مبارزات پیچیده‌ی درون‌ساختاری و اوضاع کنونی (۲)

Spread the love

عبدالخالق آزاد

افغانستان سرزمین کثیرالملیتی، چندقومی و چندین مذهبی بوده، اما متأسفانه اساس سیاست‌گذاری در آن همواره بر محور قومیت عیار گردیده است. سیاست قومی که اساس آن بر عدم پذیرش دیگران، تحمیل فرهنگی و تبعیت از ساختار حاکم استوار است، در کل مشروعیت‌اش را از شریعت اسلام و سنت‌های قبیلوی کسب و از آن طریق مایه گرفته است.

سابقه‌ی تنش و تعارض مذهبی در این کشور، نهایت ناچیز بوده و تحمیل باورهای فرهنگی روی دیگران چندان پیشینه ندارد. گرچند موجودیت دست برونی در این اواخر این تعارض را دامن زده، اما ساختار هوشمند اجتماعی کشور احترام متقابل و توجه به کرامت انسانی را فراتر از آن مفید دانسته و به برنامه‌های برونی بی‌توجه بوده است.

گذشته از مداخله‌ی دست‌های برونی، گه‌گاهی رقابت نخبگان اقوام که یکی بر تمامیت‌خواهی و دیگری روی محرومیت و نابرابری‌های اجتماعی تاکید و به جلب نیرو پرداخته، گردش قدرت را میان ساختارها به یک نوع بی‌موازنگی و عدم استقرار مواجه ساخته است.

متاسفانه در این اواخر که باورهای اعتقادی مردم افغانستان، به تعریف‌های متعدد مواجه و در نتیجه به دسته‌های مختلف، اما با پسوند دینی تقسیم گردیده، شاهد شکل‌گیری جنبش افراطی وهابیت و سلفیت هم گردیده است.

نیروهای جدید که اغلب متاثر از تعالیم وهابیت‌اند، در حالی‌که به گونه‌ی رسمی اعلام موجودیت مذهبی نکرده‌اند، اما موجودیت‌شان غیرقابل انکار است. تفکر جدید که ناشی از تماس مداوم مسلمانان اهل سنت، اعراب سلفی در جریان مقاومت علیه اتحاد شوروی سابق و برگرفته از دروس مدارس سلفی در خارج می‌باشد، حامل بار افراط‌گرایی بوده و به‌ویژه روی نفاق مذهبی بیشتر تاکید می‌نماید. استناد به دین که گره‌گشای کار آنان تلقی می‌گردد، به ندرت ساختارهای مختلف اجتماعی را متأثر ساخته است، اما جنبش جهادی که در اساس روی اسلام، وطن و قومیت تاکید می‌کرد، به تدریج رویکرد قومیت بر دیانت و وطنیت در آن پیشی گرفت. در نتیجه جنبش طالبان که با روپوش دیانت روی محور قومیت بیشتر تاکید می‌کرد، از درون تعارض اجتماعی سربلند کرد. توسل به تطبیق شریعت که در ظاهر با هر نوع گرایش تباری مخالفت نشان می‌داد اما عملاً با رویکرد قومی ساختار قدرت را استحکام می‌بخشید، به تقابل نظامی منجر گردید.

سخت‌گیری صوری و سطحی از تطبیق شریعت که با خشونت و تعصب همراهی می‌گردید با تعبیر سنتی از اسلام ساختار ساده و بی‌تکلف سیاسی را نمایندگی کرده و در اتکا با ایجاد یک‌نوع انگیزه‌ی قوی قومی و دینی، با تاکید روی امنیت، تمرکز در فرماندهی را به شدت در نظر گرفته و انحصار قدرت سیاسی را در سطح عمودی و افقی جهت قومی داد. در نتیجه اسلام طالبانی با ساختار سنتی قومی هماهنگ گردیده و با سیاست زن‌ستیزی، تمدن‌ستیزی و اتکا به سنت و عرف متحجرانه، پایه‌های قدرت‌اش را استحکام داد. حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر همه‌ی رشته‌ها را پنبه کرد و سرانجام به گونه‌ی غیرقابل باور پای غرب را به معرکه کشاند.

در این اواخر طالبان که روی جغرافیای مشخص و محور قومیت برنامه‌ی کارشان را پی‌ریزی کرده بود، در مقابل دولت جمهوری اسلامی افغانستان که ترکیب از جهادگران سابقه، قوای بشری به‌جامانده از رژیم‌های پیشین و لیبرال‌های از غرب برگشته و یا باورمند به لیبرالیزم نوع غربی اند، ناگذیر به انعطاف نموده و آن‌را در مقابل با پروژه‌ی جدید که تاکید بر جهان‌وطنی اسلامی و رد گزینه‌ی قومی برای کسب قدرت را در راس کار قرار داده، بازی پیچیده‌ی دسترسی برای کسب قدرت سیاسی را در کشور به‌ویژه برای طالبان به پیچیدگی بیش از پیش مواجه ساخته است. از یک‌سو دولت ناگذیر گردیده تا زیر عنوان حمایت از خیزش‌های مردمی، نیروهایی را که در آوان کار خلع سلاح کرده بود، بار دیگر مسلح ساخته و با ایجاد جبهه‌ی غیررسمی با نیروهای جهادی در تقابل با طالبان و داعشی‌های سلفی مبارزه را ادامه دهد و از جانب دیگر ناچار است در دو جبهه برونی طالبان و داعش را در کل مورد هدف قرار دهد.

داعشی‌ها که بنا به عدم موجودیت پایه‌های اجتماعی و ساختارهای متحد با خود در کشور که تنها روی دیانت تاکید می‌نمایند، اتکا به خشونت و بی‌رحمی از جانب آنان، سبب گردیده نه تنها مردم افغانستان که بدون تردید از دولت ناراضی اند، اما آن‌را غیرقابل تحمل نمی‌انگارند، در کنار دولت قرار داده، بلکه طالبان را که روی قومیت و دیانت تاکید می‌نمایند، هم در مصاف با آنان قرار داده است.

تقابل خونین میان این سه‌نیرو که تمثیل‌کننده‌ی اوضاع پیچیده‌ی کنونی است، مردم افغانستان را در یک چهارراهی انتخاب قرار داده است؛ دولت، داعش، طالب و یا بی‌طرفی مطلق.

گمان می‌رود دولت اگر اراده‌ی جدی سیاسی در آن موجود باشد، دست برتر داشته و به‌تدریج پس از جلب و جذب عناصر بی‌طرف و اعضای قدرت‌طلب طالبان، اقلیت‌های ملی و مذهبی را هم در کنارهم قرار داده و در این مبارزه‌ی پیچیده اما خونین به تدریج موقعیت‌اش را بیشتر استحکام بخشد.

طالبان در صورتی‌که دست‌های قدرت‌مند استخبارات منطقه را در کنار نداشته باشد، جناح تندرو آن در کنار داعشی‌ها قرار گرفته و داعشی‌های متشکل از تبارهای گونه‌گون با طالبان تندرو افغانی بر محور تکیه بر دیانت مبارزات‌شان را ادامه داده و سرانجام در مصاف با دولت، رقیب اصلی به شمار رفته و بازی را وارد دایره‌ی بزرگ‌تر اما خونین‌تر و پیچیده‌تر خواهند کرد.

پایان

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *