«عثمانی سخنان مقدماتی خود را آغاز کرد. او گفت که اوضاع آشفته است. هم امریکا و هم افغانها باید افکار عامه داخلی خود را مدنظر بگیرند. به همین دلیل طالبان خواستار ویران شدن کشور خود به خاطر یک فرد نیستند. بن لادن و پیروان او برای هر دو کشور مشکلساز بودهاند. بنابراین ما باید به صورت مشترک و سری- بر واژهی “سری” بیشتر تأکید کرد- با هم در راستای حل این مشکل همکاری کنیم.
به او گفتم که راههای متعددی وجود دارند تا از طریق همکاری مشترک به مشکل مورد نظر نقطهی پایان بگذاریم. همچنان واضح گفتم که گزینههای شما در این زمینه خیلی محدود است. من آن گزینه را این طوری دستهبندی کردم: ملا عمر به صورت علنی حملات بر ایالات متحدهی امریکا را تقبیح کند و کشتار افراد ملکی را خلاف دساتیر اسلام بخواند و نیز اعلام کند که از جانب خود به دستگیری عاملین این رویداد اقدام خواهد کرد. او میتواند در این موضعگیری علنی خود اعلام کند که شواهد کافی مبنی بر دست داشتن اسامه بن لادن در حملات وحشیانه یازدهم سپتامبر را از امریکا دریافت کرده است. بنابراین دستور داده است تا او را دستگیر کنند. در غیر آن اگر موضعگیری علنی برای ملا عمر دشوار است، او میتواند به صورت بی سروصدا علیه اسامه و اردوگاههای وی اقدام کند. در این صورت ممکن است مردم تصور کنند که امریکاییها آن اقدام را بدون آگاهی طالبان انجام دادهاند. همچنان تذکر دادم که اگر یک چنین اقدامی نیز دشوار به نظر میرسد، طالبان میتوانند از طریق ایجاد هماهنگی میان ما و فرماندهانی که علایق به دستگیری و استرداد اسامه دارند و میشود آنها را از طریق پول خرید، فرصت را مساعد سازند تا ما بتوانیم اسامه و حلقهی اطرافیان او را دستگیر و اردوگاههایشان را ببندیم. در نهایت اگر تمامی این اقدامات برای طالبان دشوار است و آنها نمیخواهند در هیچ یک از آنها تصمیم بگیرند، میتوانند به نیروهای امریکایی از طریق فراهمسازی معلومات مؤثق استخباراتی اجازه دهند تا این کار را عملی کنند.
عثمانی سکوت کرد و تأکید کرد که هرگونه اقدام مستقیم امریکا در افغانستان میتواند به مثابهی تجاوز تلقی شود و میتواند سبب ایجاد مقاومت علیه امریکا گردد. طالبان نیز در صورت اقدام مستقیم امریکا خاموش نخواهند نشست.
به او گفتم: “این حرام است” و تأکید کردم که “بهتر است پیشبینی خود را نسبت به آینده حالا انجام ندهیم، زیرا شکست و پیروزی به دست خداوند است”. با گفتن آن جمله تأثیر سخنان خود را میتوانستم در چهرهاش به وضاحت تماشا کنم. به همین خاطر ادامه دادم: “آنچه را که میتوان پیشبینی کرد این است که شروع جنگ به سود هیچ یک از طرفین نیست. آغاز جنگ سبب شکست و فروپاشی جنبش طالبان خواهد شد. دشمنان شما که شمارشان اندک نیز نیستند با استفاده از این فرصت حاضر خواهند شد تا با ما همکاری کنند. ما صمیمانه علاقه داریم که چنین اتفاقی برای شما رخ ندهد.” حتا در یک مورد با تأکید گفتم: “من اینجا نیامدهام تا شما را تهدید کنم”.
در پایان و پس از پنج ساعت گفتگوی خستهکن و تکراری به این نتیجه رسیدیم که ملا عثمانی، فرماندهی زون جنوب طالبان باید یک گروه افراد مشخص را انتخاب کند تا بر اسامه حمله کنند. به گفتهی او در آن حمله دیگر افراد القاعده مصؤن خواهند ماند. به گفتهی او “ما به اندازهی کافی به اسامه فرصت داده بودیم، ولی به نظر میرسد که او ارزش نیکیهای ما را نمیداند.»
منبع: ۸۸ روز تا قندهار، نویسنده: ال. گرینییر، برگردان: سنجر سهیل، انتشارات عازم، چاپ دوم، تابستان ۱۳۹۵، صص ۸۴ و ۸۵