“منوکی منگل در ملاقاتی با دکتر نجیب، در بارهی پیشنهاد دوستم میگوید: «اگر هر روز پیشنهادات دوستم را مبنی بر ایجاد قطعات جدید قبول نمایید، به زودی در هر ولایتی یک قطعهی نیرومند مربوط به دوستم عرض اندام خواهد کرد و روزی فرا خواهد رسید که آنها از دولت مرکزی اطاعت نکنند». همچنان وی در بارهای اینکه در اکثر پستها و چوکیهای قوماندانیت در ولایت بلخ، افراد غیرپشتون توظیف گردیدهاند؛ مثلن ژنرال مومن در حیرتان که از گروه اپراتیفی اطاعت نمیکند، ژنرال جمعه در فرقه ۱۸ بلخ که از شمال است و صرف به دوستم احترام میگذارد، ژنرال هلال، قوماندان مفرزه هوایی مزار که از اندرآب است و یا ژنرال احمدیار، قوماندان امنیت ولایت بلخ که شخص با استقلال رأی بوده و تابع اوامر هیچکس نیست. بنا بر این، هیچگونه توازنی بین پشتونها، تاجیکها و ازبکها در این پستها وجود ندارد.
داکتر نجیب در همه مسائل، با منوکی منگل توافق میکند، وطنجار و پکتین وزیر داخله نیز به وی مشاوره میدهند، تصمیم گرفته میشود تا تصفیه آغاز گردد. در روند این تصفیه، ژنرال مومن، جمعه، عظیمی، هلالالدین و احمدیار از سمتشان عزل میگردند و به مرکز فراخوانده میشوند. با ابلاغ دستور مرکز به افراد نامبرده، تنها ژنرال مومن از پذیرش این دستور سرباز زده و اعلام مخالفت میکند. وی برای مقابله با رژیم کابل آمادگی مییابد و با ژنرال حسامالدین، معاون فرقه ۸۰ همدست شده و از ژنرال دوستم طلب کمک و حمایت میکنند. پس از مدتی ژنرال مومن در شهر حیرتان موقعیت نظامی اتخاذ نموده و آنرا به قلعهی نظامی مستحکمی تبدیل میکند. البته در این میان، برخی از عناصر ناراضی رژیم نجیب، مانند فرید مزدک و کاویانی، معاونان حزب و محمود بریالی، ژنرال مومن را به نافرمانی از مرکز، تشویق میکنند. نامبردگان در رژیم کابل، بسوی ائتلاف با تاجیکها گرایش دارند، در حالیکه دستهی دیگر، عمدتاً به احزاب پشتون تمایل دارند. علیرغم پا در میانیهای مستمری که میان مرکز و ژنرال دوستم صورت گرفت، اما تصمیمهای مرکز، تحت تأثیر گرایشهای خاص قومی و سیاسی، به گونهای اتخاذ شد که هیچگاه دکتر نجیبالله نتوانست قطعات نظامی شمال را با خود همسو سازد. هستهی قومی و نیرومندی فراتر از نجیب وجود داشت که او را وادار میساخت بدون در نظر گرفتن شرایط حساس آن دوران، تصمیمهای هولناکی در برابر شمال اتخاذ کند.
در این میان، ژنرالهای پشتون که در اطراف چهرههای چون: وطنجار، پکتین، اسدالله پیام، منوکی منگل، مقیم پیکار و سلیمان لایق دور میزدند، خط معینی را مبنی بر حفظ سلطهی پشتونها در سطح حزب حاکم و دولت تعقیب میکردند و طرفدار هیچگونه آشتی، سازش و مصالحه با ژنرالهای ناراضی شمال نبودند. در طرف مقابل آنان، کاویانی، مزدک و وکیل و وزیر خارجه قرار داشتند که سعی آنان در جهت نزدیکی و تأمین روابط با ژنرال مومن تاجک بود که از طریق وی میتوانستند رابطهای حسنه با ژنرال دوستم و بعدها با احمدشاه مسعود برقرار کنند. بدین سان، تجزیهی عینی اردوی افغانستان، بر اساس گرایشهای قومی و محلی، عملاً صورت گرفت.
ژنرال دوستم و ژنرالهای وفادار به وی نیز که بر ضعف و ناتوانی رژیم کابل، به خوبی واقف بودند، حاضر نبودند به سادگی از خواستهها و امتیازطلبیهای سیاسی و نظامی خود دست بر دارند و تفکر حاکمیت انحصاری پشتون را که در جناح حاکم به وضوح نمایان بود، بپذیرند. در پاسخ پیامی که دکتر نجیب برای دوستم فرستاده بود، خواستههای مزبور انعکاس یافته است. ژنرال دوستم در پاسخ به خواستهای دکتر نجیب چنین پیغام داد: «چرا برخی از توطئهگران و طراحان دسایس علیه مومن و فرقه ۵۳ از وظیفهاش سبکدوش نشده است. ژنرال دوستم به حیث قوماندان عمومی گروپ اپراتیفی شمال تعین گردد. کادرهای نظامی در صفحات شمال از طرف دوستم و کادرهای ملکی از طرف نجمالدین کاویانی، فرید مزدک، پیگیر و محمود بریالی منظوری داده شوند و بالاخره این که ژنرال مومن به وظیفهاش دوام بدهد».”
منبع: جامعهشناسی سیاسی، دکتور سید عبدالقیوم سجادی، چاپ اول، انتشارات فرهنگ، صص ۲۰۸-۲۰۹