«ملت بلندهمت!
لشکرغیور!
این مخلوق عاجز خالق کائنات امیر شما امیرامانالله خان به شما نوید و بشارت میدهد که از ایزد متعال سپاسگذارم. بازهم از پروردگار سپاسگذارم که حکومت این ملت بزرگ ما و سرزمین محبوب و مقدس ما با وضع بسیار دلخواه و دلپذیر از چنان وحشت و اغتشاشی که سنجیده شده بود تا دشمنان دور و نزدیک ما را مسرور دارد و دوستان ما را مشوش و مضطرب سازد در صلح و امن باقیماند. این امر بهیاری پروردگار میسر گردید.
شما قبلاً توسط اعلامیهها، فرمانها و یادداشتها مطلع گردیدید که چه حوادث بوقوع پیوسته بود.
روز سهشنبه ۲۵ جمادی الاول سال ۱۳۳۷(۲۷فبروی۱۹۱۹)تمام صاحبمنصبان و عساکریکه با اعلیحضرت فقید، پدر شهید من همرکاب بودند در محل سان قشون در جلالآباد گرد آمدند و در بین هلهله و شادی و آواز توپها به من سوگند وفاداری یادکردند. سپس آنها تمام اشخاصی را که در زمان وقوع قتل محافظان و نگهبان مخصوص اتاق خواب شاهی اعلیحضرت فقید بودند، خواستگار شدند توسط عموی من که بدون حقوق دنیوی و مذهبی به حیث یک غاصب خود را امیر اعلان کرده بود محاکمه و مجازات نمایند. از آنجاییکه مدعی کاذب نمیتواند ادعای غیرقانونی خود را به کرسی بنشاند، عموی من که هیچ حق نداشت خودش را داوطلبانه از امیری خلع کرد و مرا به رسیمت شناخت.
تعهد عهد و پیمان وی و برادرانم سردار عنایتالله خان و حیاتالله خان و سایر اعضای دودمان شاهی برای من رسید و نسخههای آن جهت متقاعد ساختن شما و به غرض اطلاع شما فرستاده شد.
ملت غیور افغانستان! بیایید با عجز تمام هزاران شکر و نیاز خود را با قلوب پاک و چشمان پر از اشک به دربار خالق زمین و سموات عرض کنیم. ذات یکتا حکومت خجستهی ما را از اضطراب و وحشت و اغتشاش نجات داد و حکومت اسلامی ما را توانایی و نیرو و آزادی بیشتر ارزانی داشت. برای یک لحظه نیندیشید که این پادشاه شما از آن جهت اظهار سپاسگذاری میکند که صاحب تاج و تخت شده ـ نی ـ من بدان سبب سپاسگذار خداوند متعال هستم که برای شما ملت عزیز صلح و وفور نعمت ارزانی فرمود و یک ملت بزرگ مسلمان را، افغانستان عزیز مرا در این فرصت خطرناک از مشکلات و بدبختیها و نتایج بعدی المناک آن نجات داد و برای آن حیات و زندگی تازه بخشید.
قشون غیور حکومت افغانستان! من هزاران شکر و نیاز بیپایان خودم را به دربار اقدس حضرت باری تعالی میفرستم که از استعمال آن مرمیهای انسان کش و نیزههای پولادین قلب درنده شما که برای حراست افتخار ملت و دین آماده بود ممانعت بهعمل آمد و برای تباهی خود ما و علیه یکدیگر ما استعمال نشد. باید این را خوب بدانیم و با دقت درک کنیم که از عنایت مخصوص ایزد توانا و روح پرفتوح حضرت پیامبر برای حکومت و ملت ما چنین خیر مرحمت گردید. این از عنایت خالق لایزال و ابدی است که تمام مشکلات و ظلم از دوش ملت ما برداشته شد و افغانستان از ددمنشی دشمنان دین و مملکت حفاظت گردید.
ملت با وقار!
قشوندلیر!
در حالیکه ملت برزگ من تاج سلطنت را بسر من نهاده، من با آواز بلند اعلان میکنم که تنها به آن شرط تاج و تخت را میپذیرم که شما با اندیشهها و افکار من همکاری کنید. من در این باره با شما صحبت کردم و در اینجا به ذکر مختصر آن میپردازیم:
۱ـ اولاً حکومت افغانستان باید از نگاه داخلی و خارجی مستقل و آزاد باشد. یعنی از تمام آن حقوقی که حکومت قدرتهای مستقل دارند، افغانستان نیز ازهمان حقوق بهرهمند گردد.
۲ـ ثانیاً باید با من همدست شده انتقام قتل غیرقانونی پدر فقید شهید مرا که پدر معنوی تمام شما میباشد بگیرید.
۳ـ ثالثاً ملت باید آزاد باشد، یعنی یک فرد محکوم فرد دیگر نبوده و کسی بر کسی ظلم نکند. البته اطاعت از قانون مقدس محمدی و قوانین ملکی و نظامی باید به دیدهی احترام نگریسته شود و ملت بزرگ افغانستان بنابر خصلت و غریزه به اطاعت چنین قوانین شهرت دارد.
من تاج شما را بدون این شرایط نخواهم پذیرفت. همهی شما افراد ملت نیرومند و غیور این شرایط را با ذوق و شوق پذیرفتید و من نیز آن تاج برزگ و عالیشان را با افتخار و با عزم و مقصد راسخ بر سرنهادم و بدینصورت مسوولیت سنگین امامت و امارت را قبول کردم. من امیدوارم که شما ملت با ایمان عاقل و بلندهمت از خالق ارض و سموات نیاز نمایید که به من چنان نیرو و قدرت عنایت فرماید که در امر امارت پیروز گردم و اموری را که برای بهبودی و سعادت شما باشد انجام نمایم. و شما در انجام این امر با اندیشهها و افکار من همکاری نمایید.
ای ملت!
در حال حاضر سیستم بیکاری را در مملکت ملغا قرار دادم. از این به بعد کار اجباری بر کسی تحمیل نخواهد شد و هیچکس نخواهد توانست شما را به زور به کار سرکسازی کارهای امور عامه و قطع درختان وغیره وادار سازد. و به یاری و مرحمت ایزدی حکومت عالیهی شما چنان اصلاحاتی را که برای حکومت و ملت سودمند و مفید باشد تجویز خواهد کرد، تا شاید ملت و حکومت افغانستان شهرت و نام و نشانی در بین جهان احراز کند.
علاوه برآن مرحمت ایزد توانا را شامل حال خویش میخواهم تا به من لطف عنایت فرماید که برای بهبودی و آسودهحالی شما مسلمانها و تمام جهان بشریت خدمت کنم. هادی من خداوند متعال باشد تا به آروزهای خویش جامهی عمل بپوشانم.»
منبع: آدمک، لودویک، تاریخ روابط سیاسی افغانستان از زمان امیر عبدالرحمان تا استقلال، سال ۱۳۴۹، برگراننده: علی محمد زهما، استاد دانشگاه کابل، نشر موسسهی نشراتی افغانستان