راجع به اقدامات امین برای نزدیکی با کشورهای غربی و همکاران آن در منطقه، در اسناد لانه جاسوسی آمده است که پس از رسیدن امین به مقام اول، وزیر خارجهی او شاه ولی در ملاقاتی با نیوسام، معاون وزارت خارجهی امریکا به او خبر داد که جنرال ضیا و آقای شاهی، رئیس دولت و وزیر خارجهی پاکستان هردو به کابل دعوت شده اند و حکومت افغانستان می خواهد اختلاف خود را با پاکستان رفع کند.
در سند دیگری، مورخ ۲۰ سپتمبر اعلان شد که اسدالله متین، سرپرست مدیریت اطلاعات وزارت خارجه در صحبت تیلیفونی با مادلین مکافی، کارمند سفارت امریکا در کابل گفته، آنها از من خواسته اند جویا شوم که آیا امریکا حاضر است روابطش را با افغانستان بهبود بخشد. نامبرده توضیح نداد که منظورش از آنها کیست؛ اما وی رابطهی نزدیک با امین دارد. او گفت: امین شخصاً مایل است روابطش را با امریکا بهبود بخشد. سرانجام، در سند دیگری گفته شده که آرچربلد، شارژدافر سفارت امریکا در کابل با حفیظ الله امین ملاقات کرد. قابل توجه است که به جای شاه ولی، امین با بلد ملاقات کرده است.
اسناد بالا نشان می دهد که امین بلافاصله پس از بدست آوردن قدرت در تلاش نزدیکی با امریکا و پاکستان بود، اما چون تجربه و مهارت دیپلوماتیک نداشت، برای اجرای این کار به اقدامات ناشیانه و پراکنده متوسل شد که احتمال کامیابی آن را از بین برد؛ اما امریکاییان که نه به صداقت او باور داشتند و نه به مهارت و کفایت او، مراجعاتاش را جدی نگرفتند. با این که در اواخر اکتوبر یک دیپلومات ورزیده و آشنا با اوضاع افغانستان یعنی شخص آرچربلد را به کابل فرستادند و امین با او ملاقات کرد، اما بازهم حکومت امریکا به تقاضای او کماعتنایی کرد. در مقابل دولت پاکستان علاقه مندی خود را به مفاهمه با او نشان داد. به گفتهی کلدیپ نایر، جنرال ضیا، رهبرآن کشور در مصاحبهیی اظهار داشت که در اواسط دسامبر پیام صمیمانهیی از امین دریافت نمود و حاضر شد که آقا شاهی، وزیر خارجه را جهت مذاکره به کابل بفرستد. اما کار از کار گذشته بود و امین خود در آستانه تباهی قرار داشت.
به روایت امستوتز که بر مصاحبهی مجله تایم با ولادیمیر کوزیچکین صاحب منصب فراری کا. جی .بی به امریکا بنا یافته، به ساعت ۷ شام روز ۲۷ دسامبر، نیروی نظامی شوروی از میدان هوایی به سوی مرکز شهر حرکت کرد. اینان نخست مرکز رادیو و تلویزون را به دست آوردند و سپس دستهیی مرکب از چند صدتن کماندو با یک دستهی خاص هجومی کا. جی. بی ملبس به لباس نظامی افغانستان و سوار بر موترهای دارای نشان عسکری افغانی به قصر تپهی تاج بیگ حمله بردند. اینان موظف بودند تا به کسی موقع ندهند که خبر حمله را از قصر به بیرون برساند. حفیظ الله امین که در ساقی خانهی قصر با دختر زیبایی مشغول باده گساری بود، جا به جا به قتل رسید و آثار مداخله از بین برده شد.
به روایت کلدیپ نایر، روزنامه نگار هندی، نقشهی از بین بردن امین از پیش توسط پاپوتین طرح شده بود. در گام نخست وی امین را وادار ساخت که از ارگ به دارالامان رخت بکشد و این کار با چنان شتاب صورت گرفت که در ضمن آن آثار باستانی موزیم در دارالامان با شکست و ریخت معروض گردید. وی علاوه می کند که در ۲۷ دسمبر امین هیچ گونه خطری را احساس نمی کرد و طعام چاشت را که توسط آشپزی از مردم آسیای میانه شوروی تهیه شده بود، با اشتهای همیشگی صرف کرد. اما بعد از صرف طعام احساس ناراحتی کرد و پسرش عبدالرحمان را نزد خود خواسته و به او گفت که ممکن است توسط روس ها مسموم شده باشد. عبدالرحمان گفتهی او را به جنرال محمد یعقوب، لوی درستیز رساند و وی نیروی گارد را برای مقابله با حوادث آماده ساخت. به این صورت هنگامی که جنرال شوروی به قصر رسید، با آتش افراد گارد روبروشد و هر چند افراد مذکور چانس کامیابی در برابر نیروی مهاجم نداشتند، برای چند ساعت به مقاومت دوام دادند. در جریان این برخورد امین هدف گلوله قرار گرفته و به قتل رسید یا قبلاً زیر تاثیر زهر فوت کرده بود. دو پسرش با یک تعداد از افراد خانواده کشته شدند، اما زن و دو دخترش نجات یافتند. نامه نگار مذکور می افزاید که روایت مسموم شدن امین بعداً از جانب اتل بهاری واجپای، وزیر خارجهی هند هم تصدیق شد.
از دیگر سو، یک تعداد از همکاران امین در اواخر ماه اکتوبر سال ۱۹۸۰ در کابل به او گفتند که امین را دیدند که به سفارت شوروی برده شد. کارمندان غیرسازمانده مقام ریاست جمهوری که پیش از این یاد شد، از گفتهی خانه سامان قصر تپهی تاج بیگ حکایت کرد که بعد از صرف طعام، احوال امین برهم خورده و در اتاق خوابش بستری شد. در آن روز خانمش از یک تعداد خانمهای دیگر برای صرف نان شب دعوت داشت. پیش از رسیدن مهمانها، قصر مورد حمله قرار گرفت و امین در حال مریضی یا بیهوشی گرفتار و پسرش عبدالرحمان در درگیری با سربازان شوروی کشته شد.
برگرفته از کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر، تالیف میر محمد صدیق فرهنگ، جلد اول و دوم، چاپ بیستم، تهران: ۱۳۸۸