«بالآخره دفتر قطر گشوده شد»

Spread the love

«جنجال‌ها بر سر لایحه‌ی کار دفتر قطر و این‌که تفاهم‌نامه‌ها و تضمین خط‌های مربوط آن چگونه باشند و توسط کی‌ها به امضا برسند، خیلی دوام‌دار گردید. ایالات متحده‌ی امریکا نسخه‌های آن‌را به‌ما نشان داد. تفاهم‌نامه‌ای که قرار بود میان قطر و امریکا به‌امضا برسد، حاوی جزئیات و مطالب زیادی بود ولی آن‌چه که قرار بود امریکا با ما امضا کند، مبهم و نامکمل به‌نظر می‌رسید. نظر من این بود، که تفاهم‌نامه‌ی واقعی همان کاغذی بود، که باید توسط امریکا و قطر امضا می‌گردید. بالآخره تصمیم ما برآن شد، که معامله‌ی میان آن دو کشور برای ما مهم نبوده، ضمانت‌های را که در پی آن هستیم باید از ایالات متحده‌ی امریکا بگیریم، خصوصن زمانی‌که امیر قطر به رییس‌جمهور ما گفت، که کشورش صرفن نقش یک مهمان‌خانه را بازی می‌نماید و بس. بر همین اساس قرار بر آن شد، دولت امریکا و شخص رییس‌جمهور اوباما طی نامه‌ای ضمانت‌هایی که باعث برطرف‌نمودن تشویش‌های ما گردد، به‌ما بفرستد.

همان‌گونه که در بالا تذکر دادم، حفظ وحدت افغانستان، حفظ حکومت مرکزی قوی، جلوگیری از پارچه‌شدن کشور و برقرارشدن نوعی ملوک‌الطوایفی از دغدغه‌های اصلی ما بودند. افغانستان از امریکا خواست، در ضمانت خط خود همه‌ی این مطالب را بگنجاند.

رییس‌جمهور اوباما مجبورن به این خواسته‌ی ما گردن نهاد. وی در مکتوبی که به‌تاریخ ۱۴ جون سال ۲۰۱۳ آن‌را امضا نمود، عنوانی رییس‌جمهور کرزی چنین نوشت: «… ایالات متحده‌ی امریکا با دیدگاه حکومت افغانستان هم‌نظر است، که هدف دفتر باید انجام مذاکرات میان شورای عالی صلح و طالبان افغانی باشد و این‌که دفتر و پرسونل آن باید پابند اصولی باشند، که در یادداشت دیپلوماتیکی که قطر به ایالات متحده‌ی امریکا به‌تاریخ ۱۴ جون می‌فرستد، ذکر می‌باشند. اصول مذکور شامل این اصل است، که دفتر مذکور نباید به‌حیث سفارت یا دفتر دیگری‌که از طالبان افغان منحیث امارت یا حکومت یا حاکمیت نمایندگی نماید، شناخته شود و یا خود را چنین معرفی نماید…»

مکتوب مذکور می‌گفت، اگر طالبان اصول یادشده را مراعات نکنند، یا مذاکرات به‌رهبری افغان‌ها را به‌گونه‌ی مثمر توأم با نیت نیک انجام ندهند، ایالات متحده‌ی امریکا با همکاری نزدیک حکومت افغانستان و دولت قطر به آن جواب عاجل خواهد داد. بسته‌نمودن دفتر نیز یکی از جواب‌های ممکن یاد شده بود. در پاراگراف آخر، رییس‌جمهور اوباما از متعهدبودن دولت متبوع‌اش به حاکمیت، استقلال، تمامیت ارضی و وحدت ملی افغانستان اطمینان می‌داد. این‌ها دقیقن لغات و مفاهیمی بودند، که رییس‌جمهور کرزی از بارک اوباما خواسته بود. زمانی‌که این مکتوب را تعدادی از سفرای کشورهای خارجی می‌دیدند، تعجب نموده می‌پرسیدند: «آیا واقعن این امضای شخص بارک اوباما است؟»

چند روز بعد یعنی به‌تاریخ ۱۸ جون دفتر طالبان برای گفت‌وگوهای صلح در قطر با اجازه‌ی دولت افغانستان رسمن افتتاح گردید. ما همه منتظر آن لحظه‌ بودیم. آن‌روز من زودتر از دفتر به‌منزل آمدم. ساعات بین عصر و شام بود. تازه وارد حویلی منزل گردیده بودم، که تلفونم زنگ زد. «محمد قاسم همت»، شارژدافر ما در دوحه حرف می‌زد. گفتم: «خبر شدم دفتر افتتاح شد.»، گفت: «بلی، ولی آیا جریان را در تلویزیون دیدی یا نه؟» گفتم: «نه»، گفت: «دفتر افتتاح شد ولی به‌نام دفتر سیاسی امارت اسلامی افغانستان و بیرق امارت طالبان در آن برافراشته شد». این جریان کاملن در تضاد با توافقی بود، که ما با امریکایی‌ها داشتیم. فورن به رییس‌جمهور زنگ زده ماجرا را برایش قصه کردم. عکس‌العمل اولی وی این بود، که «مهم نیست». گفتم: «بنام امارت اسلامی…»، گفت: «فرقی نمی‌کند». شب برایم زنگ زد و تشویش‌اش را بیان نمود. فردا صبح مطابق معمول در دفتر کار رییس‌جمهور گردهم آمدیم. ایمل فیضی و من با رییس‌جمهور که خیلی برآشفته بود، سرگرم بحث بر سر این بودیم، که عکس‌العمل ما در برابر عهد شکنی امریکا که ظاهرن نمایان‌گر نیت بد و نقشه‌های شوم‌اش برای فغانستان بود، چگونه باید باشد؟ آقای اسپنتا داخل گردید. رییس‌جمهور طبق معمول گویی وی نماینده‌ی امریکا باشد، خطاب به وی با الفاظ شدید این عمل امریکایی‌ها و قطری‌ها را نکوهش نمود و باران ناسزاها را نثار امریکا و طرف‌داران و خدمت‌گذارانش نمود.»

منبع: چهل‌سال در طوفان، عبدالکریم خُرم، انتشارات اکسوس، سال ۱۳۹۸، صص ۵۰۴-۵۰۶

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *