“امانالله خان امیدوار بود که با منسوخ ساختن اصلاحات جدید، اغتشاشات علیه دولت را متوقف خواهد ساخت. در حالیکه چنین نشد و برعکس همهی تلاشهای وی برای ایجاد یک دولت مدرن کاملاً از بین رفت. او فرمانهای شاهانهی پوشیدن لباس غربی، آزادی زنان، وضع قیود علیه تعدد زوجها، نکاح صغیره و خدمت عسکری اجباری را ملغا اعلام کرد و قدرت عام و تام وضع قوانین دولتی را به عالمان تفویض نمود. اما اغتشاشات دو ماهه موقف دشمنان رژیم را چنان قوی ساخته بود که اقدمات امانالله خان در احیای نظام اسلامی دیگر نمیتوانست مشروعیت قانونی رژیم را اعاده کند. چنانچه عقبنشینی شاه از خط مشی اولیاش بجای اینکه به عنوان نشانهی واقعی برای مصالحه قبول شود، به عنوان تلاش مذبوحانهی وی برای نجات تاج و تخت تلقی گردید و نیروهای مخالف در تقاضای خود جسورتر شدند. در ۲۹ دسامبر غلام صدیق خان چرخی همراه با یک اعلامیه از طرف مردم شینوار که شرایط ذیل را غرض آتشبس بیان کرده بود، به کابل برگشت:
۱ـ طلاق ملکه ثریا
۲ ـ تبعید فامیل طرزی
۳ـ لغو هیئتهای نمایندگی خارجی به استثنای انگلستان
۴ـ لغو تمام قوانین جدید
۵ـ تخفیف مالیات
۶ـ شمولیت عالمان در امور دولت
در این وقت همه ورقها به نفع آنهایی که میخواستند امانالله خان را سرنگون کنند، بازی شد. حتا اگر عالمان از موقف شان عدول هم میکردند، گروههای سیاسی دخیل حاضر نبودند، چنین فرصت مناسب را بدون اینکه شرایط به نفع شان تغییر کرده باشد از دست بدهند.
با ضعیف شدن موقف شاه یکعده از کارمندان مهم و بلندپایهی دولتی و افسران ارتش و بنابه روایتی حتا عزالدوله برادر بزرگتر شاه، به امید اینکه در قبال اغتشاشات به کدام منفعت سیاسی دست یابند، با حبیبالله کلکانی به سازشهای خصوصی آغاز کردند. حتا گمان میرفت که شخص وکیل السطنه(محمد ولی خان)هم از بچهی سقاو حمایت میکند.
فشارهای وارده از کوهستان در برطرفی شاه از سلطنت نسبت به شورش شینوار نقش اساسیتر داشت. در سیزدهم جنوری گروهی از علمای کوهستان به رهبری پسر آخوندزادهی تگاب با قوای کوهستانی در قلعهی حسین کوت، محل قبلی اقامت مستوفی الممالک(که در اوایل دورهی امانی به جرم خیانت اعدام شده بود) دیدار نمودند. این ساحه که فقط در ۲۰ مایلی شمالی کابل واقع بود، به عنوان مرکز فعالیتهای ضد امانی قرار گرفت.
در مجلسی که در قلعهی حسین کوت دایر شد، آخوندزادهی تگاب حبیب الله را امیرالمومنین خطاب نموده و به وی حلف وفاداری یاد کرد و پس از آن قوای مهاجم را به پیشروی به طرف کابل تشویق نمود. مجلس با تلاوت آیات قرآنی خاتمه یافت. روز بعد نیروی مردم کوهستان که تعداد شان بیشتر از ۱۶ هزار نفر بود، سنگرهای کلیدی اطراف پایتخت را اشغال کردند. باید گفت که مهمترین عامل پیشرفت سریع قوای حبیب الله، ضعف قوای دفاعی در پایتخت بود. زیرا با ارسال یک قسمت بزرگ قوای عسکری به مقابل شینواریها در جلال آباد، پایتخت در موقعیت آسیب پذیر در مقابل حملات مهاجمان کوهستانی قرار گرفته بود. از طرفی هم نارضایتی در ارتش شرایط جنگ را برای دولت بدتر می ساخت. عساکری که به طورعموم به علت نداشتن معاش کافی و ظلم صاحب منصبان بالا دست شان ناراضی بودند، میل و قوهی جنگیدن در مقابل شورشیان را نداشتند.
تسلیم شدن سریع عساکر پایتخت را در مقابل حملات مخالفان کوهستان میتوان نتیجهی بیخبری دولت امانی از ارتش عسکری دانست. مقولهی معروف امانالله خان که گفته بود،”عصر من عصر قلم است نه شمشیر”، نشانهی عدم بی اعتنایی وی به وضع عسکری تعبیر شده است.
در چهاردهم جنوری هنگامیکه نیروهای شورشی به سرکردگی حبیبالله به دروازههای شهر کابل رسیده بودند، امانالله خان به نفع برادر بزرگترش، عنایتالله خان استعفا نمود و کابل را به قصد قندهار ترک گفت. مساعی سردار عنایتالله خان برای حفظ تاج و تخت شاهی نیز نتیجه نداد. زیرا جانشینی او به تخت سلطنت بهزودی از طرف حبیبالله کلکانی که کابل را گرفته بود و خود را بحیث فرمانروای جدید اعلان کرده بود، به مبارزه طلبیده شد.”
منبع: نوید، داکتر سنزل، افغانستان در عهد امانیه، برگردان محمد نعیم مجددی، نشر احراری، سال: ۱۳۸۸هجری خورشیدی، صفحههای ۲۱۶ ـ ۲۱۴