فرهنگ ناپُرسا؛ بیعت و تقلید به جای پرسشگری

Spread the love

 

نیما ارسطویی

فرهنگ تقلید و بیعت یک فرهنگ ناپرسا است. انسان‌های که در بستر فرهنگ ناپرساتولد می‌شوند و دنیای پیرامونی‌شان را ازدرون چنین فرهنگی می‌شناسند،نبود پرسش‌گری تنها مشخصه‌ی ضمیر آنان است. در عصر کنونی که جریان‌های رادیکال مذهبی و افراطیت دینی به صورت جنون‌آمیز رشد نموده تنها دلیل واضح‌اش ناپرسایی افراد جامعه است که بدون اندیشیدن به شعائر دینی_مذهبی، به سخنان راویان به اصطلاح دین گوش می‌دهند، آن‌را می‌پذیرند و حیثیت یک دنباله‌رو چشم‌بسته را دارند. در حالی‌که پرسش‌گری و آگاهی‌طلبی در گوهر انسانِ سوژه قرار دارد و انسان به عنوان فاعل مختار حق دارد آزادانه فکر کند، آزادانه زندگی کند و آزادانه با پدیده‌های جهان تعیین نسبت نماید.

مشکل جامعه‌ی ناپرسا این است که به ضعف خود پی نمی‌برد. انسان‌های آن باور دارند که برای دانستن آن‌چه نمی‌دانند باید معجزه‌ای اتفاق بیفتتد و با آمدن وحی،دنیا و ندانسته‌ها را بشناسند، نه با اندیشه و تفکر. به این معنی که اصل در جوامع ناپرسا، اطاعت از اوامر و دوری از نواهی است و انسان چنین جامعه‌ای باید مناسبات اجتماعی و دنیایی پیرامونی‌اش را مبتنی برچنین نوع نگرش و بینش بشناسد، نه بر بستر هست‌ها و واقعیت‌ها. اساسنپرسش‌گری در چنین جامعه‌ای جایگاهی ندارد و بااعتقادات افراد آن در تضاد است.

جامعه‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، همین‌گونه است. این جامعهنه از خرافات یک تعریف مشخص دارد و نه زحمت عبور از جهالت‌پیشگی را به خود می‌دهد. به صورت کُل تا این‌دَم، اصل در جامعه‌ی ما این بوده است که انسان در جایگاه موجود آفریده‌شده‌ی فرمان‌بردار، اختیار سرنوشت خود را ندارد، بلکه مقدر شده، تا مقدرات بندگی‌اش را بکشد و به عنوان یک مُقلد جان‌برکف در راه حق جهاد کند. اما مشکل همیشگی این مقلدانِ آشفته‌سر این بوده که هیچ‌گاهی از خود نپرسیده‌اند که حق چیست و چنین اصرار پایان‌ناپذیر برحق‌شمردن راه و روش خود و کُفر انگاری دیگران چه خیری را به جامعه‌ی بشری رسانده است/می‌رساند، چیزی‌که بدون شک وضعیت اسفبار کنونی ما، برون‌داد عینی و انکار ناپذیر آن است و بخاطر چرخیدن بر همین دور باطل، این چنین درمانده شده‌ایم.چگونه می‌توان از جامعه‌ای که همواره مقلدانه اندیشیده باشد، توقع این را داشت که مردم آن به‌چیزی غیر از حُور و بهشت و جهاد برعلیه کفار به منظور غازی‌شدن، فکر کنند و به افکار صلح‌جویانه رو بیاورند؟ از این منظر اگر نگاه کنیم، جامعه‌ی ما نه‌تنها جامعه‌ی ناپرسا است، بلکه یک جامعه‌ی رادیکال ناپرسا و ایستا است.

در حالی‌که جامعه‌ی پویا و پرسش‌گر قبل از هر چیزی دیگر به ایجاد فضای لازم برای دیگر اندیشی، نقد سخن دیگران و به چالش‌کشیدن کلیشه و سنت اجتماعی توجه می‌کند، به باور مخالف ارزش می‌دهد، به پدیده‌های اجتماعی نگاه تقدس‌انگارانه ندارد و در تعامل با تجدد و نوگرایی کور و کر نیست، بلکه صاحب اندیشه و خِرد نقاد است.از سوی دیگر جامعه‌ی پرسش‌گر بر قراردادهای اجتماعی نظارت دارند و با پویایی نظام جامعه را نمی‌گذارد به حالت ایستایی سقوط کند. اصولن در جوامع پویا، مردم با پرسش‌گری به سراغ پدیده‌ها می‌روند و تحت هرگونه شرایط که قرار داشته باشند، به هیچ‌وجه کورکورانه و بدون تفکر و اندیشه چیزی را نمی‌پذیرند.

در یک جمع‌بندی کلی، باید گفت که برای برون‌رفت از وضعیت کنونی و پذیرفتن و نهادینه‌شدن فرهنگ پرسش‌گر و همزیستی مسالمت‌آمیز در جامعه‌ی ناپرسای افغانی، ناگزیریم به حق آزادی اندیشه و فرهنگ پرسش‌گری تن بدهیم، ورنه تا جهان باقی است، سرنوشت ما بدتر از امروز خواهد بود، ما همچنان از زندگی دور خواهیم ماند و تمایل به مرگ در اندیشه‌ی انسان افغانستان بیشتر از پیشریشه خواهد گرفت.

 

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *