محمدیاسین رضایی
در حقوق بینالمللی بشر دوستانه یا حقوق جنگ، در کنار رفتار انسانی با اسیران جنگی و بهبود وضعیت مجروحان، به پشتبانی از غیرنظامیان و افراد ملکی در جریان جنگ، تأکید ویژهای صورت گرفته است. تأکید بر تضمین ایمنی و کرامت انسانها، مبین این اصل راهبردی و حیاتی است؛ که حتا در جنگ هم قوانین و محدویتهایی وجود دارد که طرفهای درگیر منازعه باید آنرا رعایت کنند. هرگاه یکی از طرفهای درگیر جنگ، پا روی این قوانین بگذارد و یا به محدویتهای جنگ اهمیت ندهد، بدون شک در جمع جنایتکاران جنگی قرار میگیرد. در افغانستان وضعیت از همین قرار است. از سالها به این طرف گروهها و شبکههای شورشی و درحال جنگ با دولت، به طور مثتمر و دوامدار، افراد ملکی و طیفهای غیر نظامی را هدف قرار میدهند، به قانون جنگ احترام نمیگذارند و با راهاندازی کشتار دستهجمعی تراژدی میآفرینند و برای مردم افغانستان غمنامه مینویسند. متأسفانه اما حکومت به عنوان طرف دیگر این منازعه، نیز به مسوولیتها و وظایفاش در جریان جنگ، به صورت جدی و اساسی توجه نکرده است. در حالیکه حکومت در مقام تنها اقتدار مشروع و برخواسته از آرای مردم، تحت هر گونه شرایطی مسوول است، تا أمنیت غیرنظامیان و آنعده از افرادی که به صورت مستقیم در جنگ دخیل نیستند را تضمین کند، اگر نه دستاناش در قطره قطره خونی که به زمین میریزد، آغوشتهاند.
وضعیت جنگ افغانستان نشان میدهد که قتل و کشتار افراد ملکی در این سرزمین کاملن عادی شده است. گروههای شورشی به دلیل عدم ترس از پیگرد عدلی و قضایی و برخورد نظامی با آنان، هر روز بیرحمانهتر از پیش، طیفهای غیرنظامی نظیر؛ کودکان، زنان و خبرنگاران را به خاک و خون میکشند. به نظر میرسد، حکومت هم از عادیشدن حوادث و اتفاقات ناگوار، چندان نگران و ناراضی نیست و أمنیت مردم را جدی نمیگیرد. متأسفانه مردم هم نظارهگر بیغرض اوضاع اند و به زمینههای بسیجشدن و مشارکت همگانی برای تغییر وضعیت نمیاندیشند. در چنین یک وضعیتی نمیتوان نگران نبود. باتوجه به مذاکرات کنونی صلح، تمامی ارزشهای که در جریان نزدیک به دو دههای گذشته به دست آمده، در لبهی سقوط و نابودی قرار گرفته است. دموکراسی که هرازگاهی از آن حرف زده میشود، از یک دموکراسی واقعی و قابل تطبیق، فاصلهی زیادی دارد. نمیتوان در جامعهای حرف از دموکراسی و ارزشهای مدنی زد که در متن آن بصیرت و آگاهی عمومی برای تغییر وضعیت وجود نداشته باشد و در بستر آن روندها و مقولههای دموکراتیکی چون؛ انتخابات، اطلاعرسانی، آزادی بیان و تجمعات مدنی فرصت تبارز نیابد. تحت چنین شرایط، دموکراسی که از آن حرف زده میشود، بیشتر نمایشی و مافیایی است، نه واقعی و قابل تطبیق.
با این اوصاف، لازم است مردم تصمیم بگیرند. بدون مشارکت و تصمیم جمعی مردم، نمیتوان روندهای مردمسالار و دموکراتیک را نهادینه کرد. باید بپذیرم که در شرایط کنونی، خودِ مردم بخشی از چالش است. زیرا مردم آنقدر کرخت و بیتفاوت به نظر میرسد، که گویا با سرنوشت شوم و رقتباری که دارند راضی اند و انگیزهی برای تغییر وضعیت موجود ندارند. واقعیت این است؛ تا زمانیکه مردم آگاه نشوند و به یک خِرد مشترک جمعی برای تغییر وضعیت نرسند، از شر تروریسم، مردن و کشتهشدن و از همه مهمتر معاملهشدن رهایی نمییابند. ارتقای این آگاهی و خلق خِرد جمعی در صورتی ممکن است که هیچ مانعی برای فعالیت سالم و سازمانمند رسانهها وجود نداشته باشد. بنابراین قبل از هرچیزی دیگر باید امکان اطلاعرسانی دقیق و همگانی در جامعهی جنگزدهی افغانستان به وجود بیاید، تا از مجرای رسانههای آزاد، آگاهی عمومی مردم بلند برده شود و اینگونه مردم به عنوان متولیان و پاسداران واقعی دموکراسی و ارزشهای مدنی، برای تغییر وضعیت تصمیم بگیرند. در غیر این صورت نمیتوانیم از شر تروریسم، این دام سیاه و کُشنده رهایییابیم و از مذاکرات صلح موفقانه عبور کنیم.