«آیندهی جنگ و صلح تنها در گرو ارادهی افغانها نبود. کشورهای خارجی که به طرفین مخاصمه کمک میکردند، در ادامه یا قطع جنگ نقش قاطعی داشتند. از اوایل سال ۱۹۹۱میلادی هم در شوروی و هم در امریکا پیشنهادهایی برای قطع کمکها به گروههای درگیر مطرح میشد. اوضاع بحرانی اقتصادی و سیاسی در اتحاد شوروی ادامهی کمکهای این کشور را به کابل مشکل ساخته بود، اما رهبران کمونیست و در این میان مسوولان ارتش و کی.جی.بی طرفدار ادامهی کمکها به رژیم نجیبالله بودند. شکست کودتای نوزدهم اگوست (اوت) ۱۹۹۱ در مسکو که رهبری آن را تندروان به عهده داشتند، زنگهای خطر را برای رژیم نجیبالله به صدا در آورد. سید طیب جواد صاحبنظر افغان میگوید:
کوتادی نافرجام اگست ۱۹۹۱ شوروی که باعث بر افتادن کمونیستهای تندرو از کرملین و وسیلهی تسریع فروپاشی شوروی شد، پشتیبانی خارجی و مواضع سیاسی ایدیولوژیک، نظامی و اقتصادی رژیم نجیب را به شدت تضعیف کرد. یکماه بعد در سپتامبر ۱۹۹۱ شوروی و امریکا مشترکاً موافقت کردند، که بعد از اول جنوری ۱۹۹۲ از فرستادن اسلحه به مشتریان افغانشان دست بکشند. مسکو اعلام داشت، که همزمان با قطع تحویلدهی اسلحه، فرستادن مواد سوخت و غلهی مورد نیاز رژیم کابل را متوقف و یا کاملن محدود ساخته و کلیهی مشاوران نظامیاش را از افغانستان بیرون میکشد. الکساندر روتسکوی معاون رییسجمهور شوروی در پی تماس و دیدارهای قبلی شوروی با رهبران مجاهدین در عربستان سعودی و اسلامآباد در دوازدهم نوامبر ۱۹۹۱ مهماندار یکهیات مشترک مجاهدین به ریاست پروفسور ربانی و مرکب از رهبران چهار گروه مقاومت مستقر در پاکستان و ائتلاف احزاب مقیم ایران بود. در اعلامیهی مشترکی که در ختم این دیدار در مسکو نشر شد و از نظر دیپلوماتیک معنی به رسمیتشناختن مجاهدین را افاده میکرد، به صراحت آمده بود، که طرفین روی ضرورت انتقال تمام قدرت دولت در افغانستان به یک حکومت انتقالی مجاهدین به توافق رسیدهاند.
مسکو انتقال قدرت را به مجاهدین پذیرفت. آیندهی رژیم نجیبالله نامعلوم به نظر میرسید. اما خود دکتر نجیبالله هنوز فکر میکرد که به دلیل داشتن ارتش نیرومند، اختلافات شدید مجاهدین و هراس امریکا و غرب از بنیادگرایی اسلامی، رژیماش میتواند پابرجا بماند. اما یک عامل مهم یعنی وحدت درونی رژیم که بقا یا فنای آن را تعیین میکرد، نادیده گرفته شده بود. حکومت کابل با گروهبندیها و مبارزات جناحی درگیر بود. سقوط شوروی این مبارزات را بیش از پیش دامن زد، اگر چه به طوری که احمد سرور سفیر سابق افغانستان در دهلی جدید و یکی از نزدیکان دکتر نجیبالله میگوید، مبارزات جناحی از زمانی شدت یافت که عدهای از رهبران حزب حاکم با اعلام سیاست آشتی ملی موقعیت خود را در خطر دیدند:
متأسفانه بعد از اینکه مصالحه اعلام شد، اصلن برداشت مثبت و همهجانبه از مصالحه در داخل حزب هم وجود نداشت. مثلن ما دیدیم که در حزب جناحهای مختلف تشکیل شد و بعضی جناحها مصالحه را تعبیر کردند به این شکلی که این انتقال قدرت است. بسیار کسها فکر میکردند که نباید قدرت کاملن دوباره منتقل شود. اینها میخواستند قدرت را به دست خود نگاه داشته باشند و این امر تأثیر منفی خود را در روند مصالحه اعمال کرد. ما که دیدیم اینها با مصالحه و با تماسهایی که در بیرون گرفته میشد، مخالفت میکردند. اینها نمیخواستند که سمبول مصالحه با مخالفین باشند. پس مشکل حزب بود، مشکل اردو (ارتش) بود و مشکل خارجی بود.
اما ژنرال نورالحق علومی که در زمان دکتر نجیبالله به ریاست تنظیمیه یا فرمانداری قندهار منصوب شد، بر این نظر است که سیاستهای نجیبالله خود سبب بیاعتمادی و مخالفتهای گروهی در داخل حزب حاکم گردید»
منبع: افغانستان در قرن بیستم، ظاهر طنین، انتشارات عرفان، صص ۳۵۵-۳۵۷