«جورجبوش آدم سحر خیزی بود. وی با رییسجمهور کرزی قرار گذاشت تا صبح زود هر دو با موترهای برقی که ورزشکارانِ گلف از آن استفاده میکنند، در درون محوطهی تأسیسات کمپِ دیوید گردش کنند. وی صبح زود با ماشین برقی که خودش رانندگی میکرد به کرزی کمپِ دیوید را نشان داد و سر چای صبح از کرزی، مسألهای را پرسیده بود که تا حال تحلیلهای کرزی را از اهداف و سیاستهای ایالات متحده در منطقهی ما شکل میدهد. بوش این سوال را در ملاقات میان هیئت نیز به گونهی دیگری تکرار کرد. بوش، کرزی را مخاطب قرار داده پرسیده بود: «حامد! میخواهی تا مناطق آن طرف دیورند را دوباره داشته باشی؟» پاسخ کرزی چنین بود: «هیچ افغانی نمیتواند از نیمی از سرزمیناش صرف نظر کند. من آن نیرو را در اختیار ندارم تا به این مناطق در اوضاع کنونی دست یابم» سالها بعد تفسیر کرزی از این سوال وضاحت پیدا کرد. کرزی به این باور رسیده بود که «آمریکاییها آماده بودند تا به افغانستان در این زمینه کمک کنند، اما وی در آن زمان متوجه نیت حقیقی آنان نشده بود؛ از این رو نتوانسته بود خواستِ افغانستان را دقیق مطرح کند». وی تا کنون از این که آرزوهایش را در این باره با بوش مطرح نکرده بود، ناراحت است. وی در چندین صحبت در این باره و همچنین در بارهی صحبتهای تنهاییاش با خانم کلینتون در دوران وزارت خارجهاش به من سخنانی زده است که من نمیخواهم در اینجا نقل کنم. امیدوارم روزی خود رییسجمهور کرزی این کار را بکند. برداشت من هم آن زمان و هم امروز از این سوال این بود که دیپلوماتهای آمریکایی به رییسجمهور شان گفته بودند که افغانستان در برابر پاکستان ادعای ارضی دارد و یکی از علتهای مداخلهی پاکستان در افغانستان نیز همین است. در همین جلسه بوش به کرزی گفت: «بحث پاکستان را بگذارید به کنار، به من بگویید که از من برای کشور تان چه کمکی میخواهید». بدون شک که طرح این سوال موضوع اصلی این ملاقات بود. هیئتِ افغانستان که در این زمینه آمادگی گرفته بود، به طرح اولویتهای کشور ما پرداخت. برای ما موارد زیر از اولویت برخوردار بودند:
- به دلیل اینکه افغانستان یک کشور زراعتی است و بیشتر مردم آن هنوز در روستاها زندگی میکنند و هم این روستاها کانون اصلی سربازگیری طالبان است. در توسعهی افغانستان باید به تقویتبخشی زراعت اولویت داده شود. جانب آمریکایی پذیرفت تا در تقویتبخش زراعتِ افغانستان کمکهای بیشتری را در اختیار افغانستان قرار دهد و هم بر تعداد متخصصان و مشاوران آمریکایی در این بخش بیفزاید.
- جانبِ افغانستان موضوع تقویت زیرساختها از جمله راهها را به مثابهی یک اولویت مطرح کرد؛ جانبِ آمریکایی پذیرفت تا در این زمینه نیز کمکهایش را افزایش دهد.
- تهیهی انرژی، به خصوص برق به مثابهی کمبود اصلی در افغانستان و ایجاد بندهای آب و ایجاد شبکههای آبرسانی مطرح شد. آمریکاییها در این زمینه وعده افزایش کمکها را دادند؛ اما در این زمینه نه تنها کار جدیی صورت نگرفت، بلکه با اجراییساختن یک سیاست ناپایدار تأمین انرژی، از منظر اقتصادی و محیط زیستی از طریق خرید و نصب دستگاههای بزرگ دیزلی تولید برق برای کابل و قندهار، صدها میلیون دالر به هدر رفت.
- در مورد تقویت نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان از لحاظ کمی و کیفی، نیازهای افغانستان مطرح شد، اما تا سال ۲۰۰۹ که اوباما به مقام ریاستجمهوری ایالات متحده رسید، در این رابطه هیچ دگرگونی چشمگیری رونما نگردید.»
منبع: سیاستِ افغانستان؛ روایتی از درون، سپنتا رنگین دادفر، چاپِ اول، انتشاراتِ عازم و انتشاراتِ پرنیان، صص ۲۳۶-۲۳۸