«وقتی اخبار جدید قیام در ارزگان، در روز دوم آوریل (۱۸۹۱) به امیر رسید، به یکصد نفر پیادهی نظامی که در (مقر) مستقر بودند، دستور داد تا بهطرف مالستان حرکت کنند و قوماندان عبدالصمد را در سرکوب قیام مردم آن ناحیه کمک نمایند. او همچنین فرامین جداگانهای به قبایل افغان در وردک، آندرابی، ترهکی، علیخیل، هوتکی و قبایل هزارهی محمد خواجه، جغتو، چهار دسته، جاغوری، مالستان و بهسود و تاجیکهای غزنی داد، تا با نیروهای خود از طریق سراب و مالستان بهسوی ارزگان حرکت کنند و قیام مردم را آن جا سرکوب نمایند. همچنین به پیادهنظام پنجشیری که در مقر بودند، همراه با دویست سواره نظم، دستور داد تا از طریق جاغوری و ملاقات با کلنل فرهاد در سنگ ماشه، به سمت ارزگان حرکت کنند. در روز پنجم آوریل (۱۸۹۱) ، دستوراتی به فرماندهی کُل خود، غلام حیدر خان، در مزار شریف فرستاد تا با نیروهای تحت فرمان، مخصوصن نیروهای توپخانهای، به سمت ارزگان حرکت کنند و نزدیکترین راه یعنی یکهولنگ را انتخاب نمایند. همچنین پیامهایی برای میران دایکندی، دایزنگی، لعل و سرجنگل فرستاد تا فرماندهان کل شان را با علوفه و دیگر نیازمندیهایی خود، آماده نمایند و مردان مسلح را بهخوبی تدارک نموده، از نواحی مختلف عبور دهند. در طی این مدت، هزارههای میر آدینه پرچم مخالفت را بلندکردند، اما بهزودی از نیروهای افغان مستقر در مالستان شکست خوردند، تعدادی زیادی از اینها را کشتند و خانههای شان را ویران نمودند.
به کارخانههای که امیر در کابل، برای ساختن مهمات در سال (۱۸۸۷) دایر کرده بود، دستور داده شد، تا بیستوچهار ساعت کار کنند. تنها در سال (۱۸۹۱)، این کارخانهها همراه با دیگر کارخانهها روزانه دهمیل تفنگ دهنپُر و یکپایه توپ تولید مینمودند. در پاسخ به درخواست امیر، افغانهای کوچی غلجایی و مومند، بهخاطر سرزمینهای پر آب و علف هزارهجات اعلام آمادگی نموده، به سپاه امیر ملحق شدند. آنها چهار صد شتر در اختیار سپاه امیر قرار دادند، تا تجهیزات جنگی را بهسوی هزارهجات حمل نمایند. کوچیها همچنین ۲۲۲۲ نفر مسلح خود را داوطلبانه برای جنگ بر علیه هزارهها، وارد سرزمین هزارهجات نمودند.
با دریافت دستورات امیر، حاکم هرات، قاضی سعدالدین و فرماندهاش، فرامرز خان همراه یکهزار و پنجصد سواره و پیادهنظام و نیرویهای توپخانهای به سمت هزارهجات به راه افتادند. از طرف دیگر سردار قدوس در ناحیهی بهسود رسید. قوماندان عبدالصمد که قبایل بهلولی و دایزنگی را رهبری میکرد، به سمت ارزگان حرکت کردند و سر انجام به کلنل فرهاد خان و دیگر مقامات رسمی افغان ملحق شدند. آنها به منطقه اجرستان وارد شدند.
با مشاهدهی نیروی پرشمار افغانها، مردم اجرستان هیات نمایندگی خود را جانب سردار قدوس فرستادند و خبر تسلیمی خود را اعلام نمودند. بعد از اشغال صلحآمیز اجرستان، سردار قدوس بخشی از نیروی توپخانهی خود تحت فرماندهی کلنل محمدالله را در این ناحیه مستقر نمود. کلنل فرهاد نیروهایش را برای سرکوب مردم میرآدینه، زولی و سلطاناحمد فرستاد. کلنل فرهاد همراه میران هزاره و کوچیهای ملاخیل مشترکن به هزارههای میرآدینه حمله نمودند. بعد از برخورد مختصر، آنها را شکست دادند، مردم هزاره این ناحیه متواری و سرانجام در قلعهی چهار برجه که در ناحیه زولی واقع است، پناه بردند. نیروی افغان آنها را تعقیب نمودند و بلاخره مجبور به تسلیم شدند. در مسیر حرکت خود بهسوی ارزگان، کلنل فرهاد به ناحیه سلطاناحمد رسید، و چیزی در حدودی پنجاه و سه هزار نفر از بزرگان هزارههای زردک، پشی و شیرداغ را بازداشت نمود.»
منبع: هزارهها، حسن پولادی، ترجمه علی عالمی کرمانی، انتشارات ایران یکتا، ۱۳۸۱، صص ۳۱۵-۳۱۶