قبل از اسلام مردم خراسان به چندین شیوه امرار معیشت میکردند که زراعت، مالداری، پیشهوری، تجارت و شکار مهمترین آنها را تشکیل میداد.
گله داران و مالکان اراضی در روستاها به نظام حاکم خراگ(خراج) با مالیات ارضی و یا مالیات سرانه(گزیت) یا جزیه میپرداختند. اعراب مسلمان بعد از دسترسی به خراسان و ایران به روش قانونمند اخذ مالیات دست یافته و با پارهیی اصلاحات در آن، بویژه مالیات بر اراضی آبی را افزایش دادند. چون در زبان عربی حرف گ وجود نداشت، آنها گ را به ج تغییر داده و کلمه خراگ را به خراج و کلمه گزیت را به جزیه تبدیل کردند.
مالیات اراضی روی نوعیت محصول تقسیم بندی و از هر جریب زمین گندمزار ۴ درهم و از هر جریب جوزار ۲ درهم و از هر جریب تاک ۶ درهم خراج اخذ میگرفتند. طبق اصول اسلام مالیات سرانه (جزیه) و مالیات اراضی (خراج) در بیست و سه سال اول فقط از کفار اخذ می گردید.
بعدها مسلمانان تنها عشر پرداخته و از خراج و جزیه معاف بودند. اما در عهد حجاج بنا بر افزایش مخارج جنگی بویژه برای فتح کابل و جنوب هندوکش، آن شیوه بار دیگر معمول گردید. به تدریج وصول مالیات و خراج به حکام محلی غیرعرب سپرده شد.
اولین حاکم محلی که بعد از دیدار با خلیفهی چهارم (امام اول شیعیان) به این وظیفه رسید، ماهوی سوری حاکم مرو بود که به کمک او آخرین شاه ایران به نفع مسلمانان کشته شده بود.
علاوه بر مالیات، امور دیگر که مردم خراسان را بیشتر رنج می داد، کار اجباری (بیگار) برای حفر و تنقیه مجاری آبیاری، حصارها و قلعههای جنگی، کاخ ها و مراکز حکومتی، احداث و یا تعمیر راهها و محل اطراق کاروان های تجاری و غیره بود.
به تدریج سختگیری در مورد اخذ مالیات بیشتر گردیده و هر که خراج و جزیه می پرداخت، با اخذ صفحهی سربی که آنرا باید به گردن می آویخت، از دیگران تفکیک می شد.
بعدها به جای آویختن صفحهی سربی در گردن، شیوهی مهر کردن معمول گردید. مردم آزادی پسند و روستاییان خودمختار خراسان هر دو عمل را به دیدهی بد نگریسته و آنرا به مثابهی داغ بردگی، اهانت به خود تلقی می نمودند. فاتحان، اراضی مالکانی را که بر ضد آنها جنگیده و یا منسوب به معابد آن عهد، و یا دولت های سابق بود، دولتی اعلان میکردند و بر روستاییان که از آن اراضی بهره می گرفتند، خراج وضع مینمودند. بدین شیوه سیطرهی حاکمیت بر نظام معیشتی مردم استحکام یافت.
مالکان اراضی به شتاب تمام در تفاهم با اعراب قرار گرفته و با پرداخت مالیات که از بازوی دهقانان حاصل می گردید، صاحب امتیاز شده ولی تودههای زحمت کش نهایت آزرده خاطر گردیدند. عصیان خراسان علیه بنی امیه از همین جا ناشی می گردد. تفاهم اعیان خراسان با اعراب مسلمان دشمنی توده های رنجدیده را نسبت به خود افزایش داده و در انظار به مثابه خائینان به مردم و وطن تلقی می گردیدند.
به دنبال آن اجاره بندی زمین مرسوم گردید. در این شیوه زارعان، زمین را به بدل نصف، ثلث (یک سوم)، ربع(یک چهارم) و خمس(یک پنجم) (۲/۱، ۳/۱، ۴/۱، ۵/۱) محصول کشت میکردند. سهم بندی محصول مربوط به مالکیت روی زمین، مالکیت ابزار کار، ملکیت روی حیوانات کاری، بذر و یا منابع آب اتکا داشت. در این سیستم اراضی از نگاه پرداخت مالیات به سه نوع تقسیم می شد: ۱- اراضی دولتی که خراج اخذ می شد ۲- اراضی شخصی که عشر می پرداخت ۳- اراضی موقوفات که از مالیات معاف بودند.
بعد از سقوط حاکمیت اعراب بویژه عصر طاهریان اوضاع رو به بهبود نهاد. بهترین سند در مورد عدالت و عقلانیت دولتی از نامه طاهر ابن حسین به فرزندش عبدالله ابن طاهر در مورد خراج و رعایا مشهور می باشد:”به خراج زمین توجه کن: رعایا بی چون و چرا آنرا می پردازند. . . پس تو آن را بر طبق حق و عدالت بر مبادی تساوی و عمومی میان همه کسانی که باید مالیات بدهند تقسیم کن. به هیچ وجه نجیب را از آن به خاطر نجابتش معاف مدار و نه ثروتمند را به خاطر ثروتش و نه دبیر خود را و نه هیچ یک از نزدیکان خود را. این مالیات را به میزانی بیش از آنچه مردم می توانند بپردازند مگیر، عوارض فوق العاده بر مردم منه و در رفتار خود با همه افراد حق را مرعی دار زیرا به این وسیله علاقه و بستگی آنها به تو و خشنودی عامه مردم تامین می شود.”، “و به امور فقرا و ناتوانان توجه خاص مبذول دار و همچنین به کسانی که نمی توانند به تو اطلاع دهند که مالیات و عوارض نامشروع از ایشان دریافت کرده اند و همچنین فراموش شدگان که نمی توانند با احقاق حق خویش نایل گردند. محرمانه از وضع آنان اطلاع حاصل کن و اشخاص حسابی را از اتباع خود به مراقبت ایشان بگمار.”
اما سلسلهی صفار در این مورد بدتر از ملاکان، در بهره کشی دهقانان جسارت نمود و حتا از پیر زنانی که با دوک، پشم و یا نخ می ریشتند یک نوع مالیه اخذ می کرد.
خراسان بعد از رهایی و دسترسی به استقلال به سلسله مراتب متنوع حیات ارباب رعیتی و ملاکی دست یافت. خراج، جزیه، عشر و مالیات دیگر به دمشق و یا به بغداد ارسال نمی شد. استحکام مناسبات فیودالی در آن عصر، به یک امر ترقیخواهانه تبدیل و یک نوع اعتلای اقتصادی را به بار آورد. اراضی به دست ملاکان بزرگ و دهقانان خرده مالک تقسیم گردید. اضافه محصول به دکههایی که بعدها به دکان(محل فروش) عربی تبدیل گردید، انتقال و به فروش می رفت. در عصر آل سامان مناسبات ملاکی انکشاف بیشتر یافته و زندگی در خراسان با رونقتر گردید.
این وضعیت در عصر غزنویان رو به افول نهاد. بیهقی از قول محمود خطاب به رعایا می نویسد: “هر پادشاهی که قویتر باشد و از شما خراج خواهد و شما را نگهدارد خراج بباید داد.”
اوضاع در عصر مسعود نهایت دردناک گردیده و روستاییان آماج اخازی و چپاول و غارت حکام گردیدند. بیهقی می نویسد:” سوری مردی متهور و ظالم بود. چون دست او را گشاده کردند، بر خراسان، اعیان و روسا را برکند و مالهای بی اندازه ستد و آسیب ستم او به ضعفا رسید و از آنچه ستده بود، از ده درم پنج سلطان را بداد.” در عصر سلجوقیان اقطاع در کنار مالیات بسط یافته و نظام ملکیت اراضی دچار تغییر عمیق گردیده و روستاییان زیر فشار شدید قرار گرفتند.
بهره کشی روستاییان در عهد یلغار قوت های مهاجم مغول نهایت انکشاف یافت. جمع آوری مالیات با اقدامات و فشار بیرحمانه توام بوده و لشکریان مغول بنام جامگی و علوفه برای حیوانات بارکش و سواری به …
تبعیت از چنگیزخان به بهره کشی بی رحمانه می پرداختند. در این عصر به سلسله انکشاف اقطاع، سیورغال (اراضی اهدای و موروثی) ایجاد گردیده و بهره کشی از رعایا به حد اعظمی رسید.
به تدریج در بستر آن امپراطوری امارتهای دست نشاندهی مغولی به میان آمد که میزان خراج وارد دوران مضاعف بهره کشی (استثمار ملاک + مالیات امارت + هدیه برای مغول ها) گردید.
تیمور که حامی منافع طبقه اعیان (ملاکان، بازرگانان و مالداران بزرگ) ترک تبار بود، همانند مغول ها به غارت و ویرانی رعایا ادامه داده و فقط پیشه وران را مورد حمایت و دیگران را علاوه بر تاراج مجبور به پرداخت غرامات نیز می نمود. اما اولادهی او ثبات و استقرار نظام را از طریق دربار هرات بار دیگر احیا و زمینهی آرامش خاطر برای روستاییان را بویژه در خراسان آن عهد به میان آورد. اراضی دولتی محدود و مالکیت شخصی انکشاف یافته و متحدان نظام اغلب از مالیات معاف و مالیات مبتنی بر توان پرداخت روستاییان مورد سنجش قرار گرفت.
سقوط تیموریان هرات این منطقه را بی صاحب و میان امپراطوری صفوی در ایران، مغولیه در هند و ازبکان در آسیای مرکزی تقسیم نمود. در بستر این فروپاشی ایل دیگری که اغلب مورخان آن ها را ترک تبار خوانده اند در عرصهی تاریخ ظاهر گردید. این ترک تباران را خلج می نامند که با افغان تباران مخلوط و به غلجه و یا غلجایی معروف گردیدند. نفوذ عظیم سران غلجایی در درون ایل که در جریان قرن دهم – دوازدهم ه.ق که از نظام عشیرهیی به پدرشاهی و فیودالی دست یافته بود، سبب شد که در سال ۱۷۰۹ قندهار را از دست صفویان خارج نماید. این سلسله به جای اتکا به نظام مالیاتی برای بقای نظام به لشکر کشی پرداخته و با کشور گشایی و غارت همسایگان اتکای اصلی کار سیاسی اش را برای تمویل اقتصادی پایه گذاری نمود. کشور گشایی و اتکا به غنایم جنگی عمری چندان نداشته و زمینه را برای نادر افشار و سرانجام ظهور سلسلهی نو(افغانان درانی) داد.
منابع:
تاریخ ایران، نوشتهی متخصصان اتحاد شوروی، ترجمهی کریم کشاورز، چاپ پنجم (تهران:۱۳۶۳)
ایران(خراسان بزرگ) تحت سلطه خلفای عرب، نوشتهی یاکوبوسکی، ترجمهی کریم کشاورز، چاپ پنجم(تهران: ۱۳۶۳)
روابط اجتماعی خراسان بزرگ در قرن هفتم و نیمهی اول قرن هشتم میلادی، نوشتهی یاکوبوسکی، ترجمهی کریم کشاورز، چاپ پنجم (تهران: ۱۳۶۳)
روابط اجتماعی خراسان بزرگ در نیمهی دوم قرن هشتم و قرن نهم میلادی، نوشتهی یاکوبوسکی، ترجمهی کریم کشاورز، چاپ پنجم( تهران: ۱۳۶۳)
تاریخ بیهقی، ابولفضل محمد بن حسین بیهقی، چاپ کلکته(سال: ۱۸۶۲م)