«تنها حفیظ الله امین در کشتن تره­‌کی دست نداشت»

Spread the love

منصور تاراجی روزنامه نگار و گزارشگر روزنامه­‌ی اطلاعات ایران  از زبان عبدالودود، رئیس مخابرات گارد جمهوری می نویسد که در قتل تره کی سوای حفیظ الله امین دونفر به گونه‌­ی غیرمستقیم و سه تن به گونه­‌ی مستقیم دخالت داشتند. محمد یعقوب، لوی درستیز و جانداد قوماندان گارد، عملیات را از بالا رهبری می‌کردند، در حالی‌که کارها در سطح پایین توسط خودش(عبدالودود) و روزی، رئیس ارکان سیاسی گارد و محمد اقبال، رئیس اطلاعات گارد اجرا می‌شد. وی علاوه می‌کند: “پس از کودتای ۲۳ سنبله (انتقال قدرت از تره‌کی به امین) یاوران تره‌کی همه از بین نرفته بلکه دوتن از ایشان به نام ببرک و قاسم با او در قصر حرمسرای در حال محاصره بودند. چون دونفر مذکور مسلح بودند، به روز شنبه یعقوب، لوی درستیز به قوماندان گارد هدایت دیگر داد که با یک حمله­‌ی مسلحانه آنان را دستگیر کند. جانداد تیلیفونی به امین مراجعه کرد، اما وی این نقشه را تایید نکرد و هدایت داد که بر مبنای آن کشتن تره‌­کی در چهار مرحله اجرا شد.

در مرحله­‌ی اول کاغذی به دو یاور تره کی به حرمسرا ارسال شد و از ایشان تقاضا صورت گرفت تا جهت تحقیق راجع به حادثه­‌ی تیراندازی یک بار بدون سلاح از قصر خارج شوند. این حیله کارگر افتاد و آنها از حرمسرا برآمدند، اما در بیرون دروازه دستگیر شده و چشمانشان بسته شد و توسط موتر به قوای ۴ زره‌­دار در پل چرخی انتقال یافته و زیر نظر افسری به نام احمد با تفنگچه به قتل رسیدند و اجساد شان در زیر خاک دفن شد.

عبدالودود علاوه کرد: چون هنگام کشته شدن آن دو تن فرا رسید، روزی، رئیس سیاسی گارد به شوق آمده خواست عمل قتل را به دست خود اجرا کند، اما صاحب منصب قوای ۴ زره‌­دار به نام شایسته مخالفت نموده گفت: این کار وظیفه‌­ی من است و کسی حق مداخله در آن را ندارد.

مرحله‌­ی دوم: یکی دو روز بعد هدایت داده شد که افراد خانواده­‌ی تره کی (به استثنای خانمش) به کوتی کول در صدارت منتقل شوند. در این هنگام، ملالی، برادر زاده­‌ی تره کی خواهش کرد که با کاکایش بماند.(گفته شده که تره کی اولاد نداشت و ملالی مانند فرزند او در خانه‌­اش زندگی می کرد ـ مؤلف) جانداد این خواهش را نپذیرفت و به جای ملالی یک نفر نرس را به پرستاری تره کی مامور ساخت.

مرحله­‌ی سوم: انتقال تره کی و خانمش از حرمسرا به کوتی باغچه.  تره کی این امر را بدون سرکشی پذیرفت، اما چون به کوتی باغچه رفت و چپرکت‌های سیمی را که در آنجا موجود بود مشاهده کرد، خواهش کرد که چپرکت‌های چوبی و قالی‌های اتاق خوابش به آنجا انتقال داده شود. روزی از اجرای این کار به او اطمینان داد اما به عهد خود وفا نکرد.

مرحله­‌ی چهارم: قتل تره کی معلوم نیست. اما به تاریخ ۱۶ یا ۱۷ میزان ( ۸ یا ۹ اکتوبر) عبدالودود، روزی و اقبال از طرف جانداد موظف شدند که تره کی را خفه نموده و در قبری که در قول چکان متصل قبر برادرش کنده شده بود دفن کنند. آنها اندک تردد نشان دادند اما به ایشان گفته شد که این فیصله­‌ی کمیته مرکزی و دفتر سیاسی حزب است و باید اجرا شود. یکی از اشخاص موظف به قتل گفت: قرار بود تره کی به شوروی فرستاده شود. جانداد جواب داد که چون شوروی او را نپذیرفت، باید کشته شود. سه نفر مذکور به اثر این دستور به قصر باغچه رفته تره کی را از اتاقش به اتاق کوچکی متعلق به محافظان که در نزدیکی در ورودی واقع بود، فرود آوردند. عبدالودود به حکایت چنین دوام می دهد: وقتی ما به داخل اتاق تره کی رفتیم، در وسط اتاق ایستاده مشغول مطالعه بود. روزی به او گفت: لطفاً با ما بیایید، شما را به جای دیگر می بریم. در این هنگام تره کی کارت حزبی خود را از جیب در آورد و به روزی داد و گفت: این را به امین بدهید. سپس یک کیف پول سیاه رنگ را نیز به روزی سپرد. در کیف مقداری پول و زیورات بود. تره کی به روزی توصیه کرد که پولها را در اختیار همسرش، اگر زنده باشد قرار دهد. آنگاه همه با هم از اتاق بیرون شدیم و در طبقه­‌ی همکف، پهلوی پلکان در سمت راست اتاقکی بود که در آن یک تخت خواب بدون پایه قرار داشت. فکر می کنم این اتاقک مال پیشخدمت یا کشیک بود. به هر صورت تره کی را به همان اتاقک راهنمایی کردند. در این هنگام تره کی که دهن­اش خشک شده بود، آب خواست، اما روزی اجازه نداد به او آب داده شود. روزی و اقبال دستان تره کی را بسته و او را در همان تخت بی پایه خواباندند. روزی ناگهان با هر دو دست گلوی تره کی را محکم گرفت و اقبال نیز به کمک او شتافت. آنها متکای کوچکی را که در تخت خواب بود، روی دهن و بینی تره کی گذاشته و هر لحظه به فشار می افزودند. به من دستور دادند تا پای تره کی را محکم بگیرم. سرانجام پس از ده پانزده دقیقه تره کی آرام کرد. آنگاه جسد او را در پارچه پیچانیده و با موتر به قول آب چکان بردیم و در قبری که قبلاً تهیه شده بود دفن کردیم.

برگرفته از افغانستان در پنج قرن اخیر،‌ تألیف میر محمد صدیق فرهنگ، صفحه­ی ۱۰۰۹

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *