«جایگاه افغانستان در بازی بزرگ قرن ۱۹»

Spread the love

«مسئله‌ی چگونگی بیشترین استفاده بردن از افغانستان به عنوان وسیله‌ی دفاع از هندوستان موجب بروز جنگ دردآور دوم انگلیس و افغان گردید. در این جنگ‌ها نیروهای بریتانیا فاتح شدند، اما عاقبت کار آنها به شکست پایان یافت. در نتیجه، سیاست اشغال نظامی استحکامات افغانستان یا حکومت غیرمستقیم بر افغانستان مردود شناخته شد و قرار شد افغانستان به عنوان یک کشور حایل باقی بماند، یعنی به عنوان یک ماده‌ی کشدار بین دو پارچه‌ی محکم نیروهای استعمارگر باقی بماند تا این ماده کشدار بتواند خم شود و طوری جهش حاصل کند که مرزهای معین شده‌ی استعمارگران ثابت و بی‌تغییر بماند.

با وجود آنکه انگلیسی‌ها فعالیت‌های خود را در افغانستان به عنوان عملیات تدافعی به حساب می‌آوردند، ملیون افغان به این بازی بزرگ به گونه‌ای دیگر می‌نگریستند. ملیون‌ها افغان این جنگ‌ها را مبارزه با مداخله و تجاوز به کشور قلمداد می‌کردند. ملیون‌ها افغان هنوز معتقدند که هدف انگلیسی‌ها و روس‌ها در این مبارزه و رقابت تسلط بر خود افغانستان بوده است، نه دفاع از هندوستان یا تسلط بر سراسر آسیا.

این اندیشه از نقطه نظر غریزه‌ی میهن‌پرستی کاملن درست است زیرا افغان‌ها سرزمین خود را به صورت بی‌مانند مطلوب و سرشار از منابع طبیعی می‌دانند، اما از نقطه نظر تاریخی این پندار نادرست است. بسیاری از مسافران خارجی این سرزمین را که رشته کوه‌های وسیع و تقریبن غیرقابل نفوذ آن را تقسیم می‌کند، فقط از لحاظ داشتن سنگ و تخته سنگ غنی و ثروتمند دانسته اند- خلاصه، منطقه‌ای که تاسیس یک امپراطوری در آن بسیار بعید می‌نماید.

نیاز انگلستان که افغانستان را به صورت یک کشور حایل نگه دارد البته با حیثیت و اعتبار فرمان‌روایان آن کشور سازگار نبود و همچنین نمی‌توانست استقلال این کشور را حفظ نماید.

با وحود آنکه افغانستان در امور داخلی مستقل بود، امور خارجی آن از سال ۱۸۸۰ تا ۱۹۲۰ به وسیله‌ی دولت هندوستان انجام می‌شد و وضع افغانستان مانند ششصد راجه‌نشین بزرگ و کوچک هندوستان بود. امیران با وجود آنکه در طبقه‌ی متفاوتی با مهاراجه‌های هندوستان قرار داشتند برای حفظ استقلال واقعی داخلی خود تحت هیچ فشاری از سوی عمال یا پادگان‌های انگلیس قرار نمی‌گرفتند. حتا وضع آنها به مراتب از وضع حیدرآباد ثروتمند بهتر بود. با وجود این انگلیسی‌ها اهرم نیرومندی در اختیار داشتند که این کشور را که راه به دریا نداشت کاملن وابسته به آنها می‌کرد، زیرا راه ارتباط آنها با سایر نقاط جهان از هندوستان می‌گذشت. علاوه بر این برتانیه سالانه مبلغی به آنها پرداخت می‌کرد و به آنها اسلحه نیز می‌داد.

مساله‌ی بقای استقلال افغانستان تا عصر ما بستگی نزدیکی به رقابت انگلیس و روس داشت زیرا هر دو خواهان وجود یک حایل بین خودشان بودند و به علاوه افغانستان در حیطه‌ی نفوذ هر دو قرار داشت. فشار انگلیسی‌ها بر روس‌ها بود که در هنگام بحران پنجده به سال ۱۸۸۵ مانع پیشرفت ارتش‌های روس از واحه‌ی مرو بود. آنها در نظر داشتند قسمت شمالی افغانستان را به مستملکات آسیای مرکزی خود بیفزایند. سیاست مرزی انگلیسی‌ها و روس‌ها بود که مرزهای کنونی افغانستان را به وجود آورد و با توافق هر دو کشور نیرومند بود که تمام مرزهای افغانستان محدود شد. یکی از متخصصان ‌تراز اول مرزهای آسیایی در سال ۱۹۶۷ چنین نوشته است: “عمل تعیین مرزها به سلسله‌ی حاکم در افغانستان در قرن نوزدهم امکان داد که بر نقاطی مستولی شدند و مردمی را تحت اختیار خود قرار دهند که اگر این واقعیت پیش نمی‌آمد، هرگز بر آنها استیلا نمی‌یافتند.”

جنگ جهانی اول موجب تغییرات کلی در این کشور مثل جاهای دیگر، گردید. هماهنگی جدیدی که در سال ۱۹۰۷ بین انگلیس و روس حاصل شده بود کاملن به هم خورد، زیرا در روسیه انقلاب بلشویکی روی داد و به علاوه نیروی ثالثی، یعنی آلمان، نیز در افغانستان پا به عرصه‌ی ظهور گذاشت. پس از یک ماه جنگ در سال ۱۹۱۹ افغانستان حق برقراری رابطه با کشورهای بیگانه را از انگلیستان بازپس گرفت. این سومین جنگ انگلیس و افغانستان بود و در این باره در راولپندی قراردادی منعقد گردید که در سال ۱۹۲۱م کامل شد و به امضا رسید. ۸۶۰ (باید کم شود)»

منبع: افغانستان در زیر سلطه‌ی شوروی، نوشته‌ی آنتونی هی‌من، ترجمه‌ی اسدالله طاهری، ۱۳۶۵، چاپ دوم، شباویز: تهران، ص ۵۲-۵۵

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *