جوامع در حال جنگ، منازعات و جنایات فراوان را تجربه میکنند. کشتار مردمان بیگناه در حین جنگ، تلفات کودکان و زنان بهصورت گروهی، بمباران مناطق مسکونی و غیر نظامی همچنان دهها جنایات دیگر در تاریخ جوامع در حال جنگ رخ داده است. اما جامعهی که در آن حکومت انتخابی موجود بوده و مشکلات تروریستی بهشکل نامنظم و مقطعی و در قالب جنگهای گوریلایی وجود داشته باشد، به سختی میشود جنایات علیه بشریت را در آن توجیه نمود. بررسی و توجیه نمودن جنایات که در کشورهای درگیر جنگ اتفاق میافتد در جامعهی دارای نظام مردم سالار نشان دهنده دو نکته است. نخست: اینکه دولت موجود به هر دلیل که هست و با هر عنوان که باشد توانایی و ظرفیت ادارهی جامعه را ندارد. دوم: ظن آن میرود که حلقههای قدرتمند در درون نظام وجود داشته و همسویی و همگرایی با جنایت پیشهگان دارند. هر دو فرضیه بالا در چنین فضای اگر ثابت هم نگردد، اثرات بسیار مخرب در بدنهی نظام و جامعه دارد. زیرا بدبینی، افزایش عمق شکافها میان مردم و دولت را در پی دارد و دقیقن این همان کندن قبر نظام بدست گردانندگان خود نظام در یک جامعه است.
با این حال کشور افغانستان چه خوب و بد، دارای نظام انتخابی است که در حال حاضر با امکانات یک دولت و پشتبانی جامعهی جهانی به حیات خویش ادامه میدهد. با موجودیت همین نظام در این جغرافیا جنایات بسیار وحشتناک و بیسابقه در تاریخ کشور رخ میدهد. کشتار مردمان بیگناه، محاکمههای وحشت آفرین صحرایی، مثله کردن بهشکل فجیع آن، انتحار و انفجار در مراکز دینی و عبادی و کشتن انسانهای بیگناه و دهها جنایات دیگر رایج در این ملک. افزون بر انواع جنایات متذکره، دوران حکومت وحدت ملی مدلهای بیسابقهی از جنایات در این کشور آغاز شده و در حال ترویج است. به قول خیلی از مدعیون، در تاریخ بیش از پنج هزار ساله این خطه به ندرت دیده میشود. که در مرکز حکومت و در کنار فرماندهی ارشد کشور، یک زن به اتهام دروغ و ناروا، مظلومانه، ابتدأ با مشت و لگد نیمجان ساخته شود و بعد بدنش را عریان نموده و به انسانیتاش صدها نوع توهین روا داشته و پس از آن بدن پاره پاره آنرا بهشکل وحشت آفرین سوزانده و به جسد ذغال شدهی او گروهی خندیدند و غیرت شانرا اینگونه در سایهی حکومت وحدت ملی به رُخ هفت ملیارد انسان قرن بیست و یک کشیدند. نمونههای دیگری از این قبیل جنایات در گوشههای دیگر این کشور رخ داده است که نظیرش را کمتر میتوان پیدا کرد. در کنار این همه ددمنشیها مسألهی شرمآور و ننگین برای حکومت وحدت ملی موضوع گروگان گیری مردمان بیگناه و ترویج مسافر کُشی است که در این چند سال اخیر در شاهراهها و راههای مواصلاتی کشور اتفاق میافتد. جنایت راهگیری، گروگانگیری و کشتن مسافران بیگناه اعم از مرد، زن، پیر، جوان و اطفال شاید در تاریخ خیلی از جوامع سابقه نداشته باشد. اما متأسفانه این مشکل نه تنها یکبار و یا در یک منطقه، بلکه در حال تکرار و ترویج سراسری است در این کشور.
به گروگان گرفتن مسافران بیگناه و عابر در ولایت زابل و ماندن آنان ماهها در اسارت و خاموشی و عدم اقدامات عملی از جانب حکومت وحدت ملی و مدیران ارشد حکومت در قبال این موضوع کار بجای رسید که این فاز مسافر کُشی و گروگان گیری در کشور آغاز گردد. مسافرین بیگناه که در زابل به گروگان گرفته شد و بانشانه خاصی ماهها در گرو بودند. در نهایت بهصورت بسیار وحشیانه، این مسافرین که شامل مردان، پیرزن هفتاد ساله، طفل نه ساله بودند، همه را سر بریدند. با تأسف این جنایت ضد بشریت هیچ خم بر ابروی حکومت وحدت ملی نیاورد؛ تا کمی متوجه مسؤلیتهای خویش شود. به گروگان گرفتن نزدیک به دوصد نفر مسافر عابر و بیگناه در شاهراه کندز- تخار و بعد کشتن دهها تن از آنان، به گروگان بردن دهها تن دیگر بازهم در همین شاهراه، کشتن بیرحمانه مسافران در راه ولسوالی اندر غزنی جنایات هست که بهشکل حساب شده در حال گسترش است. در چند روز اخیر، بدبختانه سریال گروگانگیری در راهها بار دیگر تکرار میشود. مسافران که از مسیر قرهباغ به صوب غزنی آمد و شد دارند، در منطقه دشت قرهباغ و منطقه زردالو از طرف طالبان بهگروگان گرفته شده است. دولت جمهوری اسلامی افغانستان در این باره تا هنوز خیلی اقدام همه جانبه و بجا ننموده است. مردم از این دولت توقع دارد که جلو این گروگانگیریها را قاطعانه بگیرد و نگذارد خاطرات دوران حکومت وحدت ملی خدای نخواسته یکبار دیگر تکرار شود. این موضع از توان حکومت فعلی است که مسیر راههای نا امن را برای عبور مردم امن بسازد و در آزادی گروگانهای مردم ولسوالی جاغوری و مالستان که اخیرن به گروگان گرفته شدهاند اقدام عاجل نماید. ترویج وحشت، راهگیری و مسافر کشی پیام و پیامد بسیار منفی و مخرب برای دولت و جامعهی ما دارد.
چرا دولت جدی عمل نمیکند؟ چرا دولت واکنشی عمل مینماید؟ و دهها پرسش جدی دیگر نزد مردم وجود دارد. اینها مسایلاند که نظام کنونی را به چالش رو برو میسازد و حتی بقای شانرا مورد تهدید قرار میدهد. بنابر این، جلوگیری از گروگان گرفتن مردمان بیگناه و مسافر کُشی در راهها با هر عنوان که باشد، باعث بقأ و نیک نامی این نظام در تاریخ کشور است. اما تداوم چنین وضعیت توحشگری، با پالیسیهای غلط تضرع از جانب دولت به بحران بردن کشور است و نابود نمودن تمامی دستآوردهای گذشتهی جامعه خواهد بود.