پاکستان با امریکا رنجیده خاطرند و به همین دلیل آشکارا پرویز مشرف، ریس جمهور را مورد انتقاد قرار میدهند.
دولت و ارتش پاکستان با توجه به فشار از سوی شبه نظامیان داخلی، تا اواخر تابستان ۲۰۰۴ از خود تمایلی نشان نمیداد تا علیه القاعده و دیگر ستیزهجویان خارجی که در این مناطق مخفی شده بودند، دست به کاری بزند. این مناطق بیش از هر مکانی در این کشور از نظر مذهبی محافظهکار به شمار میرود و در هزاران مدرسهی آن، برای شاگردان، تندروانهترین برداشت دینی از اسلام ارائه میشود. نیروهای نظامی پاکستان تحت فشار شدید دولت امریکا به مناطق قبایلی وزیرستان در جنوب پشاور اعزام شده، اما با مقاومت مسلحانهی نیرومند و تلفات سنگینی روبه رو شده اند. تنها نتیجهی اقدامات نظامی فشارهای بیشتر سیاسی بر پرویز مشرف و ارتش پاکستان بوده است.
مهمترین کار باقی مانده در جنگ علیه تروریزم، تمرکز بر مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان است. شیوهی کنونی عملیات و ساختار نیروهای ارتش امریکا و سی. آی. ای در این نواحی برای جنگ علیه دشمن که در کوهها مخفی شده، موثر نیست. در این استراتیژی باید تجدید نظر شود و واحدهای نیروهای ویژهی ارتش امریکا و افراد شبه نظامی سی. آی. ای باید به منطقه باز گردند. در همین حال، سیاست امریکا دربارهی پاکستان باید با هدف تقویت دولت این کشور و رهبری نظامی آن بازبینی و برای نابودی پایگاههای تروریستها و مخفیگاههای آن در مناطق قبایلی فشار بیشتری وارد شود.»
منبع: مأموریت سقوط، نوشتهی گری سی. شرون، ترجمهی اسدالله شفایی، چاپ دوم- ۱۳۹۱، کابل: مرکز مطالعات صلح و توسعه، ص ۳۹۹- ۴۰۲