«پس از مرگ شیرعلی، جانشین او یعقوب خان که اختیارات محدودی داشت به امارت افغانستان رسید در حالیکه وارث رسمی و قانونی سلطنت افغانستان چندی پیش در گذشته بود.
صلح بین دو کشور با انعقاد عهدنامه گندمک در ۲۶ مه ۱۸۷۹ به امضای کیوناری برقرار شد. طبق این عهدنامه، بریتانیای کبیر وضع لشکرکشی خود را در مرز مستحکم کرد، و کنترل گردنههای خیبر و میشنی و بخشهای سیبی، پشین و کرم را بدست گرفت و نمایندگی مختار رسمی در افغانستان برقرار ساخت. و در مناطق حساس مرز افغانستان ماموریتی برگماشت تا مراقب اقدامات روسیه باشند. سپس در افغانستان تضمینات تجاری و امتیاز ایجاد یک خط تلگرافی و بخش امتیاز ادارهکردن سیاست خارجی افغانستان به دست آورد.
به این ترتیب انگلیسیها در کلیه امور داخلی افغانستان و سرتاسر آن تسلط کامل یافتند.
به نظر میرسید که موضوع خاتمه یافته است ولی حادثه غمانگیزی اوضاع را بکلی دگرگون ساخت:
روز سوم سپتامبر میجر کیوناری و کلیه اعضای هیئت اعزامی انگلیستان در کابل قتل عام شدند، حال آنکه طبق ماده ۵ قرارداد گندمک تامین جان این عده از طرف امیر افغانستان تضمین شده بود.
طغیان خشم و کینهای که از این جنایت در انگلستان و هندوستان به وجود آمد غیرقابل وصف بود و پایههای کابینه دیزرائیلی را به لرزه در آورد.
قرارداد گندمک از بین رفته بود، میبایستی به جنگ ادامه داد و چنانچه انگلیسیها موفق به یافتن کسی نشوند که توانایی و قدرت اداره کردن افغانستان را داشته باشد، ناچار باید این کشور را طبق نظریهی لیتون به چند قسمت تقسیم و تجزیه کرده و احتمالن آنرا به تحتالحمایگی انگلستان درآورد.
امکان داشت این طرح مزایایی داشته باشد ولی شامل معایب بزرگی نیز میشد، زیرا هدف اصلی از ابتدا این بود که افغانستان به صورت یک کشور میانگیر و حائل بین دو قدرت بزرگ قرار داشته باشد.
روز ۱۲ اکتبر رابرتس کابل را تصرف کرد و یعقوبخان که به اسارت در آمده بود به هندوستان اعزام شد. در خلال این احوال و در این موقع طغیان موج استعمارطلبی در انگلستان فروکش کرده و دیزرائیلی جای خود را به حریف قدیمی خویش گلادستون داده بود. لردگرنویل جانشین سالیزبری شده و لردریپون به سمت نایبالسلطنه هند برگزیده شد.
طبعن روش سیاسی این عده در آسیای مرکزی با مامورین قبلی اختلاف داشت ولی لردریپون علرغم کلیه اصول و مبانی اخلاقی و فکری آن، عملن جز تعقیب سیاست سلف خودکار دیگری انجام نداد.
از حسن تصادف او امیرعبدالرحمن را برای اداره افغانستان یافت که مرد با اراده و مطمئن بود و انگلستان به وجود چنین فردی برای حکومت افغانستان احتیاج داشت.
سرچارلزدیلکه در ۱۸۸۹ درباره او (از قول کرزن) طی مقالهای در مجله دوهفتگی فورچنایتلی ریویو گفته بود: “به نظر من شکی نیست که از لحاظ کلیه اصول شرافتی به امیر کنونی وابسته هستیم.” و موافقتنامهای با او امضا کرد که به موجب آن انگلستان بخشهای “پیشین” و “سیبی” را برای خود نگه میداشت و به خصوص در مقابل یک کمک مالی سالانه و پشتیبانی از او در واقع اغتشاش و تجاوزات پیشبینی نشده سیاست خارجی این کشور در دست داشته باشد (به شرطی که پشتیبانی از افغانستان منجر به درگیری و جنگ با روسیه در مقابل تجاوزات مرزی آن کشور نشود)
در نهایت، در روز ۲۲ جون ۱۸۸۰ عبدالرحمان رسمن امیر افغانستان گردید.»
منبع: رقابت روس و انگلیس در ایران و افغانستان، تالیف دکتر پیو-کارلوترنزیو، مترجم دکتر عباس آذرین، ۱۳۵۹، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص ۸۰-۸۲
نوت: عکس از کمپ نظامی یعقوب خان در منطقه سفیدسنگ- گندمک سال ۱۸۷۹