محمدیاسین رضایی
این روزها مراکز ولسوالیها میان نیروهای امنیتی افغانستان و جنگجویان گروه طالبان دست بهدست میشوند. بر اساس گزارشها تا کنون نزدیک به ۳۰ ولسوالی در یک ماه گذشته بهدست طالبان سقوط کرده است. دو روز پیش تصاویری از انفجار ساختمان ولسوالی اناردرهی ولایت فراه در شبکههای اجتماعی دست بهدست گردید. فعالان سیاسی و حقوقبشری در واکنش بهنشر این تصاویر از سوی شبکههای مرتبط با طالبان، انتقاد نموده و طالبان را مسوول جنایات گسترده در افغانستان خواندند.
فکر و انگیزهی طالبانیزم بر اساس روایتهای تاریخی ناشی از افکار افراطگرایی صدر اسلام است. در اوایل ظهور دین اسلام، مسلمانان افراد جامعه را بهخودی و غیر خودی تقسیمبندی میکردند. خودیها که «مسلمان» گفته میشد، از تمامی امکانات و امتیازات مادی و معنوی دولت اسلامی بهرهمند میشدند، اما غیر خودیها «کفار» غالبن بر اساس هدایات اولیهی دین اسلام با آن برخورد خشن و تحقیر آمیز صورت میگرفت. این اندیشه هر چند پس از گسترش دین اسلام در حجاز و عربستان امروزی، آهسته آهسته جایش را به قرائت جدیدی که متناسب با اوضاع و شرایط جامعه بود، واگذار کرد. اما گروههای مختلف اسلامی در برهههای گوناگون تاریخی به اینگونه بینش فکری دست یازیدند و فجایع زیادی را خلق نمودند.
گروه طالبان با این بینش اکنون نزدیک به سه دهه است که در افغانستان خشونت و ویرانگری میکنند. منطق طالب در مواجهه با افکار مدرن و دانش جدید، خشونتگرایی و ترویج افراطیت دینی است. طالبان بدون هیچ ملاحظهای، از دین بهعنوان وسیلهای برای کشتار و قتل عام استفاده میکنند، روایت این گروه از زنان و کودکان روایت وارونه و جهنمی است. زنان در قاموس فکر طالبانی، کنیزان هستند که باید در خانه بنیشنند و بدون اجازه مرد حق خروج از منزل را ندارند.
این فکر در تقابل آشکار و روشن با آموزههای جدید و ارزشهای نوین انسانی و بشری است. بشر امروز حق انتخاب را برای هر فرد جامعه بهعنوان انسان قایل است. در ارزشهای تعریف شده امروزی، زنان نهتنها حق برابر و مساوی با مردان دارند بلکه میتوانند رهبری و مدیریت جامعه را نیز بهدست گیرند. بر اساس ساختارهای جدید حکومتداری در جهان، زنان میتوانند در مسایل مختلف سیاسی و فکری جامعه سهم گرفته و ابراز نظر نمایند.
منطق طالب در برابر کودکان نیز وارونه و غیر انسانی است. این گروه کودکان را در جنگها و تهاجمات شان، بهعنوان سپر انسانی و اهرم فشار علیه طرف مقابل بهکار میگیرند. تاکنون طالبان صدها و هزارها کودک افغانستان را در حملات تروریستی بر مراکز علمی، فرهنگی ، ورزشی و تفریحی کشتهاند. این گروه در میدانهای جنگ از اطفال و زنان بهعنوان طعمه استفاده نموده و از آنها سپر جنگی میسازند.
جامعهی افغانستان که بعد از کنفرانس بُن تشکیل یافته است، جامعهی متکثر و چند صدا میباشد. این جامعهی که طعم ویرانگری و خشونت را چشیده است و دیگر حاضر نیست که بهگذشتههای تاریک و سیاه طالبانی برگردد. روایت طالبان در برابر روایت موجود جوانان و زنان افغانستان، روایت جنگ و قتل عام است، این روایت نباید دوباره بر سرنوشت جمعی مردم افغانستان حکومت کند. روایت جدیدی که در طول بیستسال گذشته در افغانستان شکل گرفته است، مبتنی بر احترام به همگان و زندگی در چوکات قانون میباشد. این روایت، روایت اغلب و پیروز جامعهی کنونی افغانستان است که تحت هیچ شرایط مردم افغانستان حاضر نیستند که آنرا قربانی کنند. اکنون زمان آن رسیده است تا همگان بدون ملاحظات قومی و تیمی، در برابر روایت طالبان ایستادگی کنیم. از نیروهای امنیتی و دفاعی کشور که شبوروز در برابر این گروه جهل و تاریکاندیش میرزمند حمایت نماییم. روایت طالبان دیگر قابل پذیریش نیست و جامعه در برابر آن باید همصدا و همفکر باشد.