«افغانستان از سرگردانی تا سقوط در بستر جنگ سرد»

Spread the love

«صدراعظم شاه محمود در سال ۱۹۴۸ از واشنگتن دیدن کرد. و با وزیر خارجه جورج مارشال (George- Marshal) ملاقات نمود، صدر اعظم قویا تقاضای کمک نظامی را برای افغانستان نمود. بنابه گفته شاه محمود وزیر مارشال از درخواست متعجب گردیده و پرسیده که “دشمن کیست؟” شاه محمود جواب داد “روس ها.” آنگاه مارشال بر این مفکوره که ممکن افغان‌ها بتوانند با قدرت نظامی شوروی مقابله کنند، خنده تمسخرآمیز سر داد. شاه محمود غرور جریحه‌دار خود را بلعیده و بیان داشت که اسلحه همچنان برای امنیت داخلی مورد نیاز است و اینکه اگر ضرورت افتد افغانستان آنرا از روس‌ها بدست خواهد آورد؛ اظهاراتی که مارشال به جواب آن گفت مسلمانان خوب مانند افغان‌ها برای کمک نزد روسهای ملحد هرگز نخواهد رفت. شاه محمود تذکر داد که اسلام خوردن گوشت خوک را منع می‌کند اما اگر وضع بسیار سخت گردد و زندگی به خطر افتد، خوردن گوشت خوک مجاز است.

در کتاب جورج مکگی قصه‌ای کوتاه اما گویا درباره رابطه‌اش به افغان‌ها هنگامی که معین وزارت خارجه برای امور شرق نزدیک و جنوب آسیا بود، وجود دارد. این قصه طرز تلقی بی‌اعتنای واشنگتن را در برابر وضع استراتیژیک افغانستان و تلاش‌های آن در پی کمک نظامی به خوبی توضیح می‌دارد:

یک تفصیل جالب توجه پیش از دیدار ما از کابل ( در سال ۱۹۵۱) رخ داد و آن وقتی بود که دوست خوب من سفیر افغانی شهزاده محمد نعیم به دیدن من در وزارت خارجه آمد. او گفت که آمده تا کمک نظامی ایالت متحده را مورد بحث قرار دهد. و اشاره نمود که اگر این کمک نزدیک و مشهود نباشد شاید افغان‌ها مجبور شوند با روس‌ها مفاهمه کنند. من با این احساس که وی از اتکای حکومت افغان بر کمک نظامی روسی که بیهودگی آن عیان و آشکار بود، لاف زده می‌ترساند، گوشک تلفون را گرفتم و از سکرتر خود خواستم که نمره تلفون سفارت روسیه را برایم پیدا کند. من آنرا روی یک توته کاغذ نوشته و بدست شهزاده نعیم دادم که در نتیجه آن، هر دوی ما خندیدیم.

قدری لاف و تهدید میان تهی! بدیل دیگر یعنی کمک نظامی روسی که معین وزارت خارجه مکگی آنرا بسیار جدی تلقی نکرد، سه سال بعدتر از جانب داود انتخاب گردید که نتایج مصیبت باری هم برای افغانستان و هم برای ایالت متحده ببار آورد. نعیم شاید از لحاظ دیپلوماتیک با مکگی خندیده باشد. اما معلوم است که این رد شوخی‌آمیز در قبال یک درخواست جدی مساعدت و کمک به مذاق او خوشایند نبود.

نتیجه دیدار مکگی از کابل در سال ۱۹۵۱ که به یک نومیدی دیگر افغان‌ها منتج شد، و غرور پشتونی داود را جریحه دار ساخت، هنوز هم پایان درامه نبود. پرده از روی آخرین اکت زمانی برداشته شد که داود در سال ۱۹۵۳ نخست وزیر گردید. داود فعال و عجول تا این وقت تصمیم قطعی گرفته بود که یکی از اصول عمده مرام سیاسی او در مورد عصری‌سازی و مساله پشتونستان همانا بوجود آوردن یک نیروی قوی دفاعی افغانی می‌باشد. وضع نیروهای مسلح در این وقت رقت‌انگیز بود. آنها که اکثر از پشکیهای (نوبتی) قبایلی تشکیل می‌شدند که وفاداری اصلی را بجای حکومت مدیون خویشاوندان نزدیک خود بودند، و به یونیفورم‌های ژنده که به قد و اندامشان نمی‌خواند ملبس، و به انواع مختلط اسحله قدیمی مجهز بودند، کاریکاتور مضحکی از یک ارتش به شمار می‌آمدند.

در اکتوبر ۱۹۵۴ بعد از آنکه آیزنهاور رئیس جمهور ایالات متحده شد، داوود که فکر می‌کرد نیازمندی‌های نظامی او شاید جواب موافق‌تری از یک صاحب منصب عسکری هم مسلک حاصل کند، برادر خود شهزاده نعیم را که جدیدن به عنوان وزیر خارجه مقرر شده بود به نزد وزیر خارجه جون فوستر دالاس (John Foster Dulles) فرستاد تا یک درخواست آخری برای کمک نظامی تقدیم نماید. دالاس گفت که وضع را مطالعه خواهد کرد. و دو ماه بعدتر در ۲۸ دیسامبر در ضمن یادداشتی به سفیر افغانی در واشنگتن محمد لودین، جواب داد:

بعد از رسیدگی دقیق، دادن کمک نظامی به افغانستان مشکلاتی را خلق خواهد کرد که با نیروییکه بوجود خواهد آورد جبران نمی‌شود. افغانستان در عوض درخواست سلاح باید منازعه پشتونستان را با پاکستان حل و فصل کند.

برای تاکید بر اینکه چه مشکلاتی را دالاس مدنظر داشت او یک کاپی همان یادداشت را به امجد علی سفیر پاکستان در واشنگتن فرستاد. یکی از دلایلی که چرا دالاس درخواست افغانی را رد کرد، برخلاف توقع، اظهارات قوی ضد کمونستی بود که از جانب ماموران افغانی در درخواست بکار برده شده بود تا کوشیده باشند کمک نظامی امریکایی را توجیه نمایند. این اظهارات جدی، دالاس را به این نظر کشاند که اگر افغان‌ها هم اکنون این قدر ضد روسی باشند ضرور نیست که از بابت آنها احساس نگرانی کرد.

افغان‌ها با این رد، نه تنها بار دیگر ناامید شدند بلکه از نقش آشکارای عرف دیپلوماتیک از جانب دالاس در فاش کردن درخواست محرمانه آنها به رقیب شان پاکستان نیز به خشم آمدند. یک ماه بعد در جنوری ۱۹۵۵ داود پیشنهاد دیرینه شوروی را برای کمک نظامی که افغانستان قبلا رد نمود، پذیرفت. موافقتنامه نهایی تا سال ۱۹۵۶ به امضا نرسید و لیکن در سال ۱۹۵۵ نزاع پشتونستان، پاکستان و افغانستان را تا لبه جنگ کشانید. و عالی‌ترین مرجع ذیصلاح سیاسی افغانستان، لویه جرگه، از طرف داود دعوت و پذیرفتن کمک نظامی شوروی را تصویب نمود.»

منبع: کشور شاهی افغانستان و ایالات متحده‌(۱۸۲۸- ۱۹۷۳)، نوشته‌ی لیون پاولادا و لیلا پاولادا، مترجم غلام صفدر پنجشیری، صفحات   ۱۷۲ و ۱۹۷، چاپ پشاور

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *