امیر پناهیان
بسترهای اجتماعی در وهلهی نخست براساس پاداریمهای متعارف و شرایط زیستمحیطی تعریف و تعیین میگردد. اجتماع در نگاه اولیه، خود زادهی جمعیتی از انسانیهای است که در کنار همدیگر و برای زیستجمعی با دیدگاههای مختلف زندگی میکنند. جامعه در تعریف دورکیم همان محیطی است که انسانها براساس شعاع وجودیشان رشد نموده و از ظرفیتهای طبیعی و اجتماعی بهرهمند میشوند. بنابراین محیط اجتماعی مانند بسیاری از پدیدههای طبیعی دیگر مخلوق رفتار و عملکرد افراد ساکن در آن بوده و براساس علایق بشری ترتیب مییابد.
بسترهای اجتماعی در طول تاریخ بشریت همیشه اولین قدم برای تحول در عرصههای مختلف زندگی انسان بوده و نخستین جرقههای تحول در متن گفتمانهای اجتماعی خلق و پرورش یافته است. جامعه در بردارندهی گروهها و طیفهای وسیع بشری است که دارای علایق و سلایق ناهمگون اما وابسته به هم و برای شکوفایی و رسیدن به آرزوهایشان تلاش دارند. جوامع امروزی به رغم ماشینیشدن اطلاعات بشری و نیز کنترل ظرفیتهای مختلف از طریق ابزارهای الکترونیک، هنوز از گفتمانها و ظرفیتهای انسانی بیبهره نیست. مهمترین عامل در تحولات اجتماعی، تعریف گفتمان عمومی در آن محیط است. اعضای جامعه در تعریف مشترک از گفتمان رایج میتواند به همدیگر برسند و یا هم به همدیگر کمک کنند.
با این وجود، محیط اجتماعی به رغم امتیازات خود همواره در تنش با دیدگاههای اعضا و رفتار کنشگران خود میسوزد. کنشگران اجتماعی علاوه بر اعلان دیدگاه خود با دیدگاههای مخالف در تنش دایمی قرار دارد. تنش فکری و فزیکی اعضای جامعه باعث میگردد تا رشد لازم اجتماعی به وجود نیامده و انکشاف متوازن ایجاد نگردد. عوامل زیر در افزایش تنشهای اجتماعی و نابودی محیط جامعه نقش دارد.
۱- فرهنگ: فرهنگ در تعریف سادهی خود، همان مجموعه از رفتارهای مشترک یک جامعه براساس ایدیولوژی، عرف، دین و اندیشه بوده که افراد را بهصورت خودکار در کنار هم قرار میدهد. نوع فرهنگها در جوامع بشری همیشه مورد بحث اندیشمندان بوده و اینکه کدام فرهنگها میتوانند راهی برای خروج از ناامنی اجتماعی و جلوگیری از بحران اخلاقی نشان دهند، اصلیترین مباحث روشنفکری مدرن را به خود اختصاص داده است. اما به رغم مطالعات دانشمندان حوزهی اجتماعی، تا کنون راهکار مشخصی برای کاهش تنشها در مباحث فرهنگی و ارائهی الگوی جامع (فرهنگ پسندیده)، ارائه نگردیده است. فرهنگها در تنش متقابل با همدیگر میتوانند بافت اجتماعی را وارونه ساخته و هستههای شکلگیری زندگی مناسب را تغییر دهند.
۲- جوزدگی اجتماعی: بخش عمدهای از تنشهای اجتماعی، جوزدگی اجتماعی بوده که بهصورت روزافزون در عصر کنونی رایج گردیده است. سکانداران این بخش از تنشها را بیشتر قشر جوان و کسانیکه چند صباحی در دروازههای مراکز اکادمیک و منابع فرهنگی گشتوگذار داشتهاند، تشکیل میدهد. جوزدگی اجتماعی به سان نیروی بازدارنده برای رشد استعدادها و انکشاف ظرفیتهای جامعه، میتواند ریشههای زندگی مسالمتآمیز را به مخاطره روبهرو سازد. جامعهی افغانستان به رغم تلاشهای پیگیر شماری از پیشتازان جامعهی فرهنگی، هنوز این ویروس اجتماعی را نتوانسته است، حذف و یا حداقل کاهش دهد. بیشتر از جوانان که تازه وارد مباحث فرهنگی و گفتمانهای سیاسی میشوند با جوزدگی تمام و بدون حفظ احترام به دیدگاههای دیگران، از مواضع سازمانی و فکری خویش حمایت میکنند. نفس حمایت از مواضع سازمانی و تنظیمی مشکلزا نیست، بلکه شیوههای به کارگیری از این مباحث در درون جامعه با اشکال افراطی آن میتواند شیرازهی زندگی اجتماعی را نابود سازد. براساس کنوانسیونهای حمایت از حقوق بشر و منشور جهانی حقوق بشر، هر کس در جامعه حق آزادی دارد و میتواند از آن بهرهمند باشد. مگر اینکه این آزادی باعث اخلال نظم اجتماعی و ضرر به دیگران شود. هرگاه استفاده از بیان دیدگاه باعث زیان به دیگران گردد، این عمل نه تنها قابل حمایت نیست، بلکه در خور تأدیب و سرزنش نیز میباشد. با این وجود جامعهی چند میلیتی افغانستان، بیشتر از مباحث فرهنگی و گفتمانهای سازنده، درگیر جوزدگی اجتماعی و سواستفاده از موقعیتهای فرهنگی_اجتماعی میباشد.