«تأسیس نظام جمهوریت در افغانستان، از جانب کشورهای خارجی، با عکسالعملهای متفاوت مواجه گردید. لذا افغانستان نه تنها به میدان رقابتهای جدی و تباهکن سیاسی بین کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ جهانی مبدل گردید؛ بل به میدان رقابت سازمانهای استخباراتی جهانی نیز کشانیده شد. کابل به میدان رقابت سازمانهای استخباراتی کشورهای ذیدخل تبدیل گردید. رقابت شدید و بیسر و صدا بین سازمانهای استخباراتی منطقوی و بینالمللی دوران جنگ سرد، بهطور بیسابقه در این منطقهی جهان تشدید شد. سازمانهای استخباراتی ایران، پاکستان، کشورهای محافظهکار عربی نفتخیز و ایالات متحدهی امریکا، در مقابله با سازمانهای استخباراتی اتحاد شوروی، کشورهای اروپای شرقی و هند، فعالیتهای خود را در افغانستان چندین برابر ساختند، تا در رقابت با آنها به شکست مواجه نشوند و عقب نمانند. همچنان آنها در فعالیتهای استخباراتی خود در ضدیت با جمهوری محمد داود، همزمان دو هدف را دنبال مینمودند. در وهلهی اول، میخواستند دولت محمد داود را تحت فشار قرار دهند تا از همکاری با نیروهای چپ افغانی و نزدیکی با اتحاد شوروی دستبردار شود. در وهلهی دوم، فعالیتهای استخباراتی خود را به همکاری نیروهای محافظهکار درونِ دولت و بنیادگرایی اسلامی، برای سقوط رژیم جوان جمهوری افغانستان روی دست گرفته بودند، تا یک رژیم دلخواه خود را در افغانستان، به وجود آورند. فعالیت سازمانهای استخباراتی آنها عمدتن در جهات ذیل معطوف گردیده بود:
- به راه انداختن کودتاها علیه رژیم، گرچه همه ناموفق هم بودند؛ اما باعث نگرانی جدی محمد داود میگردید.
- ایجاد شورشها و بغاوتهای سمبولک محلی و منطقوی توسط بنیادگرایان اسلامی تا محمد داود را وادار نمایند از خط مشی ملی و مترقی در بیانیهی خطاب به مردم خود، صرف نظر نماید.
- تشویق محمد داود توسط همکاران و وابستگان افغانی شان در درون رژیم و دیپلوماتها و نمایندگیهای کشورهایشان، تا محمد داود همکاریهای اقتصادی ایران، کشورهای عربی و غرب را به عوض اتحاد شوروی جایگزین نمایند.
- نفوذ در میان احزاب از جمله، ح.د.خ.ا، مخصوصن پرچمیها و گرفتن اطلاعات دقیق از درون حزب و استفاده از این اطلاعات غرض ایجاد فاصله میان محمد داود و ح.د.خ.ا.
- تجرید، شناسایی و بیرونراندن عناصر دموکراتیک و چپ که در مقامات ملکی و نظامی اجرای وظیفه مینمودند، توسط افراد وابستهی شان که در مقامات بالای دولت قرار داشتند و تعیین اشخاصی که به عوض آنها خودشان پیشنهاد میکردند.
- کار استخباراتی در میان ماموران عالی رتبهی ملکی، نظامی، وزارت امور خارجه، وزارت امور داخله، وزارت دفاع، ریاست دفتر جمهوری و اطرافیان نزدیک به محمد داود. تا از طریق آنها موفق شوند بالای محمد داود تاثیر وارد نمایند.
- تحت مراقبت گرفتن فعالیتهای سفارت اتحاد شوروی و کشورهای دوست آن، کشف فعالیت سازمانهای استخباراتی آنها و کسب اطلاعات از روابط و پیوندهای آنها با افغانها و تحویل اطلاعات از چینلهای ارتباطی خود، به مقامات بالایی رژیم.
بدین ترتیب ملاحظه میشود که چگونه ایران، پاکستان و امریکا، کارزار استخباراتی را در داخل افغانستان تشدید بخشیده بودند. در آن زمان سی.آی.ای (CIA) تمام کارزار و فعالیتهای خود را در همکاری تنگاتنگ با ساواک ایران و استخبارات پاکستان در افغانستان پیش میبُرد و عملن شبکهی وسیع استخباراتی را با مصرف میلیونها دالر در کابل ایجاد نموده بودند. بهطور نمونه یکی از فعالیتهای تخریبی آنها حملات هماهنگ شده توسط بنیادگراهای افغانی بر پایگاههای اداری نظامی دولت واقع در پنجشیر، در آن زمان بود. همچنان ساواک، سیا و سازمان استخباراتی پاکستان، در سازماندهی تلاشهای ناکام بنیادگرایان برای انجام کودتا علیه رژیم محمد داود، در سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ دخالت مستقیم داشت.»
منبع: عبدالوکیل، از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان، انتشارات عازم، چاپ دوم ۱۳۹۶، صص ۱۸۸-۱۹۰