«تلاش احزاب به اصطلاح بنیادگرای پاکستان برای انفاذ احکام شریعت در ایالت صوبه سرحد که در ماه می منجر به تصویب قانونی در این زمینه توسط مجلس ایالتی گردید، در راستای اهداف استراتیژیک پاکستان در قبال افغانستان صورت گرفته و دنبالهی عملکردهای گذشتهی پاکستان در منطقه است.
باید پذیرفت که پاکستان در به بازی گرفتن دین، شریعت و اسلام ید طولانی دارد. ایجاد پاکستان و جدایی آن از هند خود بر پایه و دلیل مذهبی صورت گرفت، اما از همان اول کار معمول بود که زیر نام مذهب و ایجاد کشور جداگانه برای مسلمانان، قسمتی از خاک هند را قطع کرده و همراه با سرزمینهای که انگلیس از تن اصلی افغانستان جدا ساخته بود، پایگاهی برای ادامهی سیاستهای منطقوی استعمار درست کردند، دین صرف بهانه بود و خشت اول این دیوار را از همان اول معمار کهنه کار بر پایه منافقت و سو استفاده از دین به مقصد سیاسی کج نهاده بود. از همین رو است که اینک حتی پنجاه سال بعد از تشکیل این کشور هنوز هم دین وسیلهای است در دستهای ناپاک دشمنان دین.
اخیرن به سلسله حقهبازیها و مداریهای سیاسی خویش، حکومت پاکستان توسط عمال تعلیمی و گوش به فرمان خود میخواهند حکومت طالبانی دیگری در صوبه سرحد تشکیل نمایند. هدف از رویکار آوردن گروههای مذهبی در صوبه سرحد و ظاهرن دادن اختیار مجلس ایالتی به آنها، همانا مهار کردن شور و حرارت مذهبی است، که در سالهای اخیر حکومت پاکستان در صوبه سرحد برای طرفداری از طالبان به وجود آورده بود تا صوبه سرحد پایگاه مطمئنی باشد برای طالبان در افغانستان برای پاکستان. این شور و هیجان مذهبی به شکست طالبان در افغانستان و همکاری جبری حکومت پاکستان با امریکا برای سرکوبی تروریزم، واپس به پاکستان سرازیر شده و در آنجا متراکم گردید. بنابر آن احتیاج به مقری دارد که از انفجار غیر قابل کنترل آن جلوگیری شود. در حقیقت احساسات طالبی و مذهبیای را که حلقات سیاسی مذهبی پاکستان تحریک کرده بود، به ماینهای میماند که فنر انفجار آن کشیده شده و هر آن آماده انفجار است، این ماینها باید در افغانستان منفجر میشدند، اما حالا دست قضا آنها را واپس به دامن پاکستان افگنده است. یگانه چاره در شرایط حاضر برای پاکستان شاید همان باشد که با به میان آوردن حکومت مذهبی نوع طالبی و فرمایشی در صوبه سرحد به حل و تخفیف عقدههای آماده انفجار بپردازد. این عقدهها زمانی شدت بیشتر کسب میکند که حکومت نظامی پاکستان چارهای ندارد مگر اینکه در سرکوب القاعده و طالبان با امریکا همکاری نماید…
معلوم نیست تا به کی مداریهای سیاسی پاکستان میتوانند با آتش بازیکنند اما چنانچه دیده میشود تا کنون موفق بودهاند. از یکطرف با امریکا در راه مبارزه با تروریزم (تروریزمی که اکثرن خود مولد آن بودهاند) همکاری میکنند و از آنها پول و امتیاز میگیرند، و از جانبی هم طالبان و طرفداران آنها را در صوبه سرحد بر سر قدرت میآورند تا در آینده خلع سلاح نباشند…
با استفاده از همین فرصت، حکومت پاکستان توانست نفوذ خود را از طرف فعالین مذهبیای که نواله خواران آی.اس.آی بودند در دورترین نقاط قبایلی و در عمق درههای افریدی، مهمند، خیبر، تیرآ، آدم خیل تا بنو، چمن و کویته بگستراند و از آنها در قدم اول برای حل مناطق قبایلی در حکومت پاکستان و در قدم دوم برای تطبیق اهداف استراتژیک خود در افغانستان سود ببرد. طالبان را در مدارس همین مناطق تربیه کند و روحیه طالبانی را در جوانان و نوجوانان صوبه سرحد و به خصوص مناطق قبایلی بدمد.»
منبع: د ولس مل ژوند، سیاسی هلی حلی او خاطری، محمد حسن ولس مل، انتشارات جریده ملی افغان، ۱۳۸۹، صص۱۲۵۵-۱۲۵۸