زندگی خانواده‌های روستایی در افغانستان

Spread the love

عبدالخالق آزاد

جیوز‌په‌ ماتزینی بنیانگذار ناسیونالیزم ایتالیایی در اوایل قرن ۱۹ (۱۸۳۰ م) راجع به اهمیت و ارزش نظام خانوادگی گفته بود: “خانواده وطن دل است، در خانواده فرشته‌ای وجود دارد که دارای نفوذ اسرارآمیز زیبایی، عشق و شیرینی است، فرشته‌ای که از خشکی وظایف ما می‌کاهد، و تلخی غم‌های ما را تقلیل می‌دهد. این فرشته‌ی خانواده، زن است. مفهوم خانواده یک مفهوم انسانی نیست- بلکه الهی است و هیچ قدرت انسانی نمی‌تواند نابودش سازد. خانواده مانند کشور حتی بیش از کشور یکی از عناصر هستی است”

قانون اساسی جاری در افغانستان در این زمینه تاکید می‌نماید، که : “خانواده رکن اساسی جامعه را تشکیل می‌دهد و مورد حمایت دولت است. دولت به منظور تامین سلامت جسمی و روحی خانواده، بالاخص طفل و مادر، تربیت اطفال و برای از بین بردن رسوم مغایر با احکام دین مقدس اسلام تدابیر لازم اتخاذ می‌نماید”

در نظام اجتماعی افغانستان، خانواده نخستین فضا و محیط جغرافیایی کهنسال‌ترین نهاد اجتماعی و اولین آموزشگاه تعلیمی و تربیوی است که انسان در آن زاده می‌شود.

خانواده در نظام زندگی اجتماعات انسانی در افغانستان (زندگی شهری، روستایی و کوچ‌گری)، اولین هسته ویا خشت بنای اصلی جامعه را تشکیل می‌دهد. در افغانستان زمانیکه از خانواده‌ی روستایی صحبت می‌شود، در ذهن هر انسان این سرزمین هرم زندگی‌ای شکل می‌گیرد که در راس آن یک مرد با همسر و به تدریج نظر به سن و سال تعدادی پسر و دختر در قاعده آن قرار دارند، که در روستا زندگی می‌نمایند.

این نهاد اجتماعی مرکز باورها، رسوم و عنعنات فرهنگی و اولین سلول و سنگ پایه اقتصادی به شمار می‌رود، که از طریق تولید امکانات مادی، زمینه‌ی بقا و امرار معیشت را در روستاها ممکن ساخته است. این واحد اجتماعی در جامعه‌ی روستایی افغانستان یک واحد تولیدی به شمار می‌رود که امکانات تولیدی آن با نیازمندی‌های مصرفی آن نزدیک به یکدیگر ارزیابی می‌شود.

درین واحد اجتماعی-اقتصادی اعضا جدا از سن و سال و جنس هر یک به اندازه قدرت و توان بویژه در امور اقتصادی فعال بوده و بخش از نیازمندی خانواده را تأمین می‌نماید. در غیاب آن مادر و پسر بزرگ خانواده آن وظیفه را به دوش می‌گیرد.

مدیریت این نهاد اجتماعی به عهده پدر خانواده قرار دارد، که در بسیاری امورات این نهاد کوچک را در تمام عرصه‌ها نمایندگی می‌نماید.

در گذشته‌ی نه چندان دور (چهل سال پیش)، خانواده‌های روستایی اغلب به شغل زراعت، مالداری (پرورش احشام و مواشی) باغداری و اندکی اشتغال به امورات فرعی (نجاری، بنایی، آسیابانی، چوپانی، گاو چرانی، دباغی، آهنگری، مس‌گری، زرگری، خیاطی، گلیم بافی، نمدمالی، شال و برگ‌بافی و قالین‌بافی) مصروف بودند.

اما در این سال‌ها به علت کمبود زمین و آب (خشک‌سالی‌های متواتر) اکثریت روستائیان قطعات کوچک زمین زراعتی‌اش را در اختیار پلوان شریکان و هم‌جواران شان به شکل اجاره ویا نصفه‌کاری قرار داده و خودشان در شهرها ویا کشورهای همسایه غرض تأمین مایحتاج خانواده در جریان مسافرت به شغل‌های شهری رو آورده اند.

مازاد محصول تولیدات اقتصادی روستائیان اغلب در بازارهای نزدیک منطقه ویا مستقیماً به بزازان دوره گرد و یا مقیم در روستا به فروش رسیده و امکانات پولی آن برای خرید مایحتاج دیگر زندگی به مصرف می‌رسد.

ترکیب اعضای خانواده‌ها نظر به تعداد اعضا از هم فرق می‌نماید. خانواده‌های کوچک که فقط از زن و شوهر تشکیل گردیده اندک به نظر می‌رسد. اما خانواده‌های دیگر که متشکل از زن و شوهر و فرزندان (دختر و پسر) اند به کثرت دیده می‌شود. علاوه بر آن دو نوع خانواده در روستاهای سنتی، خانواده‌های گسترده هم تا هنوز به بقای شان ادامه داده است، اینگونه خانواده‌ها متشکل است از پدرکلان و مادرکلان به شمول فرزندان ازدواج کرده و دارای فرزند (نواسه‌ها) و حتی در بعضی موارد خانواده‌های گسترده‌تر‌ی که در آن کواسه‌ها هم در کنار پدر، پدرکلان و پدرِ پدرکلان، با چندین کاکا و کاکازادگان یکجا زندگی می‌نمایند، دیده می‌شود، اما اینگونه خانواده‌ها به ندرت دیده می‌شود.

اطاعت و پیروی افراد کم‌سن از بزرگ‌سن‌ها یک رسم فرهنگی دیرین بوده و تاهنوز همچنان پابرجا دیده می‌شود. البته ناگفته نماند که در سال‌های اخیر بنابه شکاف در سنت و عرف اجتماعی، از آنجاییکه پدر و پدرکلان نمی‌تواند از لحاظ اقتصادی نیازمندی‌های اعضای خانواده را مرفوع سازد، درون خانواده‌های وسیع بیشتر افرادی از قدر و منزلت خانوادگی برخوردار است، که از لحاظ اقتصادی منابع بیشتر اقتصادی برای اعضای خانواده ایجاد می‌نماید.

این تفاوت ویا شکاف و فاصله میان زندگی خانواده‌های روستایی اغلب درین سال‌ها انکشاف یافته است. به هر اندازه در زندگی روستایی ساختار اجتماعی سنتی و عرفی باشد، خانواده‌های گسترده در آن بیشتر دیده می‌شود.

اما هستند خانواده‌هایی که مرکزیت از نوع سابق در آن مورد احترام نبوده و اغلب اعضای خانواده نظر به شغل و پیشه‌اش درون این گروه هم‌خون مستقل به ذخیره عواید می‌پردازند. این نوع خانواده در عین حال که گسترده معلوم می‌گردد، از درون به یک نوع از هم‌گسیختگی دچار است، که در نهایت رشد آن به گسیختگی کامل می‌انجامد.

یکنوع اشتراک که میان انواع مختلف خانواده‌های روستایی در افغانستان وجود دارد. ناشی از فشار بی‌کاری و مشکلات اقتصادی است که یک، دو، یا حتی چندین تن از اعضای خانواده‌ها غرض کار اقتصادی، دورتر از محیط خانوادگی زندگی می‌نمایند.

یکی دیگر از انواع خانواده‌های روستایی زندگی داماد در خانه خسر (پدر همسر) است، که اینگونه زندگی خانوادگی را در عرف افغانستانی خانه‌داماد می‌گویند. هکذا پدر و مادران هم وجود دارد که بنابه ناملایمات زندگی ناچار گردیده در خانه دختر (خانه‌داماد) زندگی نمایند. بسیاری از خانواده‌‌ها بنابه مشکلات متعدد رئیس خانواده (پدر) مجبور به مسافرت بوده و باقی اعضای خانواده ناچار به زندگی در کنار (والدین) ویا مامای شان گردیده اند.

عامل اصلی شکل‌گیری اینگونه خانواده‌ها اساسن موضوعات اقتصادی و عواطف فرهنگی است. از لحاظ اقتصادی زمین و منابع آب به نام پدر، پدرکلان ویا پدرِ پدرکلان تعلق دارد، هرگاه آن‌ها نخواهند به تقسیم زمین میان فرزندان شان بپردازند، کانون خانوادگی به گونه‌ی وسیع حتی تا چند نسل ادامه می‌یابد. موضوع دلبستگی زنان به یکجانشینی خانواده ویا جدایی هم تعلق زیاد به زندگی خانواده‌های روستایی دارد. تقسیم دست مزد ویا رفع مایحتاج درون خانواده‌های روستایی دقیقاً به توانایی فزیکی افراد در اجرای کار و سپس بعد از تولید محصول به استفاده مطابق نیاز رابطه می‌گیرد. درینجا استقلال اقتصادی فرزندان چندان سراغ نمی‌شود. همه از لحاظ اقتصادی به پدر و پدرکلان ویا حتی به پدرِ پدر کلان وابسته دیده می‌شود.

در این وضعیت، از آنجاییکه ارزش نیروی کار قابل اهمیت تلقی می‌گردد، بناً پسران نظر به دختران از قدر و منزلت بیشتر خانوادگی برخوردار می‌شود ویا در یک مقایسه ارزش دهان و بازوی کار درون خانواده‌‌های روستایی کاملن قابل سنجش است. دهان عضوی برای مصرف به شمار می‌رود، در حالیکه بازو عضوی تولیدی محسوب می‌گردد. میان تعداد اعضای خانواده و میزان تولید آن فقط نیروی کار (بازوی کار) ارزشمند بوده و قدرت اقتصادی خانواده به آن نیرو ارتباط می‌گیرد ویا در یک مقایسه دیگر دهان کمتر و بازوی کار بیشتر می‌تواند رفاه اقتصادی خانواده را خوب‌تر جواب‌گو باشد.

دستمزد در نظام اقتصاد خانوادگی مردم افغانستان وجود ندارد. همه‌ی محصول تولیدی ویا دستمزدها در اختیار رئیس خانواده قرار داشته و اعضا فقط در جریان نیازمندی به او مراجعه و با اظهار نیازمندی‌اش، از وی طالب کمک می‌گردد.

در زندگی دوران پیری، پدر که در نهایت خود را در کنار پسر احساس می‌نماید، کمتر به اولاد دخترش متوجه بوده و حتی به تولد دختر نظر به پسر کمتر بها قایلند. سلطه‌ی مرد بر زن ویا ارزش‌گذاری برای پسران نظر به دختران، درون گروه‌های مختلف قومی فرق می‌نماید. استقلال فردی و اندازه حقوق مدنی این دو جنس نیز میان اقوام و ملیت‌های افغانستان تفاوت‌های زیاد دارد.

اما خانواده‌های روستایی با همدیگر روابط پیچیده و حساب شده‌ای دارند. خانواده‌ها در روستاهای کشور یا عضو یک طایفه، تیره‌قومی و عشیره‌وی اند ویا خانواده‌های باهم خویشاوند و دارای روابط خون‌شریکی از طریق پدر ویا مادر اند.

خانواده‌های هم‌طایفه درون یک روستا باهم رابطه عمودی و افقی داشته، در حالیکه خانواده‌های خویشاوند و خون شریک در روابط افقی بیشتر شریک و در روابط عمودی کمتر احساس عاطفی داشته و خود را در آن حلقه غریب احساس می‌کنند.

روابط میان خانواده‌های باهم خویشاوند و هم‌طایفه نهایت نزدیک بوده و احساس هم‌گرایی بیشتر در آن دیده می‌شود. درحالیکه روابط میان خانواده‌های باهم خویشاوند و خون‌شریک درون ساختار اجتماعی روستاها از دایره محدود آن روابط تبعیت نموده و احساس بزرگتر ایجاد نمی‌کند.

در بسیاری مناطق روابط شبکه خانواده‌های با هم خویشاوند در بسیاری روستاها نهایت عمیق بوده و احساس همدلی و همیاری میان آنان از قوت خاص برخوردار است. این روابط حتی در صورت دوری از زندگی روستایی و جا به جایی در شهرها هم اثراتش باقی بوده و آن پیوند همانند دهات ادامه می‌یابد. بناً زندگی انسان افغانستانی در شهرها کماکان از زندگی در روستاها متأثر بوده و نظام زندگی روستایی به شکل دیگر درون زندگی شهری عمل می‌نماید. تاثیر اینگونه روابط در حالات عادی چندان محسوس نبوده، اما در شرایط بحرانی و حساس بویژه مرگ و مصیبت ویا حوادث ناگوار دیگر بیشتر احساس می‌شود.

در این شرایط احساس همدردی و غم‌شریکی از درون روستاهای دور کشور تا اعماق شهرها درون خانواده‌های هم‌خون شکل گرفته و گونه‌های مختلف از تعاون و همیاری با خانواده‌ی آسیب دیده به چشم می‌خورد.

نوت: این نوشته در شماره‌ ۲۸ هفته‌نامه صدای مردم افغانستان به نشر رسیده است.

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *