مهدی شیرزاد
در تاریخ اندیشهی اسلامی جریانهای متفاوت ظهور و بروز نمودهاند. برداشتهای مبتنی بر روحیهی سنت باور، نگاه عقلگرایانه به دین و آموزههای دینی، نگاه میانهرو و معتدل به مسایل دینی. بهصورت عموم این سه فرایند دیدگاههای واضح نسبت به مبانی تئوریک اسلامی و تعالیم دینی داشتهاند. در مقاطع مختلف تاریخی هرکدام پارادایمهای مورد نظر خود را از دین بهوجود آورده است. بستر پذیرش این نوع برداشتها معمولن با توجه به شرایط و شاخصهای دیدگاههای دینی سهگانه رنگ و خصلت به خود میگیرد. در نگاه قشرینگری به دین، طبعن جامعهی تقلیدی، سهلیاب و عمومپسند خلق میشود. درک عام از آموزههای دینی و بنیادهای دین، راستکیشانه و جزمگرا است و حس مشترک قوی و یکرنگ در میان جامعه شکل میگیرد. فضا در چنگال سنت قبضه گردیده و انگیزهی نوآوری و حس جستوجوگر، بیگانه و مردود است. خردگرایی در دین، نوعی جستوجوگرایانه انتقادی برخلاف تقلید است. دخالتدادن عقل و سنجشهای عقلی در مبناها، پیامها و احکام دینی است. اجازهی پرسش از آنچه رایج در دین و ساختار عقیدتی موجود در دینداری است. روش میانرو و مصلحتجویانه مخالف هردو نگاه بوده و همواره در تلاش تعادل است.
محمد ارکون اندیشمند الجزایریالاصل و مسکون در فرانسه بود. این متفکر ساختارشکن و سنتگریز قرن بیستم میلادی، انقلاب فکری را در عرصهی تفکر دینی عرضه نمود. ارکون دکترای اندیشهی اسلامی داشت. وی استاد اندیشهی اسلامی در دانشگاه سوربن فرانسه بود. ارکون اندیشهی اسلامی را دچار تغییرات اساسی نمود، نگاه خاورشناسان و اسلامشناسان غربی را نسبت به اسلام دگرگون ساخت. اسلامشناسی کلاسیک و مبتنی بر دادههای اسنادی را مورد باز بینی قرار داده و نگاه نوین تحلیلی و خردمحور و تاریخمند شرایطها و پدیدهها را بازشناسی نمود. ارکون یکی از پارادایمسازهای نوین در اندیشهی اسلامی است. از جمله آثار وی، از اجتهاد به نقد عقل اسلامی؛ اسلام دیروز و امروز؛ اسلام دیروز و فردا؛ اسلام، اصلاح یا براندازی؛ مبانی قرآنشناسی؛ انسانگرایی در تفکر اسلامی است. کتاب اولی وی، در این نوشته مورد توجه نویسنده بوده است. این متفکر اسلامی، یکی از بحثهای سنگین، ژرف و علمیاش، عقل دینی و عقل علمی است. عقل دینی ادبیات عامفهم و آسانیاب را ترویج میکند. در این حالت جامعه تقلیدگرا و مجذوب سنت خلق میگردد. افراد چنین جامعه از فرهنگ بسته برخوردار بوده و هر نوع نوآوری را در تضاد به دین و مخالف با دینداری میدانند. علم با خصلت پرسشگرانه و انتقادی که دارد، وقتی در لایههای فرهنگی جامعه نفوذ پیدا نماید، جدال میان اندیشهی دینی و اندیشهی علمی را رقم میزند. این کشمکشها در طول تاریخ ادیان هزینههای رنگین و سرخ را در برداشته است.
ارکون، ناقد رادیکال سنت اسلامی است، اما او شیوهی مدرن را در بررسی مبناهای تئوریک دینی پیشنهاد و مطمح نظر دارد. تاریخمند دیدن همهی متنها و گفتارها، در شرایط اجتماعی و فرهنگی آنان از نظر او قابلیت علمی دارد. خلق گفتمان انتقادی بر پایههای عقل علمی در حوزهی دین زمینهی مستفیدشدن و مثمرشدن دین و دینداری را فراهم میسازد. خرد آفرینشگر بایست در پیوندهای میان انسان، فرهنگ و دین وی، جایگاهاش را پیدا نماید. گرچه خرد جزمی و بنیادگرایی برای تودهی جامعه جذبه دارد و برای عدهی خاص و قشر مشخص در جامعه سودآور است؛ اما اگر ترقی و بهبود زندگی انسانها دغدغهی دین و دینداری باشد؛ ناگزیر به پذیرش فضای جدید خواهد بود، تا در آن عقل علمی خارج از معرفتشناسی جزمی تغییر دهندهی زندگی انسانی گردد. عقل عملی پرسشگر و ویرانگر است و بنیادهای سنت و ترویجکنندهی تقلید که بر مبنای ایمان است، مورد سوال قرار میدهد. این جسارت و سعهی صدر در بعد فرهنگی جامعه تا زمانی بهوجود نخواهد آمد، که افراد جامعه به زدودن زنگارهای سنت مقدسشده نایل نگردد. شالودهی دشواری از نظر ارکون، تسلط و حاکمیت عقل جزمی بر عقل نقاد است. عقل جزمی، معرفتشناختی را بهوجود میآورد، که تمامی فعالیتهای فکری و فرهنگی آدمی را در بردارد. عقل دینی در فرایند تاریخ نتوانسته است، که از چارچوبهای ایدئولوک گذر نماید؛ اما فضای خلقشده بهواسطهی آن، جزمی، آسانیاب و زود فهم و قابلقبول برای همگان است. در حالیکه گفتار عقل انتقادی بهلحاظ ماهیت نوآورانهاش، پیچیده، دیریاب و برهمزنندهی منطق عمومی و قراردادهای رسمی میباشد.
محمد ارکون، در همسویی با مکتب تاریخنگاری آنال و غولان تفکر انتقادی این مکتب، “لوسین فور” و “مارک بلوک” اندیشهی انتقادی را بهعنوان بستهی پیشنهادی در مطالعات دینی راهگشاه میداند. ارکون در اندیشهی اسلامی خویش خواهان مشارکت مسلمانان در عقلانیت علمی و جهانی است. روش علمی ایمان صد درصدی را بر نمیتاباند و بسته و تحکمآور نیست. تجهیز با عقلانیت علمی فرصتی این را مهیا خواهد نمود، تا همپذیری در دنیای انسانی ایجاد گردد. نواندیشی دینی و نگاه جدید، بازخوانی و بازشناسی مبانی نظری دین اسلام و آموزههای آن ضرورت تاریخی عصر ماست؛ بلکه این، یک جریان باز است که در زمانهای آینده نیز انسانها مستحق آن است. نهادن رخدادهای بزرگ در سیاق تاریخی آن این فرصت را به انسانها خواهند داد تا از ستیز و تضادها میان اندیشهی دینی و تفکر علمی بکاهد و دین به عنصر سازنده در زندگی تبدیل خواهد شد و دوشادوش پیشرفت عقل علمی سیر خوهد نمود.