«اسیرانِ هزاره و بازار گرم برده‌فروشی»

Spread the love

«اولین گروه‌های زندانی مردم هزاره را، معمولن زنان و کودکان تشکیل می‌داد. اما، همان‌طوری که ارتش افغان رخنه‌ی عمیقی در قلب هزاره‌جات ایجاد نمود و یک یک قبایل هزاره را شکست داد، ورودی‌های بعدی از زندانی‌های مردم هزاره، جمعیت مذکر این مردم بودند که بعد از جنگ اسیر شدند. در حالی‌که  زنان و دختران از طریق حراج عمومی فروخته می‌شدند. مردان این مردم، انفرادن به فروش می‌رسیدند. در پایان جنگ، امیر عبدالرحمان دختران هزاره را به عنوان کنیزان به ژنرال‌ها و افسران خود توزیع نمود. زیباترین آن‌ها که معمولن شامل دختران بزرگان هزاره می‌شدند، در بارگاه سلطتنی، برای حرم سرای شخصی امیر نگهداری می‌شدند.

وقتی امیر عبدالرحمان دستور داد تا مردان هزاره را دستگیر نموده و بکشند، زنان‌شان را به عنوان کنیز به فروش رساندند. همه‌ی ملیت افغان درگیر شغل خرید و فروش برده گردید. کابل، قندهار، مزار شریف و هرات تبدیل به بازارهای برده‌فروشی شدند. افسران و سربازان افغان، نقش مهمی را در تهیه‌ی بردگان این بازارها، بازی می‌کردند. بعد از تصویب مقامات بالای افغان، سربازان افغان، پسران و دختران گریان و پرتلاش هزاره را اسیر می‌کردند و آن‌ها را در برابر ۵۰ تا ۱۰۰ روپیه می‌فروختند. وقتی چنین خبرهایی در نواحی اطراف پخش شد، دلالان افغان از قندهار، قلات، غزنی، کابل، ترکستان و هرات به سمت هزاره‌جات سرازیر شدند و هزاران نفر شامل پسر، دختر و زن را از این سربازان خریدند…

بعد از آن‌که هزاره‌ها، جنگ استقلال را باختند و خانواده‌های‌شان از بین رفتند، هیچ‌چیزی جز اطاعت کور از این زندانی‌های بیچاره انتظار نمی‌رفت. نشان‌دادن هر نوع دلیری، هر نوع قهرمانی، هر نوع مقاومت، سبب نابودی فوری شخص می‌شد. بنابراین، هر چیزی‌که آن‌ها به اسیران می‌گفتند، قبول می‌کردند. با وجود این، اشخاصی بودند که توان‌مندی و توانایی فرار فردی یا دسته‌جمعی را داشتند. چون افغانستان محل سالمی برای آن‌ها نبود، لذا از مرزهای بین‌المللی گذشتند و به کشورهای ایران و هند بریتانوی (پاکستان فعلی) پناهنده شدند.

آن‌هایی که در پشت سر رفته‌ها، بر جای ماندند، با چالش بزرگی روبرو بودند؛ حفظ و نگهداری خود و فامیل و خانواده‌ی خود. به منظور دست‌یابی به یک چنین آرزویی، ملت هزاره برای آن بهای از رنج و اهانت فراوان پرداختند. شغل برده‌داری چنان پر منفعت بود که امیر به فرماندهان خود دستور داد تا زندانیان بیشتری از هزاره‌جات بفرستند. با دریافت چنین دستورها، ده‌ها هزار هزاره از مرد، زن و بچه به طرف کابل فرستاده شدند. این زندانی‌ها از دای‌زنگی، ارزگان، یکه ولنگ، بهسود، پنجاب، سرجنگل، جاغوری، قلندر، اشترلی، اجرستان، دای‌‌کندی، مالستان، شیرداغ و بوباش گرفته به سمت کابل آورده می‌شدند…

سربازان افغان، با دستورات امیر تشویق شده بودند، که به نقاط دور دست هزاره‌جات، برای به دست آوردن هزاره بروند. آن‌ها معمولن زنان را دستگیر می‌کردند. اگر یکی از بستگان آن زن، سرباز افغان را به وجدان و عدالت انسانی دعوت می‌نمود، دونفر از هم‌قطاران خود را به عنوان شاهد می‌آورد که آن زن را خریده است. به این ترتیب هزاران زن و دختر هزاره، به دلالان برده و افغان‌های کوچی فروخته شد. زنانی که به خاطر کهولت سنی فروخته نمی‌شدند، پس به خانه‌های‌شان به هزاره‌جات فرستاده می‌شدند. آشکار و هویدا بود که زنان کهن‌سال نمی‌توانستند هیچ‌گاه به مقصد خود برسند و به خاطر ضعف و قحطی و گرسنگی، در مسیر راه به سمت هزاره‌جات، جان می‌دادند…

در پایان جنگ، زندانی‌های هزاره، به چنان رقم درشتی به فروش می‌رسیدند که به ندرت کسی پیدا می‌شد ، یک یا دو برده نداشته باشد.»

منبع: تاریخ هزاره‌ها، حسن پولادی، مترجم؛ علی عالمی کرمانی، انتشارات عرفان، چاپ اول، صص ۳۸۱-۳۸۷

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *