«استراتژی واردآوردن فشار بر محمد داوود موثر واقع شد. او که زمانی قهرمان داعیهی پشتونستان بهشمار میآمد، آماده شد تا با پاکستان راه مذاکره و سازش را در پیش گیرد.
دکتر رحیم شیرزوی که در سال ۱۹۷۵ سفیر دولت افغانستان در پاکستان بود، اولین پیام حسن نیت داوود را به ذوالفقار علی بوتو، نخستوزیر پاکستان رسانید:
«داوود خان گفت، که باید به بوتو گفته شود، که ما یک پاکستان و افغانستان قوی میخواهیم. برای اینکه احساس ما در این است، که اصل سرحد هندوستان از پاکستان عبور کرده تا هندوکش است. وقتیکه من این پیام را به بوتو بردم، بوتو باورش نمیآمد، که داوود خان چطور یک پاکستان و افغانستان متحد و قوی میخواهد.»
مناسبات افغانستان و پاکستان در مسیر نوی قرار میگرفت. پایان تشنج آغاز شده بود. در اواسط سال ۱۹۷۶ رهبران پاکستان و افغانستان به کشورهای یکدیگر مسافرت کرده و سعی کردند تا اختلافاتشان را از جمله در رابطه به مسئلهی پشتونستان کنار بگذارند. دکتر رحیم شیرزوی میگوید:
«بوتو روز پنجم جون (ژوئن) ۱۹۷۶ برای مذاکرات به کابل مسافرت کرد و در این مذاکرات از سر تا آخر در موضوع پشتونستان گپ میزدند، لکن یک کلمه هم نمیگفتند، که طرف مقابل را تحریک بکنند. بهتعقیب آن بوتو داوود خان را دعوت میکند و داوود خان دوماه بعد از آن بهپاکستان میرود. یک دعوت فوقالعادهای بود، که هیچ زعیم دولت را تا این حد پذیرایی نکرده بود. در مذاکراتیکه طی پانزده ساعت در چهار روز صورت گرفت. بوتو به داوود خان گفت، که من تو را پدر میخوانم و قضیهی پشتونستان را به هر ترتیبی که تو بخواهی من میخواهم که همان طور باشد. لکن فکر باید بکنید شما که یک پسر را پیش ملتاش خجالت ندهید.»
سیاست تفاهم با پاکستان و حل اختلافات با آن کشور بهویژه در مسئلهی پشتونستان از طریق گفتوگو، مورد حمایت رهبران پشتون در پاکستان نیز قرار گرفته بود. عبدالولی خان یکی از رهبران برجستهی پشتون ملاقاتاش را با ژنرال ضیاءالحق، رهبر نظامی پاکستان در سال ۱۹۷۷ به یاد میآورد:
«من در زندان بودم و آقای ضیاءالحق مرا از زندان خواست و به بیمارستان راولپندی انتقال داد. در آنجا او با من در مورد مسئلهی افغانستان مفصلن صحبت کرد. من برای وی گفتم، که حل مسئلهی افغانستان بسیار آسان است. هر فیصلهای که در مورد افغانستان میکنید، همین وقت آن است، زیرا سردار محمد داوود خان شخصی است، که در نبود او فردا افغانستان با خانهجنگی (جنگ داخلی) و تباهی بزرگی روبهرو خواهد شد. من به ضیاءالحق گفتم که بروید و و مستقیمن با وی حرف بزنید؛ او گفت من میترسم که اگر بروم، سردار داوود دربارهی سرزمین پاکستان ادعایی را مطرح کند. من گفتم که سردار داوود هیچ نوع ادعایی بر خاک پاکستان ندارد. بعدن ژنرال ضیاءالحق به کابل رفت و من دوباره بهزندان رفتم. و وقتیکه ضیاءالحق از کابل برگشت، برایم گفت که سردار داوود در ضیافت رسمی اعلان کرد، که بر خاک پاکستان هیچگونه ادعایی ندارد. این فیصلهای بود، که میان دو کشور صورت گرفت. ولی بعدن نیروهاییکه طرفدار بهبود روابط افغانستان و پاکستان نبودند و تنها به این دلیل با افغانستان روابطی دوستانه ایجاد کرده بودند، که فردا آنرا بر ضد روسیه به سنگری مبدل کنند، در این تصمیم خرابکاری کردند.»
نزدیکی با پاکستان و بهویژه تحکیم روابط با ایران، شوروی را نگران ساخت. بهگفتهی ولادیمیر باسوف، کارشناس مسایل افغانستان در کمیتهی مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی سابق، مقامات شوروی با این سوال روبهرو شدند، که داوود به کدام سمت میرود:
«زمانیکه داوود در صدد جستوجوی راه دیگری برآمد و خواست از اتحاد شوروی فاصله بگیرد، در آن زمان این حرکت او ما را نگران ساخت. بهخاطر دارم که الکساندر پوزانوف، سفیر شوروی در افغانستان با عدهای از دیپلماتها ناراحت بودند. مخصوصن زمانیکه داوود به کشورهای عربی سفر کرد و قراردادهایی را با ایران در سال ۱۹۷۵ عقد نمود، این نگرانی را بیشتر ساخت. باید گفت که بعضی از دیپلماتهای ما به این اقدامات دیپلماتیک و درست داوود توجه زیادی نشان ندادند. آنها نخواستند تا فورن داوود را متهم به نزدیکی با غرب و ایران و دوری از اتحاد شوروی بکنند. اما تا جاییکه من میدانم، عدهای دیگر از دیپلماتها تشویش داشتند، که داوود به کدام سمت میرود، ولی من میدانم، که او به راهی رفت که نه ما میخواستیم و نه امریکا. البته شواهد زیادی موجود است، که سازمانهای امنیتی شوروی مخصوصن کی.جی.بی دربارهی اقدامات بعدی داوود نگران بودند.»
منبع: افغانستان در قرن بیستم (۱۹۰۰-۱۹۹۶)، ظاهر طنین، انتشارات عرفان، صص ۱۸۷-۱۸۹